English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bridge U پل فرماندهی کشتی
bridged U پل فرماندهی کشتی
bridges U پل فرماندهی کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
guide U کشتی فرماندهی عملیات
guided U کشتی فرماندهی عملیات
guides U کشتی فرماندهی عملیات
Other Matches
supreme commander U فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
reference position U محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
assumes U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assume U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
centre castle U پل فرماندهی
pilot house U پل فرماندهی
leadership U فرماندهی
strategy U فن فرماندهی
executive branch U فرماندهی
wheelhouses U پل فرماندهی
wheelhouse U پل فرماندهی
command U فرماندهی
commandership U فرماندهی
commands U فرماندهی
conning tower U پل فرماندهی
commanded U فرماندهی
commandantship U فرماندهی
bridges U پل فرماندهی
bridged U پل فرماندهی
bridge U پل فرماندهی
strategies U فن فرماندهی
flagship U ناو فرماندهی
command post U پست فرماندهی
flagships U ناو فرماندهی
command post U پاسگاه فرماندهی
command posts U پست فرماندهی
command posts U پاسگاه فرماندهی
high command U فرماندهی عالی
master's certificate U گواهینامه فرماندهی
support command U فرماندهی پشتیبانی
unified command U فرماندهی متحد
oldman U مقام فرماندهی
area command U فرماندهی منطقه
head quarters U مرکز فرماندهی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
base command U فرماندهی پایگاه
air command U فرماندهی هوایی
tactical command ship U ناو فرماندهی
supreme U فرماندهی عالی
headquarters U مرکز فرماندهی
administrative command U فرماندهی اداری
joint command U فرماندهی مشترک
headquarters U قرارگاه فرماندهی
lead a unit U فرماندهی کردن
logistical command U فرماندهی لجستیکی
flag ship U ناو سر فرماندهی
commander's estimate U براورد فرماندهی
command group U گروه فرماندهی
command U سرکردگی فرماندهی
commanded U سرکردگی فرماندهی
command mode U حالت فرماندهی
commands U سرکردگی فرماندهی
command report U گزارش فرماندهی
command net U شبکه فرماندهی
commander's call U در اختیار فرماندهی
command channels U ردههای فرماندهی
command and control U کنترل و فرماندهی
combined command U فرماندهی مرکب
scheme of command U طرح فرماندهی
commodity command U فرماندهی اماد
continuity of command U مداومت فرماندهی
enclosed bridge U پل فرماندهی سر پوشیده
command language U زبان فرماندهی
commandery U محل فرماندهی
commandery U مقام فرماندهی
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
kommandatura U مرکز فرماندهی نظامی
aiming circle U زاویه یاب فرماندهی
area support command U فرماندهی پشتیبانی منطقه
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
air strategical command U فرماندهی استراتژیکی هوایی
type command U فرماندهی ناو گروه
air defense command U فرماندهی پدافند هوایی
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
advance command post U پاسگاه فرماندهی جلو
command liaison U افسر رابط فرماندهی
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
air command U فرماندهی نیروی هوایی
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
unified U یکپارچه فرماندهی متحد
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
cupola U برجک فرماندهی تانک
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
forward command post U پست فرماندهی جلو
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
cupolas U برجک فرماندهی تانک
combat commander's insignia U علامت فرماندهی بر یکان رزمی
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
agc U ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
deputy chief of naval operation U جانشین فرماندهی نیروی دریایی
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
flag officer U افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
army airdefense command post U پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
sea frontiers U مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
tactical air command center U مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
splinter screen U پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
commanded U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
officers U افسر معین کردن فرماندهی کردن
officer U افسر معین کردن فرماندهی کردن
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
combatcommand U فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
ships U کشتی
ship کشتی
ark U کشتی
puppis U کشتی دم
wrestling U کشتی
on board a ship U در کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
ship haven U یک کش کشتی
hulks U کشتی
vessels U کشتی
hulk U کشتی
boarded U کشتی
on shipboard U در کشتی
on the sea U در کشتی
flat U پل کشتی
vessel U کشتی
flattest U پل کشتی
on the water U در کشتی
board U کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
decks U پل کشتی
decked U پل کشتی
foreship U سر کشتی
deck U پل کشتی
bottom U کشتی
bottoms U کشتی
argo U کشتی
afloat U در کشتی
by water U با کشتی
bilge U اب ته کشتی
collier U کشتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com