Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intuitivist
U
کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neptunist
U
کسیکه عقیده داردکه خارههای پی در پی پوسته زمین بوسیله اب درست شده اند
intuitivism
U
اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
shyster
U
کسیکه در قانون وسیاست فاقداصول اخلاقی است
intuitionalism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
intuitionism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
natural philosopher
U
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
hereditarian
U
کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
polygenist
U
کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
monophysite
U
کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
you are written
U
عقیده یاسخن شما درست نیست
libertine
U
کسیکه پابند مذهب نیست
libertines
U
کسیکه پابند مذهب نیست
nonunion
U
کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
maximalist
U
کسیکه اصرارداردکه حداکثرتقاضاهایش براورده شودوحاضربه تمکین نیست
moralized
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralises
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizing
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralising
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralize
U
نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
antinomian
U
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
nubus
U
NUbus به اداپتوری نیاز داردکه مخصوصا" برای گیرندههای 69 سوزنی طراحی ان طراحی شده گذر گسترشی سریع کامپیوترacintosh
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
alphabet
U
مبادی
alphabets
U
مبادی
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
discretional
<adj.>
U
مبادی آداب
discrete
<adj.>
U
مبادی آداب
introduction to physics
U
مبادی فیزیک
tactful
U
مبادی اداب
tactfully
U
مبادی اداب
prudent
[discreet]
<adj.>
U
مبادی آداب
discreet
<adj.>
U
مبادی آداب
polygenesis
U
تعدد مبادی
polite
U
مبادی اداب
politer
U
مبادی اداب
politest
U
مبادی اداب
functional
U
اصول مبادی
primer
U
مبادی اولیه بتونه
tirocinium
U
دوره نواموزی مبادی
primitivism
U
اتکا به مبادی اولیه
principle
U
حقیقت مبادی واصول
tactless
U
بدون مبادی اداب
primers
U
مبادی اولیه بتونه
punctiliously
U
بسیار مبادی اداب
punctilious
U
بسیار مبادی اداب
polishes
U
ارایش مبادی ادابی
polish
U
ارایش مبادی ادابی
tactlessly
U
بدون مبادی اداب
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
smoothies
U
ادم مبادی اداب چرب زبان
cad
U
پست و بدون مبادی اداب بودن
smoothie
U
ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothy
U
ادم مبادی اداب چرب زبان
cads
U
پست و بدون مبادی اداب بودن
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
reasoning
U
استدلال
arguments
U
استدلال
immorality
U
بد اخلاقی
gnomic
U
اخلاقی
ethical
U
اخلاقی
moral
U
اخلاقی
petulance
U
بد اخلاقی
argumentum
U
استدلال
petulancy
U
بد اخلاقی
argumentation
U
استدلال
logic
U
استدلال
argument
U
استدلال
inferring one thing from another
U
استدلال
ratiocination
U
استدلال
conduct
U
رفتار اخلاقی
idolism
U
استدلال غلط
principle
U
اصل اخلاقی
imputability
U
مسئولیت اخلاقی
argued
U
استدلال کردن
immorally
U
از ازروی بد اخلاقی
argues
U
استدلال کردن
conducted
U
رفتار اخلاقی
arguing
U
استدلال کردن
moral perception
U
حس تشخیص اخلاقی
moral education
U
اموزش اخلاقی
reason
U
استدلال کردن
argue
U
استدلال کردن
parables
U
داستان اخلاقی
sinuosity
U
انحراف اخلاقی
paralogism
U
استدلال غلط
bywords
U
گفته اخلاقی
byword
U
گفته اخلاقی
thought
U
استدلال تفکر
reasons
U
استدلال کردن
parable
U
داستان اخلاقی
principle
U
اخلاقی کردن
obliquity
U
انحراف اخلاقی
proponents
U
استدلال کننده
proponent
U
استدلال کننده
idoliom
U
استدلال غلط
