English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
basic agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
frame agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
master agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
skeleton agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
outline agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
birdcage U چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcages U چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
We have agreed in princeple . U درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement U تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
doorjamb U چهارچوب
yokes U چهارچوب
framework U چهارچوب
frameworks U چهارچوب
frame work U چهارچوب
frame U چهارچوب
cradling U چهارچوب
bedstead U چهارچوب تختخواب
frame of reference U چهارچوب داوری
frame U چهارچوب تنه
frames of reference U چهارچوب داوری
bedstand U چهارچوب تختخواب
paneling U قاب چهارچوب
bedsteads U چهارچوب تختخواب
hurdles U چهارچوب جگنی
cratch U اغل چهارچوب
hurdle U چهارچوب جگنی
sliding U چهارچوب متحرک
door lintel U کلاه چهارچوب
structure U چهارچوب دار [قالی]
trave U چهارچوب اسب بندی
adjustable frame چهارچوب قابل تنظیم
spinning frame U چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
slide U صفحه لغزنده چهارچوب
slides U صفحه لغزنده چهارچوب
format U ابعاد و چهارچوب فرش
base frame U چهارچوب زیر دستگاهها
tenter U چهارچوب پارچه خشک کنی
tenterhook U گیره چهارچوب پارچه خشک کنی
stile U باهو چوب عمودی چهارچوب درب
stiles U باهو چوب عمودی چهارچوب درب
outside art U [هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
e r p U اجرا کرد وکمکهایی که در چهارچوب این برنامه به اروپا شدبیشتر کمکهای مارشال نامیده می شوند
knife rest U نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
commensurability U توافق
coincidences U توافق
coincidence U توافق
concord U توافق
accommodations U توافق
commensurableness U توافق
to come to an understanding U توافق
accommodation U توافق
agreement U توافق
adaptations U توافق
adaptation U توافق
agreements U توافق
conciliation U توافق
consistency U توافق
concert U توافق
concerts U توافق
concent U توافق
maladapted U بی توافق
bands U توافق
accord U توافق
consent U توافق
accorded U توافق
settlements U توافق
settlement U توافق
analogy U توافق
analogies U توافق
keeping U توافق
concurrence U توافق
accords U توافق
band U توافق
consents U توافق
consenting U توافق
consented U توافق
rapport U توافق
collective agreement U توافق جمعی
plea agreement U توافق مدافعه
dissidence U عدم توافق
discordance U عدم توافق
concordat U توافق دوستانه
consistence U توافق سازگاری
consonance U توافق صدا
correspondence principle U اصل توافق
conconancy U توافق صدا
give-and-take U آماده به توافق
compromiser U توافق کار
conformation U سازش توافق
disconformity U عدم توافق
conformable U قابل توافق
inadaptable U توافق ندادنی
mutual agreement U توافق طرفین
master agreement U توافق اولیه
reciprocal agreement U توافق دو جانبه
speaking with prosecutor U توافق باشاکی
frame agreement U توافق اولیه
synesis U توافق معانی
basic agreement U توافق اولیه
reach an agreement U به توافق رسیدن
skeleton agreement U توافق اولیه
maladaptation U عدم توافق
outline agreement U توافق اولیه
harmonometer U توافق سنج
his painting lacked repose U نقاشی وی توافق
inconsonantly U باعدم توافق
inharmoniousness U عدم توافق
unilateral agreement U توافق یک جانبه
arbitration agreement U توافق بر حکمیت
breach U خطای رد یک توافق
deals U توافق تجاری
maladjusted U بی توافق دژسازگار
disparity U عدم توافق
disparities U عدم توافق
adaptable U قابل توافق
consensus U توافق عام
consistency U توافق سازگاری
adhesion U همبستگی توافق
maladjustments U عدم توافق
adaptations U توافق سازش
adaptation U توافق سازش
understanding U توافق تظر
understandings U توافق تظر
adaptability U توافق سازگاری
maladjustment U عدم توافق
breaches U خطای رد یک توافق
breached U خطای رد یک توافق
deal U توافق تجاری
adaptableness U قابلیت توافق
agreement coefficient U ضریب توافق
agreement of arguments U توافق نشانوندها
accompt U سازگاری توافق
adaption U توافق سازش
modus vivendi U توافق موقت
adaptiveness U قوه توافق
accordance U وفق توافق
disagreements U عدم توافق
disagreement U عدم توافق
agreement U معاهده و مقاطعهء توافق
adaptability U قابلیت توافق و سازش
odds U عدم توافق مغایرت
meet someone half-way <idiom> U به توافق رسیدن با کسی
approving U توافق در مورد چیزی
approves U توافق در مورد چیزی
approve U توافق در مورد چیزی
plea bargain U توافق مدافعه [حقوق]
inconsonance U عدم توافق ناهماهنگی
compromises U توافق مصالحه کردن
consensus U توافق ورضایت عمومی
discordantly U از روی عدم توافق
settlements U حل و فصل توافق بنگاه
compromise U توافق مصالحه کردن
abidance U رفتار برطبق توافق
compromising U توافق مصالحه کردن
conventionalization U توافق با ایین و رسوم
settlement U حل و فصل توافق بنگاه
come to an agreement U توافق حاصل کردن
agreements U معاهده و مقاطعهء توافق
variance U مغایرت عدم توافق
adhering U توافق داشتن متفق بودن
to settle out of court U به توافق رسیدن خارج از دادگاه
out of court settlement U توافق بدون محکمه [حقوق]
adhere U توافق داشتن متفق بودن
adhered U توافق داشتن متفق بودن
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
breaks U خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
approval U توافق برای استفاده از چیزی
adheres U توافق داشتن متفق بودن
break U خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
agreement on partial payments U توافق در پرداخت های قسطی
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
discommend U با عدم توافق چیزی گفتن
adequateness U توافق داشتن متفق بودن
undertaken U توافق برای انجام کاری
undertakes U توافق برای انجام کاری
contract note U سند مقاطعه توافق نامه
inadaptability U عدم قابلیت توافق ناسازگاری
collusion U توافق میان فروشندگان یک کالا
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
inadaptable U غیر قابل توافق ناسازگار
undertake U توافق برای انجام کاری
argument U بحث در باره چیزی بدون توافق
private treaty U معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
arguments U بحث در باره چیزی بدون توافق
to come to an agreement U یکدل شدن توافق حاصل کردن
agreed value policy U بیمه نامه با ارزش توافق شده
pre U آنچه قبلا توافق شده است
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
plea deal [between Prosecution and Defense] U توافق مدافعه [بین دادستان و وکیل دفاع]
presentation layer U کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
unless otherwise agreement U مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
fashionableness U توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
nod U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nodding U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nodded U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nods U تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
concerted action U عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
service U توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
serviced U توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com