English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
have other fish to fry [have better fish to fry] U کار مهمتر داشتن
have one's hand full U کار مهمتر داشتن [دستم یا دستش بند است]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overpoise U مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
Other Matches
premiering U مهمتر رئیس
premiers U مهمتر رئیس
premier U مهمتر رئیس
premiere U مهمتر رئیس
premiered U مهمتر رئیس
premieres U مهمتر رئیس
overrides U برتر یا مهمتر بودن
override U برتر یا مهمتر بودن
overrode U برتر یا مهمتر بودن
overridden U برتر یا مهمتر بودن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
bear U داشتن
bear U در بر داشتن
bears U در بر داشتن
possess U داشتن
wanted U کم داشتن
want U کم داشتن
to be feverish U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
to be in a f. U تب داشتن
bears U داشتن
possesses U داشتن
possessing U داشتن
own U داشتن
owned U داشتن
owning U داشتن
to possess U داشتن
owns U داشتن
intercommon U داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
lackvt U کم داشتن
relieving U داشتن
relieves U داشتن
to have possession of U داشتن
having U داشتن
have U داشتن
doubts U شک داشتن
doubting U شک داشتن
doubted U شک داشتن
doubt U شک داشتن
redolence U بو داشتن
relieve U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
to hold a meeting U داشتن
lacks U کم داشتن
lack U کم داشتن
lacked U کم داشتن
to go hot U تب داشتن
wish [would like] U تمایل داشتن
imply U دلالت داشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
reck U باک داشتن
reck U بیم داشتن
implies U دلالت داشتن
implying U دلالت داشتن
resile U انعطاف داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
contradict U تناقض داشتن با
contradicted U تناقض داشتن با
repugn U تناقض داشتن
reck U پروا داشتن
to rold in steem U محترم داشتن
scruple U وسواس داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
scooting U سرعت داشتن
scooted U سرعت داشتن
refrain U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
scruple U تردید داشتن
schismatize U شقاق داشتن
to hang up U نگاه داشتن
scoots U سرعت داشتن
to have an steem for U محترم داشتن
stick up U برجستگی داشتن
tolerating U طاقت داشتن
stick-up U برجستگی داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerated U طاقت داشتن
to have a bee in ones bonnet U کک درتنبان داشتن
tolerate U طاقت داشتن
refraining U نگاه داشتن
abominate U تنفر داشتن
retroact U واکنش داشتن
contest U اعتراض داشتن بر
phthiriasis U شپشک داشتن
cravings U اشتیاق داشتن
adjudge مقرر داشتن
nettle U رنجه داشتن
nettles U رنجه داشتن
limp U سکته داشتن
vary U فرق داشتن
craves U اشتیاق داشتن
contested U اعتراض داشتن بر
bode U شگون داشتن
to hold in reverence U محترم داشتن
to hold in respect U محترم داشتن
crave U اشتیاق داشتن
craved U اشتیاق داشتن
pass a resolution U مقرر داشتن
pay respect to U توجه داشتن به
contests U اعتراض داشتن بر
contesting U اعتراض داشتن بر
varies U فرق داشتن
limped U سکته داشتن
propend U تمایل داشتن
protend U بسط داشتن
receive of U سهم داشتن از
to have in stock U موجود داشتن
to have in remembrance U بخاطر داشتن
hears U خبر داشتن
hear U خبر داشتن
abominating U تنفر داشتن
abominates U تنفر داشتن
preservatize U نگاه داشتن
to have in remembrance U یاد داشتن
limping U سکته داشتن
limps U سکته داشتن
to hold in contempt U سبک داشتن
to take part [in] U شرکت داشتن [در]
to have the pull of U برتری داشتن بر
liaises U رابطه داشتن
playact U رفتارمتظاهر داشتن
to have patience U شکیبایی داشتن
to have in view U در نظر داشتن
abominated U تنفر داشتن
to carry authority U نفوذیاقدرت داشتن
resembles U شباهت داشتن
resembled U شباهت داشتن
resemble U شباهت داشتن
differs U فرق داشتن
retaining U نگاه داشتن
differing U فرق داشتن
retains U نگاه داشتن
resembling U شباهت داشتن
exist U وجود داشتن
attending U حضور داشتن
attend U حضور داشتن
stinks U تعفن داشتن
stink U تعفن داشتن
exists U وجود داشتن
retained U نگاه داشتن
existed U وجود داشتن
differed U فرق داشتن
differ U فرق داشتن
to be in arrear U پس افت داشتن
occupy U مشغول داشتن
occupying U مشغول داشتن
to be in contact U تماس داشتن
to be in debt U بدهی داشتن
to be pressed for time U عجله داشتن
to be in demand U طالب داشتن
to be under deadline pressure U عجله داشتن
occupies U مشغول داشتن
to bear a grudge U لج یاکینه داشتن
disguising U نهان داشتن
disguises U نهان داشتن
disguised U نهان داشتن
disguise U نهان داشتن
to bring good luck U شگون داشتن
to bear enmity U دشمنی داشتن
to bear any one a grudge U به کسی لج داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com