English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
But not just any job . U ولی البته نه هر شغلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
secundine naturam U البته
and no mistake U البته
of course U البته
right oh! U البته
you see U البته میدانید
sure thing <idiom> U مطمئنا ،البته
without fail U حتما البته بی تخلف
understood that U بدیهی است که البته
The evening was very pleasant, albeit a little quiet. U شب بسیار خوشایندی بود، البته کمی آرام.
dialectic U البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند
holds U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
hold U بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
hold U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
holds U بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
vocational U شغلی
occupational U شغلی
inoccupation U بی شغلی
trade tests U ازمونهای شغلی
occupational interests U رغبتهای شغلی
occupational test U ازمون شغلی
occupational stability U ثبات شغلی
occupational psychology U روانشناسی شغلی
vocational counseling U مشاوره شغلی
vocational guidance U راهنمایی شغلی
vocational maladjustment U ناسازگاری شغلی
dead-end job U شغلی بی آینده
vocational selection U گزینش شغلی
vocational adjustment U سازگاری شغلی
occupational mobility U تحرک شغلی
occupational hazard U صدمه شغلی
job specification U ویژگیهای شغلی
job specification U مشخصات شغلی
job security U امنیت شغلی
job satisfaction U رضایت شغلی
job evaluation U ارزشیابی شغلی
job enlargement U گسترش شغلی
duty position U محل شغلی
job elements U عناصر شغلی
job description U توصیف شغلی
job analysis U تحلیل شغلی
job training U اموزش شغلی
fringe benefit U مزایای شغلی
occupational hazards U صدمه شغلی
occupational hazards U سانحه شغلی
occupational family U گروه شغلی
occupational aptitude U استعداد شغلی
occupational hazard U سانحه شغلی
runners U اداره کننده شغلی
jobs U پست شغلی و کار
runner U اداره کننده شغلی
dictionary of occupational titles U واژگان عنوانهای شغلی
job U پست شغلی و کار
to accept a job U کاری [شغلی] را پذیرفتن
vacancy U موقعیت شغلی آزاد
job classification U طبقه بندی شغلی
vocational rehabilitation U توان بخشی شغلی
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
vocational interest blank U پرسشنامه علائق شغلی
job description U شرح وفایف شغلی
military occupational speciality U تخصص شغلی نظامی
to follow a profession U شغلی راپیشه کردن
professional liability insurance U بیمه تعهدات شغلی
occupational hierarchy U سلسله مراتب شغلی
strong vocational interest blank U رغبت سنج شغلی استرانگ
test protectors U بازرس ازمایشات کارایی شغلی
svib U رغبت سنج شغلی استرانگ
to upgrade somebody U به کسی در شغلی درجه دادن
to promote somebody U به کسی در شغلی درجه دادن
kuder occupational interest survey U رغبت سنج شغلی کودر
tied down <idiom> U مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
entry group U واجدین شرایط تخصصی شغلی
conditional U نقط های که پس از آن برنامه نویس میتواند به انتهای مجموعهای دستور جهش کند که البته بستگی به داده یا وضعیت برنامه دارد
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
international standards organization U طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
frictional unemployment U اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fringe benefits U مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
occupational disease U امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com