English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
visibility was poor U چیزها درست دیده نمیشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he would take no refusal U هیچ حاضر نمیشد که تقاضایش رد شود
How very odd. Well I never. U چه چیزها ( بعلامت تعجب )
Enantiodroma U گرایش به تغییر چیزها به متضادشان
lot U گروه [توده] از مردم یا چیزها
I am not expected to tell you every thing , am I ? U مگرتمام چیزها رابایدبه تو گفت
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
pure U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
standardising U مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardised U مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardizing U مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardises U مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
She has had many privations in her youth . U درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
purest U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
standardize U مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
purer U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
hookup U تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
standardizes U مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
pack U قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
accumulates U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
paranomia U اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
packs U قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
accumulating U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulate U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
exceptions U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
stiffening U اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
adds U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
exception U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
adding U قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
finder U عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
eye water U اب دیده
eye U دیده
eyeing U دیده
eying U دیده
eyes U دیده
worldly wise U جهان دیده
worldly-wise U جهان دیده
in sight U دیده شدنی
hardened steel U فولاد اب دیده
light struck U نور دیده
scouts U دیده وری
eyeless U بی بصیرت بی دیده
observers U دیده بان
enntinel U دیده بان
observer U دیده بان
visible U دیده شدنی
light of one's eyes U نور دیده
vedette U دیده ورسوار
damaged U خسارت دیده
imperceptible U دیده نشدنی
feelers U دیده بان
pitched U تهیه دیده
scout car U خودرو دیده ور
feeler U دیده بان
sightless U دیده نشده
invisible U دیده نشدنی
feeder U دیده بان
lookouts U دیده بان
scout U دیده وری
lookout U دیده بان
unsight U دیده نشده
feeders U دیده بان
indiscernible U دیده نشدنی
lost U زیان دیده
scouting U دیده وری
scouted U دیده وری
monitoring U دیده بانی
invisibly U چنانکه دیده نشود
damaged shipments U محموله خسارت دیده
shock concrete U بتن ضرب دیده
stager U گرگ باران دیده
suffering economy U اقتصاد اسیب دیده
sunbaked U حرارت افتاب دیده
forward post U پستهای دیده ور جلو
cauliflowr ear U گوش اسیب دیده
damaged shipments U کالاهای اسیب دیده
monitor U دیده بانی کردن
brain injured U اسیب دیده مغزی
garrets U برج دیده بانی
sentinel U دیده بان کشیک
it is of frequent U بسیار دیده میشود
injured party U طرف صدمه دیده
espying U دیده بانی کردن
heat affected zone U منطقه حرارت دیده
espy U دیده بانی کردن
espies U دیده بانی کردن
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
injured muscle U عضله اسیب دیده
espied U دیده بانی کردن
sentinels U دیده بان کشیک
observational U وابسته به دیده بانی
garret U برج دیده بانی
scout U دیده وری کردن
scouts U دیده وری کردن
weatherbeaten U باد و باران دیده
monitors U دیده بانی کردن
monitored U دیده بانی کردن
scouted U دیده وری کردن
you have been seen U دیده شده اید
cheesed off U آزار دیده-اذیتشده
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
injured party U طرف خسارت دیده
injured parties U طرف صدمه دیده
injured parties U طرف خسارت دیده
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
It can be seen from a distance of two kilometers . U از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
My hand is bruised. U دستم ضرب دیده است
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
Long absent, soon forgotten. <proverb> U از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
bird's eye view U منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye views U منظرهای که از بلندی دیده میشود
out of sigt out of mind U از دل برود هر انکه از دیده برفت
seasoned soldier U سرباز ورزیده و جنگ دیده
software mointor U دیده بان نرم افزاری
blind gate U دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
trainband U گروه نظامی تعلیمات دیده
damaged in transit U صدمه دیده هنگام ترانزیت
visible roof U سقفی که از درون دیده شود
i cannot place you U نمیدانم شما را کجا دیده ام
seasoned troops U ارتش ورزیده و جنگ دیده
injured person U آدم آسیب دیده [زخمی]
battlefield evacuation U تخلیه پرسنل اسیب دیده
unobserved fire U تیر دیده بانی نشده
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
picket U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
to come in to notice U دیده شدن روی کار امدن
picketed U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
pickets U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
backward U بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
ding U قسمت اسیب دیده تخته موج
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
damaged U آنچه آسیب یا رنج دیده است
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
scouted U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouts U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
blind hole U سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
scout U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scout U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
bird's eye perspective U پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
annunciator U ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
salvaged U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvages U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaging U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
visually U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
scouts U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouted U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
visuals U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visual U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
salvage U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
the eye is bigger than the belly <proverb> U نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
backwards U بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
He is a seasoned veteran . He has been through the mI'll . He has seen the lot . U گرگ با لا دیده است ( آدم مجرب وآزموده )
one in the dark U میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
nerved U قطع عصب پای اسیب دیده اسب
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
positive U که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
fog dog U روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com