English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blind U چشمک زدن علامت دادن
blinded U چشمک زدن علامت دادن
blinds U چشمک زدن علامت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blinker U علامت چشمک زن
bats U چشمک زدن مژگان راتکان دادن
batted U چشمک زدن مژگان راتکان دادن
bat U چشمک زدن مژگان راتکان دادن
signal U علامت دادن
To give a signal ( sign) . U علامت دادن
say the word <idiom> U علامت دادن
signalled U علامت دادن
signaled U علامت دادن
signalled U سیگنال علامت دادن
starke U با شیپور علامت دادن
flag U باپرچم علامت دادن
signal U سیگنال علامت دادن
signaled U سیگنال علامت دادن
flags U باپرچم علامت دادن
signalled U مخابره کردن علامت دادن
negation U تغییر دادن علامت یک عدد
signaled U مخابره کردن علامت دادن
signal U مخابره کردن علامت دادن
denote U علامت بودن معنی دادن
denotes U علامت بودن معنی دادن
denoted U علامت بودن معنی دادن
hunting horn U بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
waff U اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
hyphen U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
coacher U مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
hyphens U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
blip U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blips U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
markers U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
burn notice U علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
blue flag U پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
symbol U اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
bugle call U علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
symbol U علامت ترسیمی علامت فرمولی
palpebrate U چشمک زن
sign flasher U چشمک زن
flashers U چشمک زن
simperer U چشمک زن
flicker U چشمک زن
flickered U چشمک زن
flasher U چشمک زن
blinks U چشمک
twinkles U چشمک
twinkling U چشمک
winker U چشمک زن
eyewink U چشمک
blinker U چشمک زن
flickers U چشمک زن
twinkle U چشمک
twinkled U چشمک
twinkler U چشمک زن
blinked U چشمک
ocellus U چشمک
blink U چشمک
character U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
blind U چراغ چشمک زن
flashing light U نور چشمک زن
twinkle U چشمک زدن
twinkled U چشمک زدن
quick flashing light U چشمک زن تند
twinkles U چشمک زدن
blinked U چشمک زدن
blinks U چشمک زدن
blinds U چراغ چشمک زن
blink U چشمک زدن
blinded U چراغ چشمک زن
blink microscope U میکروسکوپ چشمک زن
flashing light U چراغ چشمک زن
nict U چشمک زدن
wink U چشمک زدن
blinking U چشمک زنی
winkles U چشمک زدن
winkle U چشمک زدن
winks U چشمک زدن
winking U چشمک زدن
group flashing light U چشمک زن دستهای
winked U چشمک زدن
the stars twinkle U چشمک میزنند
nictitate U چشمک زدن
blinker U چراغ چشمک زن
strobotron U لامپ چشمک زن
stroboscopic tube U لامپ چشمک زن
wink U چشمک اغماض کردن
scintillation U چشمک زدن ستارگان
winked U چشمک اغماض کردن
winking U چشمک اغماض کردن
interrupted flashing light U چراغ چشمک زن منقطع
winks U چشمک اغماض کردن
alternating light U چراغ چشمک زن متغیر
twinkling U چشمک زدن ستاره
interrupted quick flashing light U چشمک زن تند مقطع
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
blinker U چراغ چشمک زن علایم خط و نقطه مرس و ارسال پیام
The lights of the aircraft were blinking. U چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
aldis lmap U چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
refresh rate U تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
anti collision light U چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
sparkles U جرقه زدن چشمک زدن
sparkle U جرقه زدن چشمک زدن
sparkled U جرقه زدن چشمک زدن
starlight U نور ضعیف نور چشمک زن
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
fog signal U علامت مه
brand U علامت
code U علامت
banners U علامت
banner U علامت
signaled U علامت
ticked U علامت
tag U علامت
tick U علامت
ditto U علامت
symptom U علامت
symptoms U علامت
symbol U علامت
indicator U علامت
branding U علامت
signal U علامت
tags U علامت
apostrophize U علامت
signalled U علامت
ticks U علامت
marine code U علامت
token U علامت
caret U علامت
impresa U علامت
indicium U علامت
bullets U یک علامت
bullet U یک علامت
unsigned U بی علامت
stripes U علامت
stripe U علامت
apostrophe U علامت
presaging U علامت
marks U علامت
tokens U علامت
badges U علامت
codes and codification U علامت
badge U علامت
signal generator U علامت زا
signum U علامت
designations U علامت
designation U علامت
apostrophes U علامت
emblem U علامت
brands U علامت
presages U علامت
insignia U علامت
presaged U علامت
presage U علامت
symptomless U بی علامت
differentia U علامت
characters U علامت
mark U علامت
character U علامت
emblems U علامت
marking U علامت گذاری
symbol table U جدول علامت
mark U علامت گذاشتن
marks U نشان علامت
marks U علامت گذاشتن
stand U علامت یادبود
marks U علامت گذاری
markings U علامت گذاری
names U ابرو علامت
minus signs U علامت منها
minus sign U علامت منها
question mark U علامت سوال
name U ابرو علامت
minus U کم شد با علامت منفی
mark U نشان علامت
sleeve emblem U علامت سردست
signaled U علامت نشانه
signaling U علامت دهی
temporal sign U علامت زمانی
stonemason's mark U علامت سنگتراش
stop dog U علامت وقف
symbolically U علامت دار
banner U علامت علم
demarcation U علامت گذاری
banners U علامت علم
marque U علامت مخصوص
interrogation point U علامت سئوال
allegories U نشانه علامت
medical badge U علامت بهداری
stop sign U علامت توقف
telegraph signal U علامت تلگرافی
index mark U علامت شاخص
signalled U علامت نشانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com