English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 222 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
precapitalism U پیش از سرمایه داری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
free enterprise U رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
bourgeoisie U سرمایه داری حکومت طبقه دوم
bourgeoisie U سرمایه داری بورژوازی
capitalistic U منسوب به سرمایه داری
capitalism U رژیم سرمایه داری
capitalism U سرمایه داری
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
advanced capitalism U سرمایه داری پیشرفته
anti capitalist U ضد سرمایه داری
black capitalism U سرمایه داری سیاه
capitalist countries U کشورهای سرمایه داری
capitalist system U نظام سرمایه داری
capitalization U اعمال سیستم سرمایه داری
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
first world U کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
industrial capitalism U سرمایه داری صنعتی
laws of motion of capitalism U قوانین حرکت سرمایه داری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
mixed capitalism U سرمایه داری مختلط
precapitalism U ماقبل سرمایه داری
stagnation thesis U تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
Other Matches
dude ranch U گله داری واسب سواری وحشم داری
You deserve it. U حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft U کشور داری ملک داری
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
bigamy U دو زن داری
blind man's buff U از من داری
tensility U کش داری
grittiness U شن داری
wet storage U تر داری
trusteeship U امانت داری
angularity U زاویه داری
farming U مزرعه داری
slavery U برده داری
sang froid U خود داری
viscosity U شیره داری
tresury general U خزانه داری کل
bank protection U ساحل داری
treasury general U خرانه داری کل
trusteedhip U امانت داری
pernoctation U شب زنده داری
treasurership U خزانه داری
angulation U زاویه داری
bean caper U پیرسن داری
sang-froid U خود داری
communism U مردم داری
altruism U همگونه داری
rhythmicity U نواخت داری
vigil U شب زنده داری
vigils U شب زنده داری
wake U شب زنده داری
waked U شب زنده داری
wakes U شب زنده داری
treasury U خزانه داری
retenv U خود داری
abstinence;or abstinency U خود داری
thrift U خانه داری
quartermaster U سررشته داری
leasing U اجاره داری
quartermasters U سررشته داری
self restraint U خود داری
serrulation U دندانه داری
slaveholding U برده داری
bursaries U خزانه داری
bursary U خزانه داری
Exchequer U خزانه داری
night waking U شب زنده داری
wakefulness U شب زنده داری
tenure U اجاره داری
leasehold U اجاره داری
angularity U گوشه داری
stigmatism U خال داری
spinosity U سیخ داری
menage U خانه داری
blind mans buff U ازمن داری
tenancies U اجاره داری
tenancy U اجاره داری
continenece U خود داری
house work U خانه داری
creaminess U خامه داری
refusal U خود داری رد
refusals U خود داری رد
fasting U روزه داری
household art U هنرخانه داری
dry storage U خشک داری
fisk U خزانه داری
cellarge U حق انبار داری
housekeeping U خانه داری
non commital U خود داری
notbility U خانه داری
charge U عهده داری
incumbency U عهده داری
charges U عهده داری
bulkiness U جثه داری
lucubration U شب زنده داری
bulkiness U تنه داری
patchiness U وصله داری
vigilance U شب زنده داری
conchiferous U داری صدف
joint tenancy U اجاره داری مشترک
house keeping operation U اعمال خانه داری
household art U اصول خانه داری
procurator general U کفیل خزانه داری
get by U نگه داری کردن
housekeep U خانه داری کردن
nolle proseequi U خود داری از پی کرد
run the show U اختیار داری کردن
refrainment U خود داری اجتناب
quartermasters U رسته سررشته داری
quartermaster U رسته سررشته داری
chamberlainship U پرده داری گنجوری
You have cobwebs in your head. <idiom> U تو گچ تو سرت داری. [اصطلاح]
succulence U اب داری حالت ابکی
continence U خویشتن داری پرهیزگاری
wakes U شب زنده داری کردن
waked U شب زنده داری کردن
wake U شب زنده داری کردن
double entry U دفتر داری مضاعف
