English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
puratorial U پاک کننده گناه کفارهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expiatory U کفارهای
piacular U کفارهای
expiatory punishment U تنبیه کفارهای
vice- U گناه
delict U گناه
sin U گناه
guiltless U بی گناه
deep dyed U گناه
niet culpable U بی گناه
pure of guilt U بی گناه
vice U گناه
offenceless U بی گناه
vises U گناه
vices U گناه
misdemeanors U گناه
guilt U گناه
blameless U بی گناه
misdemeanor U گناه
misdemeanours U گناه
sinning U گناه
misdemeanour U گناه
sinned U گناه
crime U گناه
irreprehensible U بی گناه
transgression U گناه
reproachless U بی گناه
irreproachable U بی گناه
offenses U گناه
offence U گناه
offense,etc U گناه
cleanhanded U بی گناه
fault U گناه
sackless U بی گناه
sinless U بی گناه
offense U گناه
faulted U گناه
faults U گناه
venial U گناه صغیر
blamed U اشتباه گناه
blames U اشتباه گناه
blaming U اشتباه گناه
misdeeds U جرم گناه
remission U عذر گناه
blame U اشتباه گناه
sinned U گناه ورزیدن
mortal sin U گناه کبیره
irreprovable U بی گناه رد نکردنی
misdeed U جرم گناه
absolution آمرزش گناه
sinning U گناه ورزیدن
crime U گناه کردن
guilt feeling U احساس گناه
hamartophobia U گناه هراسی
to perpetrate a crime U گناه کردن
venial sin U گناه صغیره
deadly sin U گناه کبیره
sin of the f. U گناه جسم
peccatophobia U گناه هراسی
resipiscence U اقرار به گناه
resipiscent U معترف به گناه
transgression U خطا گناه
sin U گناه ورزیدن
erring U گناه کار
peccabillo U گناه کوچک
to purify from sin U از گناه پاک کردن
impenitently U بالجاجت در گناه کاری
to sin agaist god U بخدا گناه ورزیدن
the f.of adem U گناه یا انحراف ادم
besetting sin U گناه دست برندار
i am shaped in sin U در گناه سرشته شده ام
impemitently U بااصرار در گناه کاری
d.sin U گناه بزرگ عمدی
in flagrant delict U درعین ارتکاب گناه
i may thank myself U گناه از خودم است
guilt U گناه مجرمیت محکومیت
incestuously U با گناه نزدیکی بمحارم
capital offence or crime U گناه مستوجب اعدام
pardoner U کشیش امرزنده گناه
of malice prepense U با قصد ارتکاب گناه
incendiary crime U گناه اتش انگیزی
a guilty conscience [about] U وجدان با گناه [بخاطر]
to acknowledge your own guilt [culpability] U به گناه خود اقرار کردن
capital U گناه مستوجب اعدام سرمایه
absolved U کسی را از گناه بری کردن
salvationism U اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
to perpetrate a crime U گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
to purify from sin U از قید گناه ازاد کردن
absolving U کسی را از گناه بری کردن
own up <idiom> U گناه رابه گردن گرفتن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. U اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
infallible U مصون از خطا منزه از گناه
absolve U کسی را از گناه بری کردن
original sin U نخستین گناه ادم ابوالبشر
absolves U کسی را از گناه بری کردن
sin of omission U گناه فروگذاری از انجام امری
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
dewy eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy-eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
conscience-stricken U دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
peccability U ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
i insist on his innocence U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist that he is innocent U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
impenitence U سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
to feel a pang of guilt U ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
She is more culpable than the others. U او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
penance U تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. U او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
parricidal U وابسته به گناه پدر کشی یامادر کشی
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
to blame somebody for something U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com