Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
symmetry allowed reaction
U
واکنش مجاز از لحاظ تقارن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piggyback
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
shortening reaction
U
واکنش مختصر واکنش کوتاه کننده
legit
U
نمایش مجاز تاتر مجاز
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
polarities
U
تقارن
polarity
U
تقارن
synchronization
U
تقارن
parallelism
U
تقارن
symmetry
U
تقارن
simultaneeity
U
تقارن
symmetrization
U
تقارن
isochronism
U
تقارن
synmetry
U
تقارن
asymmetric substance
U
جسم بی تقارن
asymmetric system
U
دستگاه بی تقارن
asymmetric top
U
فرفرهای بی تقارن
asymmetrical conductivity
U
برقرسانایی بی تقارن
asymmetric molecule
U
مولکول بی تقارن
symmetry group
U
گروه تقارن
synchrony
U
انطباق تقارن
impedance balancing
U
تقارن امپدانس
symmetry plane
U
صفحه تقارن
symmetry operation
U
عمل تقارن
symmetry number
U
عدد تقارن
symmetry lines
U
خطوط تقارن
transational symmerty
U
تقارن انتقالی
isodimorphism
U
تقارن دو شکلی
axis of symmery
U
محور تقارن
asymmetric carbon
U
کربن بی تقارن
symmetry axis
U
محور تقارن
asymmetry
U
عدم تقارن
center of symmerty
U
مرکز تقارن
symmerty center
U
مرکز تقارن
plane of symmetry
U
سطح تقارن
plane of symmetry
U
صفحه تقارن
point of symmetry
U
نقطه تقارن
symmetry point
U
نقطه تقارن
Symmetry
U
تقارن
[ریاضی]
pseudosymmetry
U
شبه تقارن
geometrical
<adj.>
U
تقارن در طرح
mirror symmerty
U
تقارن ایینهای
skewness
U
عدم تقارن
zygomorphic
U
دارای تقارن
axis of symmetry
U
محور تقارن
rotational symmetry
U
تقارن چرخشی
symmetry element
U
عنصر تقارن
point of view
U
لحاظ
in the light of
U
از لحاظ
viewpoints
U
لحاظ
perspective
U
لحاظ
with the view of
U
از لحاظ
points of view
U
لحاظ
for purposes of
U
از لحاظ
perspectives
U
لحاظ
viewpoint
U
لحاظ
every way
U
از هر لحاظ
with a view to
U
از لحاظ
positive skewness
U
عدم تقارن مثبت
actinomorphic
U
دارای تقارن شعاعی
plane of mirror symmetry
U
صفحه تقارن اینهای
simple axis of symmetry
U
محور ساده تقارن
mirror plane of symmetry
U
صفحه تقارن اینهای
actinomorphous
U
دارای تقارن شعاعی
time average symmetry
U
تقارن میانگین زمانی
isochronism
U
ایجاد تقارن همزمانی
alternating axis of symmerty
U
محور تقارن متناوب
eurythmy
U
هم اهنگی و تقارن ساختمان
axial rotation symmerty
U
تقارن چرخشی محوری
blemish
[mistake]
U
عدم تقارن در بافت
eurhythmy
U
هم اهنگی و تقارن ساختمان
conservation of orbital symmerty
U
بقای تقارن اوربیتال
politically
U
از لحاظ سیاسی
socially
U
از لحاظ اجتماعی
municipally
U
از لحاظ شهرداری
qualitatively
U
از لحاظ کیفیت
sanitarily
U
از لحاظ بهداشت
morbid anatomy
U
از لحاظ ناخوشی
modally
U
از لحاظ چگونگی
exofficio
U
از لحاظ سمت
militarily
U
از لحاظ نظامی
orthographically
U
از لحاظ املا
professionally
U
از لحاظ پیشه
of
U
از طرف از لحاظ
criminally
U
از لحاظ جنائی
surgically
U
از لحاظ جراحی
economically
U
از لحاظ اقتصاد
phases
U
لحاظ پایه
phased
U
لحاظ پایه
phase
U
لحاظ پایه
pro forma
U
از لحاظ فاهر
nationally
U
از لحاظ ملی
medically
U
از لحاظ طبی
for brevity's sake
U
از لحاظ اختصار
juridically
U
از لحاظ حقوقی
technically speaking
U
از لحاظ فنی
from an economical standpoint
U
از لحاظ اقتصاد
juridically
U
از لحاظ قضائی
in every respect
U
ازهر لحاظ
materialistically
U
از لحاظ مادیت
sexually
U
از لحاظ جنس
in all respects
U
ازهر لحاظ
to all intents and purposes
U
ازهر لحاظ
juristically
U
از لحاظ حقوقی
theologically
U
از لحاظ الهیات
incommensurability
U
عدم تقارن سنجش ناپذیری
asymmetric local deformation