thoughts
U
استدلال تفکر
deductive reasoning
U
استدلال قیاسی
reasoner
U
استدلال کننده
ratiocinator
U
استدلال کننده
ratiocinate
U
استدلال کردن
good naturedly
U
به خوش اخلاقی
circular reasoning
U
استدلال دوری
affective reasoning
U
استدلال عاطفی
maxim
U
گفته اخلاقی
maxims
U
گفته اخلاقی
reasoning ability
U
توانایی استدلال
analogical reasoning
U
استدلال سنجشی
logical reasoning
U
استدلال منطقی
analogical reasoning
U
استدلال قیاسی
syllogistic reasoning
U
استدلال قیاسی
discursively
U
ازروی استدلال
apologue
U
حکایت اخلاقی
superego
U
شخصیت اخلاقی
dual morality
U
دوگانگی اخلاقی
ethicize
U
اخلاقی کردن
reasoning test
U
ازمون استدلال
ethical code
U
ضوابط اخلاقی
code of ethics
U
ضوابط اخلاقی
conducting
U
رفتار اخلاقی
fables
U
حکایت اخلاقی
adducible
U
قابل استدلال
fable
U
حکایت اخلاقی
paralogia
U
استدلال پریشی
ethical relativism
U
نسبیت اخلاقی
inductive reasoning
U
استدلال استقرایی
immoral
U
غیر اخلاقی
moralistic
U
تحمیلگر اخلاقی
precepts
U
قاعده اخلاقی
precept
U
قاعده اخلاقی
conducts
U
رفتار اخلاقی
acatalepsia
U
استدلال پریشی
low
[morally bad]
<adj.>
U
بد
[از نظر اخلاقی]
foible
U
صعف اخلاقی ضعف
reform school
U
مدرسه تهذیب اخلاقی
theorists
U
طرفدار استدلال نظری
theorizing
U
استدلال نظری کردن
chung shin sooyak
U
فرهنگ اخلاقی تکواندو
theorized
U
استدلال نظری کردن
theorizes
U
استدلال نظری کردن
foibles
U
صعف اخلاقی ضعف
parity of reasoning
U
قیاس یا شباهت استدلال
theorised
U
استدلال نظری کردن
cloaca
U
مرکز مفاسد اخلاقی
a priori
U
استدلال پیش سوی
dunce
U
استدلال کننده موشکاف
tropologic
U
دارای تفسیر اخلاقی
theorises
U
استدلال نظری کردن
theorising
U
استدلال نظری کردن
theorize
U
استدلال نظری کردن
psychodrama
U
نمایش اخلاقی وانتقادی
frailly
U
بطورشکننده باضعف اخلاقی
analogist
U
قیاس و استدلال کننده
dunces
U
استدلال کننده موشکاف
theorist
U
طرفدار استدلال نظری
axiological
U
مبحث نوامیس اخلاقی
devil's advocate
<idiom>
U
[ارائه استدلال مخالف]
objection
U
مخالفت استدلال مخالف
perversions
U
انحراف جنسی یا اخلاقی
perversion
U
انحراف جنسی یا اخلاقی
generosity
<adj.>
U
گذشت
[صفت اخلاقی]
notionalist
U
هواخواه استدلال نظری
on principle
U
از لحاظ قیود اخلاقی
moral realism
U
واقع نگری اخلاقی
ethics
U
اصول اخلاقی اخلاقیات
objections
U
مخالفت استدلال مخالف
fortitude
U
شهامت اخلاقی شکیبایی
prove
U
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
amoral
U
بدون احساس مسئولیت اخلاقی
moralists
U
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moralist
U
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
To be short tempered with someone.
U
با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
axiomatic
U
حاوی پند یا گفتههای اخلاقی
unmorality
U
عدم مراعات اصول اخلاقی
arguing
U
دلیل اوردن استدلال کردن
principle
U
مرام اخلاقی قاعده کلی
proved
U
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
scruple
U
نهی اخلاقی وسواس باک
inofficious
U
خارج ازوفیفه اخلاقی یاطبیعی
argue
U
دلیل اوردن استدلال کردن
proves
U
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
casuistry
U
استدلال غلط وغیر منطقی
argued
U
دلیل اوردن استدلال کردن
argues
U
دلیل اوردن استدلال کردن
ethnogeny
U
گفتار در پیدایش نژادها مبحث مبادی نژادها
de rigueur
U
از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
deontology
U
وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
to draw a moral
U
معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
refutation
U
اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
to preach moral principles
U
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
utilitarian
U
معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
to argue for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com