Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
check side
U
پیچ دادن به گوی برای برگشت به عقب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
re
U
برگشت دادن
re-
U
برگشت دادن
reverberation
U
برگشت دادن امواج
reverberations
U
برگشت دادن امواج
TDR
U
آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن
back to battery
U
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
invitations
U
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation
U
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
roll back
U
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
c
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
uberstreichen
U
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
realized
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
lawn sprinkler
U
برای چمن اب دادن
microsoft
U
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
readiness to report
U
امادگی برای پاسخ دادن
time
U
وقت قرار دادن برای
sancify
U
برای امرمقدسی تخصیص دادن
smoothing or smoothed varnish
U
لاک برای جلا دادن
times
U
وقت قرار دادن برای
phew
U
برای نشان دادن بی تابی
phew
U
برای نشان دادن بیزاری
to make amends for something
U
کفاره دادن برای چیزی
to atone for something
U
کفاره دادن برای چیزی
timed
U
وقت قرار دادن برای
benchrest
U
سکو برای تکیه دادن تیرانداز
irresponsiveness
U
عدم امادگی برای پاسخ دادن
authorize
U
اجازه دادن برای انجام کاری
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
to empower somebody to do something
U
اختیار دادن به کسی برای کاری
to bleed for one's country
U
برای میهن خود خون دادن
garden engine
U
اب پاش تلمبهای برای اب دادن باغ
to have done
U
برای کسی
[دیگر]
انجام دادن
put someone in the picture
<idiom>
U
شرایط را شرح دادن برای کسی
authorises
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorising
U
اجازه دادن برای انجام کاری
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
authorizes
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorizing
U
اجازه دادن برای انجام کاری
cross voting
U
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
bobbles
U
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
Baa!
U
بع!
[صدای گوسفند دادن برای جلب توجه]
repertoire
U
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
bobble
U
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
aid worker
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
turboshaft
U
توربین گاز برای دادن قدرت به شفت
foliage plant
U
گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
incorporation
U
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
development aid volunteer
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
to make an effort to do something
U
تلاش کردن برای انجام دادن کاری
authorising
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorises
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
process
U
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
interrupting
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
processes
U
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
authorize
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizes
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizing
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
to try hard to do something
U
تقلا کردن برای انجام دادن کاری
burn in
U
حرارت دادن واکس برای مالیدن به کف اسکی
waff
U
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
customising
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
formed
U
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form
U
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
customises
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customised
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
forms
U
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
aid worker
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
to wave one's handkerchief
U
دستمال جیب خود را
[برای کسی]
تکان دادن
customizing
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
to give somebody an ultimatum
U
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
customizes
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
to off an agreement
U
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
development aid worker
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
customize
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
permanently
U
انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
loose ends
<idiom>
U
بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
attacked
U
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks
U
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack
U
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
pack
U
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
packs
U
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
experimental free handicap
U
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
hyphens
U
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
thrusts
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
to vote somebody on the board of directors
U
رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
PRN
U
نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد
hyphen
U
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
nil pointer
U
نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
clocks
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
thrusting
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
intestable
U
وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
ground
U
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
To do something prefunctorily.
U
برای رفع تکلیف ( از سر باز کردن ) کاری راانجام دادن
steel wool
U
براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
numeric
U
حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
adding
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
clicked
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
add
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
increments
U
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increment
U
افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
clicks
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
alerted
U
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
constitute
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
alerts
U
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
stops
U
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
mock-up
U
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
digit
U
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
stop
U
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
accuracy
U
کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود
indicator
U
نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
digits
U
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
ablegate
U
مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
sector
U
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
orbital injection
U
دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
stopped
U
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
mock-ups
U
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
stopping
U
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
ambitus
U
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
constituted
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
checked
U
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
cartoon design
U
نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن
colours
U
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour
U
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
checks
U
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
blips
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip
U
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
sight window
U
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
check
U
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
constituting
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
alert
U
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
Good grief!
<idiom>
U
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
sectors
U
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
constitutes
U
تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
xylotomy
U
برش دادن چوب بصورت ورقه نازکی برای ازمایش میکروسکپی
graceful degradation
U
اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
paged
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
page
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
crunching
U
متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
to sweat coins
U
مسکوکات رادرکیسه ریختن وتکان دادن برای اینکه ذراتی ازانهاساییده شود
bubble help
U
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
pages
U
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
privacy
U
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
identifier
U
مجموعه حروف برای اختلف دادن بین بلاکهای داده مختلف یا فایل ها
slush funds
U
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
packing
U
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
fans
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
winds
U
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
fanned
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
goal light
U
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
bind
U
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
binds
U
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب
end
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
fan
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
slush fund
U
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
wind
U
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
key signature
U
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
fanning
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
forecaddie
U
باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
ends
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
insertion point
U
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود
hanger
U
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
CDs
U
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
litotes
U
کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
auto
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
hangers
U
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
breaker line
U
خطی در رسم فنی برای نشان دادن حذف قسمتی از جسم درشکل مزبور
autos
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
CD
U
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com