Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
triclinium
U
اطاق نهارخوری
mass hall
U
سالن نهارخوری
messes
U
نهارخوری باشگاه
mess
U
نهارخوری باشگاه
dining rooms
U
اطاق نهارخوری
dining room
U
اطاق نهارخوری
officer's mess
U
نهارخوری افسران
tea shops
U
نهارخوری قهوه خانه
tea shop
U
نهارخوری قهوه خانه
head's party
U
گروه نظافت
field day
U
روز نظافت عمومی
cleaning rod
U
سمبه نظافت اسلحه
biddy
U
متصدی نظافت خانه
brushes
U
سرسمبه نظافت ماهوت پاک کن
brush
U
سرسمبه نظافت ماهوت پاک کن
squilgee
U
وسیله نظافت کردن کف ناو
swab
U
کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
swabs
U
کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
carpet sweeper
U
جارو نپتون
[نظافت]
[خانه داری]
Go and blow your nose.
U
برو دماغت رابگیر ( نظافت بینی )
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
dining facility
U
ساختمان ناهارخوری قسمت ناهارخوری سالن نهارخوری
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
rammer
U
سمبه نظافت لوله سمبه توپ سمبه پر کن توپ
furniture
U
وسایل
means
U
وسایل
media
U
وسایل
plants
U
وسایل
facilities
U
وسایل
plant
U
وسایل
assets
U
وسایل
accouterment
U
وسایل
installing
U
از کارانداختن وسایل
install
U
از کارانداختن وسایل
salvage
U
وسایل اسقاطی
tools of research
U
وسایل تحقیقات
war material
U
وسایل جنگی
salvaged
U
وسایل اسقاطی
salvages
U
وسایل اسقاطی
salvaging
U
وسایل اسقاطی
essential elements
U
وسایل ضروری
mess kit
U
وسایل غذاخوری
mess gear
U
وسایل غذاخوری
means of production
U
وسایل تولید
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
Home appliances
U
وسایل خانگی
fitment
U
وسایل نصب
fitments
U
وسایل نصب
scuba diving
U
غواصی با وسایل
means
U
استطاعت وسایل
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
utility
U
وسایل رفاهی
installs
U
از کارانداختن وسایل
test equipment
U
وسایل ازمایش
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
sonic equipment
U
وسایل اوایی
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
cryptomaterial
U
وسایل رمز
building plant
U
وسایل ساختمان
cable accessory
U
وسایل کابل
captured material
U
وسایل اغتنامی
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
scuba diver
U
غواص با وسایل
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
rigging warrant
U
فهرست وسایل
communication channels
U
وسایل ارتباطی
artificial suporters
U
وسایل محافظتی
artificial aids
U
وسایل کمکی
loading facilities
U
وسایل بارگیری
bedding
U
وسایل خواب
push botton
U
وسایل خودکار
tentage
U
وسایل چادرها
tentage
U
وسایل چادرزنی
tentage
U
وسایل چادر
utensil
U
وسایل اسباب
utensils
U
وسایل اسباب
sundry items
U
وسایل متفرقه
sonic equipment
U
وسایل اوازی
attachment
U
وسایل وابسته
accessory equipment
U
وسایل یدکی
fabricator
U
سازنده وسایل
cryptodevice
U
وسایل رمز
layouts
U
ترتیب وسایل
furtherance
U
تهیه وسایل
erosion
U
فرسایش وسایل
mnemonics
U
وسایل یادیار
subsistence
U
وسایل زیست
layout
U
ترتیب وسایل
salvages
U
اوراق کردن وسایل
light armor
U
وسایل زرهی سبک
salvaging
U
اوراق کردن وسایل
bank
U
مجموعهای از وسایل مشابه
banks
U
مجموعهای از وسایل مشابه
individual reserves
U
وسایل ذخیره انفرادی
high lift device
U
وسایل برای زیاد
provisions
U
وسایل لازم توشه ها
hi fi
U
وسایل ایجاد صدا
gun bag
U
کیسه وسایل توپ
incommunicado
U
بدون وسایل ارتباط
gripping appliance
U
وسایل بست و مهارکنندگی
golf bag
U
کیف وسایل گلف
place setting
U
وسایل میز غذاخوری
salvaged
U
اوراق کردن وسایل
place settings
U
وسایل میز غذاخوری
sail locker
U
انبار وسایل ملوانی
rack
U
قفسه مهمات و وسایل
racked
U
قفسه مهمات و وسایل
pool equipment
U
وسایل پارک موتوری
racks
U
قفسه مهمات و وسایل
penetration aids
U
وسایل تولید نفوذ
pararaft
U
وسایل نجات چتربازی
on hand
U
وسایل موجود درانبار
wracked
U
قفسه مهمات و وسایل
navigational aids
U
وسایل کمک ناوبری
motorsports
U
ورزشهای با وسایل موتوری
wracks
U
قفسه مهمات و وسایل
means are not a
U
وسایل فراهم نیست
materiel readiness
U
امادگی رزمی وسایل
salvage
U
اوراق کردن وسایل
salvage group
U
گروه بازیابی وسایل
drawing instrument
U
وسایل رسم فنی
gadgetry
U
وسایل کوچک مکانیکی
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
accommodation
U
منزل وسایل راحتی
accommodations
U
منزل وسایل راحتی
authentication equipment
U
وسایل تعیین نشانی
authentication equipment
U
وسایل تعیین معرف
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
attachment plug
U
دوشاخه وسایل برقی
athletic suporters
U
وسایل محافظتی ورزشکار
process
U
و وسایل کنترل و پشتیبانی
processes
U
و وسایل کنترل و پشتیبانی
assembly order
U
دستور مونتاژ وسایل
apparatus
U
اسباب و وسایل ژیمناستیک
characteristics
U
مشخصات ومختصات وسایل
aids to navigation
U
وسایل کمک ناوبری
gates
U
وسایل ورود ورودیه
gate
U
وسایل ورود ورودیه
caddy
U
حامل وسایل بازیگر
drawing instrument
U
وسایل نقشه کشی
splint
U
وسایل شکسته بندی
demolition kit
U
جعبه وسایل تخریب
deck load
U
وسایل روی پل کشتی
cryptodevice
U
وسایل رمز کردن
pictorial
U
وسایل تصویری یا تصویرنهایی
coupler plug
U
دوشاخه وسایل الکتریکی
condensation trail
U
مجموعه وسایل انجماد
clamping fixture
U
وسایل قید و بست
clamping device
U
وسایل قید و بست
check out equipment
U
وسایل بازدید محل
plug
U
ورودی که به وسایل مختلف
plugging
U
ورودی که به وسایل مختلف
plugs
U
ورودی که به وسایل مختلف
care and handling
U
مراقبت و دستکاری وسایل
aircraft arresting complex
U
وسایل مهار هواپیما
servicae life
U
عمر خدمتی وسایل
tackles
U
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
trade something in
<idiom>
U
تعویض وسایل کهنه
fracturing
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
gasmen
U
مکانیک وسایل گازسوز
gasman
U
مکانیک وسایل گازسوز
fractured
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
communication
U
مراوده وسایل ارتباطی
tackled
U
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackling
U
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
caddying
U
حامل وسایل بازیگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com