Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to book something
U
چیزی را رزرو کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reserve
U
رزرو کردن
reserves
U
رزرو کردن
reserving
U
رزرو کردن
book a seat
U
جا رزرو کردن
reservations
U
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservation
U
رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
booking
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
To make reservations. To book seats.
U
جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
books
U
رزرو کردن توقیف کردن
booked
U
رزرو کردن توقیف کردن
book
U
رزرو کردن توقیف کردن
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
space charter
U
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
bookings
U
رزرو جا
booking
U
رزرو جا
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
hotel reservation
U
رزرو هتل
reserved words
U
کلمههای رزرو
reserved
U
رزرو شده
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
federal reserve system
U
نظام فدرال رزرو
federal reserve bank
U
بانک فدرال رزرو
booking office
U
باجه رزرو بلیت
hotel reservation
U
محل رزرو هتل
Where is the hotel reservation?
U
رزرو هتل کجاست؟
I'd like to reserve ...
می خواهم یک ... رزرو کنم؟
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
Where is the booking office?
U
باجه رزرو بلیت کجاست؟
I'd like to book a flight to london.
یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
Could you reserve a room for me?
U
آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
booker
U
کسی که برای مسافرین جا رزرو میکندوبلیط می فروشد
to mind somebody
[something]
U
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
reversing
U
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reverses
U
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
no-show
<idiom>
U
شخصی که جایی را رزرو میکندولی نه آن را کنسل ونه آن را استفاده میکند
reversed
U
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reverse
U
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
fix
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
name
U
لیست کلمات رزرو و دستورات در یک زبان و آدرس ها در کامپیوتر که به آنها مربوط می شوند
names
U
لیست کلمات رزرو و دستورات در یک زبان و آدرس ها در کامپیوتر که به آنها مربوط می شوند
member banks
U
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
prejudge
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
to pirate something
U
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
to pull off something
[contract, job etc.]
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
set loose
<idiom>
U
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fraise
U
نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
refer
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
tokens
U
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
token
U
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
quantifies
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
to instigate something
U
چیزی را برانگیختن
[اغوا کردن ]
[وادار کردن ]
cession
U
صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
quantifying
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
to throw light upon
U
روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
quantified
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
valuate
U
ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
quantify
U
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
denouncing
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
references
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
reference
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
brief
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
beck
U
باسرتصدیق کردن یاحالی کردن چیزی
minding
U
فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
mind
U
فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
minds
U
فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
briefed
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
to beg for a thing
U
چیزی راخواهش کردن یاگدایی کردن
briefer
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefest
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
make do with something
U
با چیزی تا کردن
defrost
U
یخ چیزی را اب کردن
defrosted
U
یخ چیزی را اب کردن
to reason out something
U
چیزی را حل کردن
defrosting
U
یخ چیزی را اب کردن
defrosts
U
یخ چیزی را اب کردن
fill
U
پر کردن چیزی
fills
U
پر کردن چیزی
deducts
U
کم کردن چیزی از کل
to smell at something
U
چیزی را بو کردن
to throw something overboard
U
چیزی را ول کردن
to work out something
U
چیزی را حل کردن
deduct
U
کم کردن چیزی از کل
deducted
U
کم کردن چیزی از کل
deducting
U
کم کردن چیزی از کل
to cut down
[on]
something
U
چیزی را کم کردن
to cut back
[on]
something
U
چیزی را کم کردن
make something do
U
با چیزی تا کردن
to cut something
U
چیزی را کم کردن
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to deny somebody something
U
چیزی را از کسی رد کردن
to work out something
U
حل چیزی را پیدا کردن
to restrict something
U
چیزی را محصور کردن
to think over something
U
بازاندیشی کردن چیزی
to fall across anything
به چیزی تصادف کردن
to limit something
U
چیزی را محصور کردن
to mull over something
U
بازاندیشی کردن چیزی
preparations
U
آماده کردن چیزی
to confine something to something
U
چیزی را محصور کردن
To give up (overlook)something.
U
از چیزی صرفنظر کردن
hunger
[for something]
U
هوس
[چیزی را]
کردن
to reason out something
U
چیزی رامعین کردن
to get
[hold of]
something
U
فراهم کردن چیزی
to refuse somebody something
U
چیزی را از کسی رد کردن
to bring something
U
فراهم کردن چیزی
palletize
U
چیزی را حمل کردن
preparation
U
آماده کردن چیزی
hurtled
U
با چیزی تصادف کردن
to touch something
U
لمس کردن چیزی
to make r. after something
U
چیزی را جستجو کردن
to make amends for something
U
جبران کردن چیزی
to atone for something
U
جبران کردن چیزی
to throw something overboard
U
چیزی را ترک کردن
meanest
U
مشخص کردن چیزی
endows
U
چیزی راوقف کردن
endowing
U
چیزی راوقف کردن
demystifying
U
سر چیزی را برطرف کردن
endow
U
چیزی راوقف کردن
to live through something
U
چیزی را تحمل کردن
to lop something off
U
قطع کردن چیزی
to chop something off
U
قطع کردن چیزی
to fuck something up
U
زیرورو کردن چیزی
to mess something up
U
زیرورو کردن چیزی
to muck up something
U
زیرورو کردن چیزی
to screw something up
U
زیرورو کردن چیزی
to screw the pooch
U
زیرورو کردن چیزی
to botch things up
U
زیرورو کردن چیزی
To spit at someone (something).
U
بکسی (چیزی ) تف کردن
to cock something up
U
زیرورو کردن چیزی
replace
U
چیزی را تعویض کردن
replaced
U
چیزی را تعویض کردن
replaces
U
چیزی را تعویض کردن
replacing
U
چیزی را تعویض کردن
pass on
<idiom>
U
رد کردن چیزی که دیگر
demystified
U
سر چیزی را برطرف کردن
to demonstrate against something
U
بر ضد چیزی تظاهرات کردن
to strain after anything
در پی چیزی تقلا کردن
to agree on something
U
سازش کردن با چیزی
to agree on something
U
موافقت کردن با چیزی
to make something
U
چیزی را درست کردن
to point to something
U
به چیزی متوجه کردن
lay down the condition
U
شرط کردن چیزی
to point to something
U
به چیزی اشاره کردن
demystifies
U
سر چیزی را برطرف کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com