English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inclosure U چهار دیواری حصار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
framework U استخوان بندی قالب چهار دیواری
frameworks U استخوان بندی قالب چهار دیواری
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
wall U دیواری
parietal U دیواری
mural U دیواری
walls U دیواری
murals U دیواری
wall U حصار
crush barrier U حصار
entanglement U حصار
walls U حصار
entanglements U حصار
within U در حصار
hedged U حصار
fenceless U بی حصار
haw U حصار
hawed U حصار
hawing U حصار
haws U حصار
fence U حصار
fences U حصار
enclosures U حصار
barrier U حصار
enceinte U حصار
barracoon U حصار
barriers U حصار
kraal U حصار
kraals U حصار
enclosure U حصار
binds U حصار
hedges U حصار
bind U حصار
fold U حصار
hedge U حصار
folded U حصار
folds U حصار
wall hanging U تزئینات دیواری
intermural U میان دیواری
fire grate U اجاق دیواری
wallpaper U کاغذ دیواری
fire side U بخاری دیواری
fire place U بخاری دیواری
covered forge U کوره دیواری
affiche U اعلان دیواری
wallpapers U کاغذ دیواری
paper hangings U کاغذ دیواری
hangings U کاغذ دیواری
murals U نقش دیواری
rung U پله ی دیواری
fresco U نقاشی دیواری
frescoes U نقاشی دیواری
chimney U بخاری دیواری
chimneys U بخاری دیواری
grates U بخاری تو دیواری
grated U بخاری تو دیواری
mural U نقش دیواری
grate U بخاری تو دیواری
mural U نقاشی دیواری
bank U کرانه دیواری
banks U کرانه دیواری
murals U نقاشی دیواری
point [wall socket] [British] پریز دیواری
wall paper U کاغذ دیواری
wall socket پریز دیواری
wall painting U نقاشی دیواری
wall mounting cabinet U قفسه دیواری
sconce mirror U ایینه دیواری
wall mounted switch U کلید دیواری
side board U میز پا دیواری
electrical outlet U پریز دیواری
power outlet U پریز دیواری
transparency U اسلاید دیواری
wall tie U بست دیواری
socket [wall socket] پریز دیواری
wall clock ساعت دیواری
extra-mural U فرا دیواری
transparencies U اسلاید دیواری
outlet box U جعبه دیواری
churchyards U حصار کلیسا
hedge U پرچین حصار
fort U حصار قلعه
stockades U حصار بندی
cramps U محدودکننده حصار
stockade U حصار بندی
a breach in the fence U سوراخی در حصار
fencing U محجر حصار
cramp U محدودکننده حصار
sieges U محاصره حصار
brick up U حصار کشیدن
backstop U حصار سیمی
siege U محاصره حصار
churchyard U حصار کلیسا
ring wall or ring fence U حصار گرد
hedges U پرچین حصار
hedged U پرچین حصار
inclose U چهاردیواری حصار
hags U مه سفید حصار
hag U مه سفید حصار
mason U حصار کشیدن
masons U حصار کشیدن
Cat U حصار مرتفع
lean-to proof U بام سینه دیواری
witch hazel U موچسب پیچک دیواری
paper hanger U کاغذ دیواری چسبان
wallpaper adhesive U چسب کاغذ دیواری
paper stainer U سازنده کاغذهای دیواری
fractable U [کتیبه دیواری سنتوری]
pitch and toss U بازی بیخ دیواری
wall sockets U پریز های دیواری
power outlets U پریز های دیواری
lean to roof U بام سینه دیواری
electric sockets U پریز های دیواری
electrical outlets U پریز های دیواری
to batter awall U کوبیدن یافروریختن دیواری
tablature U نقاشی دیواری یا سقفی
wall U حصار دار کردن
walls U حصار دار کردن
enclosure U چینه کشی حصار
crash barrier U حصار کنار جاده
paddocks U در حصار قراردادن غوک
paddock U در حصار قراردادن غوک
batten fence U حصار با میله چوبی
paling U حصار کشی نرده
palest U حصار دفاعی دفاع
paler U حصار دفاعی دفاع
backstop U حصار انتهای زمین
enclosures U چینه کشی حصار
extramural U خارج از حصار شهر
pale U حصار دفاعی دفاع
paperhanger U کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
gas bracket U لوله دیواری که دارای گازسوزباشد
wallpapers U با کاغذ دیواری تزئین کردن
countermure U دیواری که برای پشتیبان دیواردیگربسازند
The clock has stopped. U ساعت دیواری خوابیده است
wallpaper U با کاغذ دیواری تزئین کردن
to panel a wall U دیواری را تخته کوبی کردن
garrison U محصور کردن حصار کشیدن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
dykes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
to peck down a wall U دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
dyke U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
The clock is fast (gaining). U ساعت دیواری تند کار می کند
krantz U خاره هایی که دیواری ازانهادرست شود
dikes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
burg U حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
Does this clock keep good time? U این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
batting cage U حصار توری برای تمرین بیس بال
encloses U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclosing U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclose U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
hanging U [فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
paddocks U میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
paddock U میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
This is a self - winding clock . U این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
cuckoo clock U ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
branch cutoff U دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
cuckoo clocks U ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
parpen U سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
tetragon U چهار بر
quadrupeds U چهار پا
quadrupled U چهار لا
four U چهار
tetrad U چهار
quartile U چهار یک
quatre U چهار
quadruple U چهار لا
quadruped U چهار پا
quadrate U چهار یک
quadruples U چهار لا
quadrilateral U چهار بر
quarter U چهار یک
quadrupling U چهار لا
quadrilaterals U چهار بر
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
four way U چهار لولهای
four way U چهار راه
square U چهار گوش
squared U چهار گوش
foursquare U چهار ضلعی
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
quadrant U چهار یک دایره
tetradactylous U چهار پنجهای
qyaternary U چهار تایی
quadruplet U چهار گانه
quad U چهار قلو
quad U چهار گوش
four cycle U چهار چرخه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com