Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The library is the obvious place for the after-dinner hours.
U
کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be the obvious thing
[for somebody or something]
U
آشکار
[بدیهی]
بودن
[برای کسی یا چیزی]
user library
U
کتابخانه استفاده کننده کتابخانه کاربر
bone-house
U
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
multimedia
U
محصول ماکروسافت که امکان تولید برنامههای کاربردی چند رسانهای با استفاده از کتابخانه توابع برای کنترل گردش ویدیو
to ride on the bus
U
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
stopped
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopping
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stops
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
sundial
U
ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundials
U
ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
per
U
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
There is a train to London at 8.
یک قطار برای شهر اختر در ساعت 8 هست؟
immediate
U
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
timed
U
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
times
U
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time
U
انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
gas fittings
U
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
to vote plump
U
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
Look at the watch.
U
نگاه کنید به ساعت
[مچی]
ببینید ساعت چند است.
zone time
U
وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
By my watch it's five to nine.
U
طبق ساعت
[مچی]
من ساعت پنج دقیقه به نه است.
clocks
U
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock
U
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
My curfew is at 11.
U
من ساعت ۱۱ باید خانه باشم.
[چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
spindles
U
دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
spindle
U
دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock.
U
او
[مرد]
عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
standard time
U
ساعت بین المللی ساعت استاندارد
cpu
U
ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
postulation
U
بدیهی
apodictical
U
بدیهی
naturals
U
بدیهی
natural
U
بدیهی
self evident
U
بدیهی
axiomatical
U
بدیهی
evident
U
بدیهی
axiomatic
U
بدیهی
immediacy
U
بدیهی
self-evident
U
بدیهی
to prospect for gold
U
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
postulating
U
بدیهی شمرده
that is taken for granted
U
بدیهی است
pragmatism
U
بدیهی بودن
postulate
U
بدیهی شمرده
postulated
U
بدیهی شمرده
postulation
U
بدیهی شمردن
It stands to reason that ...
U
بدیهی است که...
obvious
U
واضح بدیهی
naturally
U
بدیهی است که ...
postulates
U
بدیهی شمرده
obviously
U
بدیهی است که
truistic
U
بدیهی مبتذل
axioms
U
اصل بدیهی
secundine naturam
U
بدیهی است ت
axioms
U
امر بدیهی
axiom
U
امر بدیهی
trivial
U
کم مایه بدیهی
axiom
U
اصل بدیهی
prima facie
U
با یک نظر بدیهی
crystals
U
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal
U
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
asynchronous
U
ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
matter of course
U
بدیهی نتیجه منطقی
obviousness
U
بدیهی بودن وضوح
understood that
U
بدیهی است که البته
inevitable
U
حتمی الوقوع بدیهی
self explaining
U
بدیهی واضح فی نفسه
self-explanatory
U
بدیهی واضح فی نفسه
self explanatory
U
بدیهی واضح فی نفسه
it is obvious that
U
اشکار یا بدیهی است که
libraries
U
کتابخانه
library
U
کتابخانه
matter of couurse
U
چیز عادی یا طبیعی یا بدیهی
synchronous
U
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
cycles
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled
U
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
clockwise
U
مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
library manager
U
مدیر کتابخانه
disk library
U
کتابخانه دیسک
macro library
U
درشت کتابخانه
project library
U
کتابخانه پروژه
walking library
U
کتابخانه متحرک
library routine
U
روال کتابخانه
systems library
U
کتابخانه سیستم ها
subroutine library
U
کتابخانه زیرروال ها
subroutine library
U
کتابخانه زیرروال
support library
U
کتابخانه پشتیبان
macro library
U
کتابخانه ماکرو
public library
U
کتابخانه عمومی
program library
U
کتابخانه برنامه ها
library automation
U
خودکارسازی کتابخانه
routine library
U
کتابخانه روال ها
system library
U
کتابخانه سیستم
our library is well stocked
U
کتابخانه ماموجودی
bookmobile
U
کتابخانه سیار
program library
U
کتابخانه برنامه
tape library
U
کتابخانه نوارها
stacks
U
قفسه کتابخانه
common library
U
کتابخانه اشتراکی
stack
U
قفسه کتابخانه
stacked
U
قفسه کتابخانه
the books hereof
U
کتابهای این کتابخانه
entry
U
در پایگاه دادههای یا کتابخانه
our library is well stocked
U
جنس کتابخانه ما جور
bibliotheca
U
کتابخانه فهرست کتب
o'clock
U
ساعت از روی ساعت
curatorship
U
تصدی کتابخانه وموزه ومانندان
curatorial
U
نگهبان یامتصدی کتابخانه یاموزه
transmission
U
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmissions
U
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
indexing
U
زبان ساخت کتابخانه یا اندیس کتاب
patron-driven acquisition
[PDA]
[library]
U
کسب بر طبق
[درخواست]
مشتری
[کتابخانه]
pressmark
U
حروف رمزی مشخصه کتب کتابخانه
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
press mark
U
علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
non-circulating materials
U
اجناسی که قرض داده نمی شوند
[بیشتر در کتابخانه]
accession number
U
نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
materials that cannot be borrowed
U
اجناسی که قرض داده نمی شوند
[بیشتر در کتابخانه]
There are ine milion book (volumes)in this library.
