English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (4987 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bear U داشتن
bears U داشتن
have U داشتن
having U داشتن
possess U داشتن
possesses U داشتن
possessing U داشتن
relieve U داشتن
relieves U داشتن
relieving U داشتن
own U داشتن
owned U داشتن
owning U داشتن
owns U داشتن
intercommon U داشتن
to hold a meeting U داشتن
to hold U داشتن
to have U داشتن
to possess U داشتن
to have possession of U داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to go hot U تب داشتن
bears U در بر داشتن
redolence U بو داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
lackvt U کم داشتن
bear U در بر داشتن
to be feverish U تب داشتن
want U کم داشتن
doubted U شک داشتن
lack U کم داشتن
doubts U شک داشتن
lacked U کم داشتن
lacks U کم داشتن
doubting U شک داشتن
doubt U شک داشتن
wanted U کم داشتن
monogyny U داشتن یک زن
resembles U شباهت داشتن
possesses U در تصرف داشتن
exist U وجود داشتن
possessing U در تصرف داشتن
to be afraid [of] U ترس داشتن [از]
resembling U شباهت داشتن
stinks U تعفن داشتن
attends U حضور داشتن
exists U وجود داشتن
attend U حضور داشتن
abound with U فراوان داشتن
hanker U اشتیاق داشتن
hankered U اشتیاق داشتن
hankers U اشتیاق داشتن
stink U تعفن داشتن
existed U وجود داشتن
possess U در تصرف داشتن
attending U حضور داشتن
contradict U تناقض داشتن با
concerns U اهمیت داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
scoots U سرعت داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
scooting U سرعت داشتن
scooted U سرعت داشتن
scoot U سرعت داشتن
deserves U استحقاق داشتن
concern U اهمیت داشتن
tolerate U طاقت داشتن
lean U تمایل داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. U تردید داشتن
leaned U تمایل داشتن
implying U دلالت داشتن
imply U دلالت داشتن
leans U تمایل داشتن
implies U دلالت داشتن
tolerating U طاقت داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerated U طاقت داشتن
quake U لرزش داشتن
quaked U لرزش داشتن
liaise U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
corresponded U رابطه داشتن
correspond U رابطه داشتن
belongs U تعلق داشتن
belonged U تعلق داشتن
belong U تعلق داشتن
deserve U استحقاق داشتن
to hold [to have] U نگه [داشتن]
quaking U لرزش داشتن
liaise U بستگی داشتن
liaised U رابطه داشتن
quakes U لرزش داشتن
believes U گمان داشتن
believed U گمان داشتن
believe U گمان داشتن
liaising U بستگی داشتن
liaising U رابطه داشتن
liaises U بستگی داشتن
liaises U رابطه داشتن
liaised U بستگی داشتن
abound in U فراوان داشتن
resembled U شباهت داشتن
play-act U نقش داشتن
trepan U تمایل داشتن
have butterflies in one's stomach U دلهره داشتن
have butterflies in one's stomach U اضطراب داشتن
to be thirsty U اشتیاق داشتن
stick up U برجستگی داشتن
stick-up U برجستگی داشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
bear on U نسبت داشتن
bestowon U ارزی داشتن
bipolarity U داشتن دو قطب
refrains U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
refrain U نگاه داشتن
limps U سکته داشتن
undulated U نوسان داشتن
undulate U نوسان داشتن
dubitation U گمان شک داشتن
dubitation U تردید داشتن
eloign U دورنگاه داشتن از
abhor U ترس داشتن از
undulates U نوسان داشتن
bode U دلالت داشتن
bode U شگون داشتن
limping U سکته داشتن
limp U سکته داشتن
nettles U رنجه داشتن
nettle U رنجه داشتن
cravings U اشتیاق داشتن
craves U اشتیاق داشتن
craved U اشتیاق داشتن
crave U اشتیاق داشتن
dehydrate U پسابش داشتن
dispateh U گسیل داشتن
dubitate U شک داشتن تردیدکردن
able U شایستگی داشتن
keep U نگاه داشتن
resemble U شباهت داشتن
play-acts U نقش داشتن
to stop [doing something] U نگاه داشتن
occupying U مشغول داشتن
occupy U مشغول داشتن
occupies U مشغول داشتن
to think [of] U عقیده داشتن
to be there U وجود داشتن
differs U فرق داشتن
differing U فرق داشتن
differed U فرق داشتن
differ U فرق داشتن
disguising U نهان داشتن
disguises U نهان داشتن
disguised U نهان داشتن
disguise U نهان داشتن
limped U سکته داشتن
amativeness U دوست داشتن
retain U نگاه داشتن
expects U چشم داشتن
expecting U چشم داشتن
expected U چشم داشتن
expect U چشم داشتن
retained U نگاه داشتن
to continue U دنباله داشتن
play-acting U نقش داشتن
play-acted U نقش داشتن
retains U نگاه داشتن
to follow U دنباله داشتن
retaining U نگاه داشتن
keeps U نگاه داشتن
abhorred U تنفر داشتن از
protruding U برامدگی داشتن
protrudes U برامدگی داشتن
protruded U برامدگی داشتن
protrude U برامدگی داشتن
stand a chance <idiom> U احتمال داشتن
stand off <idiom> U دورنگه داشتن
loathes U نفرت داشتن از
loathed U نفرت داشتن از
loathe U نفرت داشتن از
withholds U دریغ داشتن
Recent search history Forum search
1nonconversation
1i go out with you
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
2to keep someone up
1incubation
0هوای کسی را داشتن
1كلمه attention در verb معني داره؟ يا فقط noun هست
0مثل کوه پشت همدیگر را داشتن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com