chests U تابوت خزانه داری
chest U تابوت خزانه داری
explicit rent U اجاره داری کردن
holding U متصرفی اجاره داری
How old are you?Whats your age? U چند سال داری ؟
to keep house U خانه داری کردن
baby-sitting U بچه داری کردن
to possess oneself U خود داری کردن
light housekeeping U کارهای خانه داری
keeps U حفافت امانت داری
to keep shop U دکان داری کردن
attorn U اجاره داری کردن
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
baby sit U بچه داری کردن
baby-sat U بچه داری کردن
baby-sit U بچه داری کردن
baby-sits U بچه داری کردن
bailment U امانت داری سمساری
to rule the roast U اختیار داری کردن
keep U حفافت امانت داری
refrains U خود داری کردن
to govern one's passions U خود داری کردن
home economics U اقتصاد خانه داری
land tenure U اجاره داری زمین
keepworthy U قابل نگه داری
keep house U خانه داری کردن
spatiality U فضا داری فضائیت
joint tenancy U شرکت در اجاره داری
What do you feel like having today? U امروز تو به چه اشتها داری؟
day nurseries U بچه داری در روز
angularity U زاویه داری لاغری
refrained U خود داری کردن
refraining U خود داری کردن
Chancellor of the Exchequer U وزیر خزانه داری
Chancellors of the Exchequer U وزیر خزانه داری
day nursery U بچه داری در روز
refrain U خود داری کردن
capacity utilization rate U نرخ بهره داری از فرفیت
passive resistance U خود داری از قبول یاموافقت
cornetcy U پرچم داری سواره نظام
purulence U زخم چرکی چرک داری
jointure U اجاره داری مشترک و مشاعی
mental reservation U خود داری از ذکر مطلبی
accounties U علم حساب یا دفتر داری
to contain one self U خود داری یا حوصله کردن
subtenancy U اجاره داری دست دوم
piquancy U گوشه داری طعنه امیزی
to have custody of U نگهداری یا امانت داری کردن از
Treasury Department U اداره خزانه داری [ در آمریکا]
ruffed U دارای یقه چین داری
to run the show U در کاری اختیار داری کردن
He is a brainy person . U آدم کله داری است
roister U عیاشی و شب زنده داری کردن
I cant be bothered. bother the flies! U برو بابا حوصله داری !
You really are cheeky! U واقعا" عجب رویی داری !
quartermasters U فروشگاه وسایل سررشته داری
quartermaster U فروشگاه وسایل سررشته داری
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
He has a glib (an oily, a persuasive,asmooth)tongue. U آدم سر وزبان داری است
lucubrate U شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
municipalist U طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
He is of noble birth. U آدم پدر و مادر داری است
to recede from an opinicn U ازافهار عقیدهای خود داری کردن
gange U باسیم نازک نگاه داری کردن
to keep oneself to oneself U ازامیزش بادیگران خود داری کردن
You are sure a dead ringer for muy brother. U تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
carpet sweeper U جارو نپتون [نظافت] [خانه داری]
wombats U جانور کیسه داری شبیه خرس
wombat U جانور کیسه داری شبیه خرس
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
to recede from an engagement U از افهار عقیدهای خود داری کردن
to flinch the flagon U ازخوردن نوشابه خود داری کردن
housewifely U از روی خانه داری یا صرفه جوئی
to keb at a lamb U ازشیردادن به بره خود داری کردن
What is that strange contraption you've got in the garage? U آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
Let's see how much you can take. <idiom> U ببینیم تا چه حد توانایی [استقامت] داری . [اصطلاح روزمره]
You are roasting yourself in front of the fire . U خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
licensed victualler U مهمانخانه داری که پروانه نوشابه فروشی دارد
vesta U الهه رومی خدای اجاق وخانه داری
proctorize U زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
cang U تخته سوراخ داری که چینی هادورگردن خطاکاران می اندازند
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. U لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
cangue U تخته سوراخ داری که چینی هادورگردن خطاکاران می اندازند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com