U
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
run duration
U
کتابخانه توابع که توسط برنامه کاربردی در حین اجرا قابل دستیابی است
linkages
U
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
DLL
U
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامههای کاربردی که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی اند
linkage
U
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
inopportuneness
U
بی جایی
wherever
U
جایی که
minx
U
زن هر جایی
inopportunity
U
بی جایی
n tuple
U
N جایی
someplace
U
جایی
charnel house
U
جایی که
someplace
U
یک جایی
dynamic link library
U
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
accession book
U
فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
translocation
U
جابه جایی
shifted
U
جابه جایی
immutability
U
پا بر جایی ثبات
transposition
U
جابه جایی
displacement
U
جابه جایی
gas log
U
جایی که گازمیسوزد
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
scratch where it itches
U
هر جایی را که میخاردبخارانید
commonplace
U
همه جایی
shifts
U
جابه جایی
shift
U
جابه جایی
banal
U
همه جایی
libraries
U
زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
library
U
زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
synaesthesia
U
جابه جایی حسی
synesthesia
U
جابه جایی حسی
locomotor behavior
U
رفتار جابه جایی
to install oneself in a place
U
در جایی برقرار شدن
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
to go about
U
ازجایی به جایی رفتن
somewhere
U
یک جایی دریک محلی
to hunker down in a place
U
در جایی پناه بردن
rettery
U
جایی که بذرک را می خیسانند
come back
<idiom>
U
برگشتن به جایی که حالاهستی
come from
<idiom>
U
بومی جایی بودن
attender
U
شخص حاضر در جایی
locomotion
U
جابه جایی حرکتی
drop by
<idiom>
U
بازدید از کسی با جایی
lie in wait
<idiom>
U
جایی قیم شدن
somewheres
U
یک جایی دریک محلی
make a beeline for something
<idiom>
U
با عجله به جایی رفتن
to stay overnight
U
مدت شب را
[جایی]
گذراندن
stand clear
U
جایی را ترک کردن
p.of the ways
U
جایی که بایدیکی ازچندچیزرابرگزید
to induct into a seat
U
در جایی برقرار کردن
drive displacement
U
جابه جایی سائق
displacement of affect
U
جابه جایی عاطفه
Somewhere in the darkness
U
جایی در میانی تاریکی
transposition of affect
U
جابه جایی عاطفه
i am at my wit's end
U
دیگر عقلم به جایی نمیرسد
boarding houses
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
to the best of ones ability
تا جایی که کسی توان آن را دارد
boarding house
U
جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
to admit sombody
[into a place]
U
راه دادن کسی
[به جایی]
i took up where he left
U
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
berths
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
berthing
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
berthed
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
berth
U
جایی که قایق به لنگربسته میشود
lomomote
U
از جایی بجایی حرکت کردن
strict enclosure
U
انزوای سخت
[در آن حالت یا جایی]
get out from under
<idiom>
U
از جایی که شخص دوست نداردفرارکند
on good turn deserves another
U
کاسه جایی رودکه بازاردقدح
to stay away from something
U
اجتناب کردن از چیزی یا جایی
to stay away from something
U
دور ماندن از چیزی یا جایی
tourist trap
<idiom>
U
جایی که جذب توریست میکند
to tow a vehicle
[to a place]
U
یدکی کشیدن خودرویی
[به جایی]
parting of the ways
U
جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
break fresh ground
<idiom>
U
از راهی تازه به جایی رسیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com