Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
degreasing
U
پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lipoma
U
تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble
U
قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
lipoprotein
U
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
lipide
U
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipid
U
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
glycogenesis
U
تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
U
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
degreasing
U
اب کردن چربی
fat
U
چربی چربی دار
fattest
U
چربی چربی دار
fatter
U
چربی چربی دار
fats
U
چربی چربی دار
fattest
U
چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fats
U
چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fatter
U
چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fat
U
چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fatter
U
چربی
greasily
U
با چربی
thin
U
کم چربی
greasiness
U
چربی
fattest
U
چربی
thinned
U
کم چربی
creaminess
U
چربی
oils
U
چربی
fatness
U
چربی
oil
U
چربی
myelin
U
چربی پی
oiling
U
چربی
meager
U
بی چربی
thins
U
کم چربی
thinnest
U
کم چربی
lubricous
U
چربی
thinners
U
کم چربی
adiposeness or diposity
U
چربی
meagre
U
بی چربی
lipid
U
چربی
fatless
U
بی چربی
fats
U
چربی
oiliness
U
چربی
greased
U
چربی
greasing
U
چربی
fat
U
چربی
grease
U
چربی
greasy
U
چربی
lipide
U
چربی
wool fat
U
چربی پشم
lipoid
U
شبه چربی
wool grease
U
چربی پشم
vegtable fat
U
چربی گیاهی
leather head
U
چربی دانه
aliphatic
U
چربی دار
casein
U
پنیر بی چربی
sebaceous
U
چربی دار
comedo
U
چربی دانه
skim milk
U
شیر بی چربی
lard
U
چربی خوک
animal fat
U
چربی حیوانی
lipuria
U
چربی در پیشاب
fatty
U
چربی مانند
lipotropic
U
چربی سوز
lipophilic
U
چربی گرای
lipophilic
U
چربی دوست
lipomatous
U
چربی مانند
adipic
U
وابسته به چربی
adipocere
U
چربی لاش
adipose tissue
U
بافت چربی
blackheads
U
چربی دانه
whipping cream
U
خامهی پر چربی
blackhead
U
چربی دانه
fattiness
U
خاصیت چربی
grease
U
روغن چربی
greasing
U
روغن چربی
fat is insoluble in water
U
چربی در اب حل نمیشود
greased
U
روغن چربی
flense
U
چربی گرفتن از
suint
U
چربی پشم
grease trap
U
چربی گیر
grease trap
U
بازیابی چربی
emulsion
U
ذرات چربی دراب
emulsioned
U
ذرات چربی دراب
lubricity
U
شهوانی بودن چربی
blobber
U
چربی یاپیه نهنگ
saturated fats
U
چربی اشباع شده
emulsioning
U
ذرات چربی دراب
greasily
U
به شکل روغن یا چربی
unsaturated fat
U
چربی اشباع نشده
adipose tissue
U
چربی حیوانی پیه
lipolysis
U
تجزیه وتحلیل چربی
emulsions
U
ذرات چربی دراب
saturated fat
U
چربی اشباع شده
fatback
U
چربی پشت خوک
blubbers
U
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbering
U
چربی اوردن هایهای گریستن
poly unsaturated fat
U
پلی چربی اشباع نشده
lard
U
گوشت خوک چربی زدن
butyrometer
U
الت سنجش چربی شیر
blubber
U
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbered
U
چربی اوردن هایهای گریستن
I clinched a lucrative deal.
U
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
lanoloin
U
چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
lardon
U
تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardoon
U
تکه چربی که لای گوشت گذارند
pate de foie gras
U
خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
greasing
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
blubber
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
grease
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
greased
U
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
suet
U
چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
lactoscope
U
شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
blubbers
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbering
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbered
U
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
lubricants
U
مواد روغنی
lubricant
U
مواد روغنی
lipotropic
U
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
myelin sheath
U
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
pope's eye
U
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
lanolin
U
لانولین
[ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
oil buffer
U
ضربت گیر روغنی یا دافع روغنی
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
bulls
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull
U
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
anneal
U
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
disassembly order
U
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
add insult to the injury
<idiom>
U
[بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
arm
U
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
mineralize
U
مواد معدنی جمع کردن
touches
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
U
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
mainlining
U
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
cure meat
U
نمک سود کردن مواد غذایی
latensify
U
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
shoot up
<idiom>
U
مواد را از راه تزریق مصرف کردن
mainline
U
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlined
U
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlines
U
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
keying material
U
مواد موردلزوم برای رمز کردن کلمات
antiwithdrawal device
U
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
recreated
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreating
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreate
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreates
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
lion heart
U
مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
grader
U
ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
bacteriolysis
U
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
target materials
U
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
charter
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters
U
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
powered
U
خاموش کردن یک وسیله
craning
U
وسیله بلند کردن
hoisted
U
وسیله بلند کردن
cranes
U
وسیله بلند کردن
run
U
کار کردن یک وسیله
hoists
U
وسیله بلند کردن
craned
U
وسیله بلند کردن
power
U
خاموش کردن یک وسیله
provide
U
وسیله فراهم کردن
runs
U
کار کردن یک وسیله
provides
U
وسیله فراهم کردن
powering
U
خاموش کردن یک وسیله
hoist
U
وسیله بلند کردن
powers
U
خاموش کردن یک وسیله
crane
وسیله بلند کردن
ground tackle
U
وسیله مهار کردن قایق
diddling
U
تحریف کردن به وسیله داده
synchronization
U
عمل سنکرون کردن دو وسیله
automatize
U
خودکار کردن یک وسیله دستی
diddles
U
تحریف کردن به وسیله داده
disassembly order
U
روش پیاده کردن وسیله
diddled
U
تحریف کردن به وسیله داده
squilgee
U
وسیله نظافت کردن کف ناو
diddle
U
تحریف کردن به وسیله داده
groups
U
جمع کردن چندین وسیله با هم
strickle
U
وسیله تیز کردن داس
group
U
جمع کردن چندین وسیله با هم
belay
U
وسیله پیچیدن محاط کردن
ptomaine
U
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com