English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i am through with my work U کارم به پایان رسید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It's over. U به پایان رسید.
The project was terminated as of July 1. U پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. U مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
to pay against receipt U در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
carme U کارم
I just cant drop my work and go . U نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
I have a good mind to quit my job. U شیطان میگه کارم راول کنم
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
eol U پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminated U پایان دادن پایان یافتن
terminates U پایان دادن پایان یافتن
terminate U پایان دادن پایان یافتن
when it came to a push U رسید
receipt statement U رسید
receipts U رسید
receipt U رسید
quittance U رسید
maturity U سر رسید
due date U سر رسید
quittance U رسید مفاصا
summer is in U تابستان رسید
voucher U قبض رسید
matured U سر رسید شده
certificate of receipt U گواهی رسید
scrip U رسید موقتی
debit note U رسید بدهکار
dock receipt U رسید لنگرگاه
dock warrant U رسید لنگرگاه
to fall due U سر رسید شدن
hand receipt U رسید دستی
receipts U قبض رسید
vouchers U قبض رسید
it crossed my mind U بنظرم رسید
official receipt U رسید رسمی
chitty U یادداشت-رسید
It crossed my mind. U به نظرم رسید.
It came home to me. U به فکرم رسید.
It occurred to me. U به فکرم رسید.
It occurred to me. U به نظرم رسید.
It came home to me. U به نظرم رسید.
What time do we arrive? U کی خواهیم رسید؟
receipt U قبض رسید
the post has come U پست رسید
to a receipt U رسید گرفتن
warehouse receipt U رسید انبار
world came that U خبر رسید که
binder U رسید بیعانه
binders U رسید بیعانه
It crossed my mind. U به فکرم رسید.
acknowledgements U اعلام وصول رسید
i am in receipt of your letter U نامه شما به من رسید
acknowledgments U اعلام وصول رسید
acknowledgement U اعلام وصول رسید
data fright receipt U رسید اماری حمل
data freight receipt U رسید اماری حمل
air mail receipt U رسید پست هوایی
clean receipt U رسید بی قید و شرط
appropriation receipt U رسید سپرده قانونی
appropriation receipt U رسیدسپرده رسید اعتبار
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
dock warrant U رسید انبار بارانداز
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
He was sick to death . He was fed up to the back teeth . U جانش به لب آمد ( رسید )
railway receipt U رسید راه اهن
point of intersection U نقطه بهم رسید
mate's receipt U رسید کاپیتان کشتی
mate's receipt U رسید معاون ناخدا
it was signed by his majesty the shah U به توشیح همایونی رسید
it received royal assent U به توشیح ملوکانه رسید
he was overtake by a storm U طوفانی باودر رسید
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
the hour has struck U موقع بحران رسید
receipt U رسید پیام دریافت شد
receipts U رسید پیام دریافت شد
receipts U دریافت رسید دادن
receipt U دریافت رسید دادن
He arrived in the nick of time . U درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
The negotiations were successful ( inconclusive ) . U مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
I heard a sound . U صدائی به گوشم خورد( رسید )
The train was 10 minutes late. U قطار 10 دقیقه دیر رسید
found shipment U کالای بدون بارنامه یا رسید
forwarder's receipt U رسید متصدی حمل و نقل
It changed hands a few times before I got it. U چند دست گشت تا به من رسید
The train came in on time . U قطار به موقع رسید ( سروقت )
now and then a guest w come U گاه گاهی میهمانی می رسید
offenders will be punished U متخلفین بکیفر خواهند رسید
A solution suddenly proffered itself. U ناگهان راه حلی به نظر رسید.
bill falls due on U تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
the bill will mature to morrow U سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
the bill is overdraw U سر رسید برات منقضی شده است
deferred liability U بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
Luchily for me the train was late. U خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
he muddled through U بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
date of grace U مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
process U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
processes U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
to bite the bullet <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
finallist U پایان رس
cessation U پایان
hexapod U شش پایان
conclusions U پایان
aeon U بی پایان
to sit out U تا پایان
decapoda U ده پایان
foreverness U بی پایان
illimitable U بی پایان
forever U بی پایان
infinite time U بی پایان
immortality U بی پایان
illmitable U بی پایان
eternality U بی پایان
eternity U بی پایان
perpetuity U بی پایان
windup U پایان
limit U پایان
out <adv.> U پایان
eternities U بی پایان
eternity U بی پایان
finality U پایان
conclusion U پایان
initiator terminator U پایان ده
finish line U خط پایان
end line U خط پایان
end all U پایان
sempiternity U بی پایان
closes U پایان
ends U پایان
unending U بی پایان
never-ending U بی پایان
never ending U بی پایان
finish U پایان
periods U پایان
endings U پایان
ended U پایان
closer U پایان
close U پایان
point U پایان
fruition U پایان
period U پایان
termination U پایان
inconclusive U بی پایان
finishes U پایان
end U پایان
unbound U بی پایان
finis U پایان
bourne U پایان
endless U بی پایان
abysm U بی پایان
ending U پایان
closest U پایان
issue [outcome] U پایان
interminate U بی پایان
unfinished U بی پایان
incessant U پی در پی بی پایان
abyss U بی پایان
abysses U بی پایان
buzzers U زنگ پایان
wind up U پایان دادن
to come to a end U به پایان رسیدن
to see through U به پایان رساندن
buzzer U زنگ پایان
terminating U پایان دار
terminating U پایان بخش
wind up U پایان یافتن
dissertations U پایان نامه
Over and out! U پایان اعلان !
teleologist U پایان شناس
to bring to an end U به پایان رساندن
terminable U پایان یافتنی
surcease U پایان استراحت
subjunction U افزایش در پایان
termination date U تاریخ پایان
terminuse ad quem U نقطه پایان
sign off U پایان دادن به
rhizopod U ریشه پایان
interminable U پایان ناپذیر
eoj U پایان کارob
dissertation U پایان نامه
teleology U پایان شناسی
to see out U به پایان رساندن
over U پایان یافتن
termination U پایان یابی
over- U پایان یافتن
Over and out! U پایان خبر !
to turn out U به پایان رسیدن
year-end U پایان سال
year-end سال پایان
conclusions U پایان یک چیز
sustainable energy U انرژی بی پایان
Finifugal <adj.> U تنفر از پایان
conclusion U پایان یک چیز
do away with <idiom> U به پایان رساندن
follow through <idiom> U به پایان رساندن
run out (of something) <idiom> U به پایان رساندن
time out <idiom> U پایان وقت
turn out <idiom> U نتیجه ،پایان
endless U بدون پایان
tape U نوار خط پایان
irredeemable U پایان ناپذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com