U
تغییر شکل موضعی بی تقارن
anomal design
U
طرح شلوغ و بدون تقارن
axis
U
محور تقارن مهره اسه
anomalous weave
U
بی نظمی و عدم تقارن در بافت
parametron
U
عنصر با عدم تقارن مغناطیسی
internationally
U
از لحاظ بین المللی
nautically
U
از لحاظ کشتی رانی
strategically
U
از لحاظ سوق الجیشی
on principle
U
از لحاظ قیود اخلاقی
theoretically
U
از لحاظ فرض علمی
therapeutically
U
از لحاظ درمان شناسی
mineralogically
U
از لحاظ کان شناسی
geologically
U
از لحاظ زمین شناسی
politically involved
U
از لحاظ سیاسی پرتحرک
politically active
U
از لحاظ سیاسی پرتحرک
hierarchically
U
از لحاظ رئیسی و مرئوسی
isodimorphism
U
تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
counter vailing power
U
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
nutrient
U
ماده مقوی از لحاظ غذایی
exofficio
U
از لحاظ تصدی مقام و غیره
wood craft
U
جنگل شناسی از لحاظ شکار
nutrients
U
ماده مقوی از لحاظ غذایی
ornamentally
U
از لحاظ تزئین منباب زینت
ornamentallyr
U
از لحاظ تزئین میناب زینت
angle og sideship
U
زاویه بین صفحات تقارن وجهت حرکت
to rely on somebody for your income
U
از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
baseball throw
U
مسابقه پرتاب توپ از لحاظ مسافت
popularly
U
از لحاظ توده مردم بزبان ساده
authorized level of organization
U
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
Mentally retarded children.
U
کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
white wool
U
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
move of pattern
U
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
clean
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleaned
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
exegesis
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegeses
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
cleanest
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
cleans
U
شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
unlimited
U
وسیله مسابقه بدون محدودیت از لحاظ حجم یا نوع موتور
psychological moment
U
موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
advantaged
U
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
historcicism
U
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
overall reaction
U
واکنش کل
response
U
واکنش
reactional
U
واکنش
rebound
U
واکنش
rebounded
U
واکنش
responses
U
واکنش
rebounds
U
واکنش
reactions
U
واکنش
reactance
U
واکنش
reflexes
U
واکنش
rebounding
U
واکنش
reaction
U
واکنش
reflex
U
واکنش
consecutive reaction
U
واکنش پی در پی
lawful
U
مجاز
admissible
U
مجاز
metonymy
U
مجاز
authorrized
U
مجاز
licensable
U
مجاز
commissioned
U
مجاز
admissibll
U
مجاز
allowed
U
مجاز
toluene
U
حد مجاز
at liberty
U
مجاز
permissible
U
مجاز
tropologic
U
مجاز
admittable
U
مجاز
authorised
U
مجاز
rated
U
مجاز
licensed
U
مجاز
certified
U
مجاز
legal
U
مجاز
allowable
U
مجاز
permissive
U
مجاز
permitted
U
مجاز
authorized
U
مجاز
heat of reaction
U
گرمای واکنش
conversion reaction
U
واکنش تبدیلی
elementary reaction
U
جزء واکنش
fugue reaction
U
واکنش گریز
reaction graph
U
گراف واکنش
grief reaction
U
واکنش سوگ
electrocyclic reaction
U
واکنش الکتروسیکلی
growth reaction
U
واکنش رشد
displacement reaction
U
واکنش جانشینی
delayed reaction
U
واکنش درنگیده
deferred reaction
U
واکنش معوق
half reaction
U
نیم واکنش
forward reaction
U
واکنش رفت
haloform reaction
U
واکنش هالوفرم
reaction formation
U
واکنش وارونه
false reaction
U
واکنش کاذب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com