English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sanshifter U واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defamatory U توهین امیز
humiliatory U توهین امیز
humiliatingly U توهین امیز
humiliating U توهین امیز
insulting U توهین امیز
disgracing U توهین امیز
aspersive U توهین امیز
affrontive U توهین امیز
pratfall U امر توهین امیز
abusive U بدزبان توهین امیز
prandial U واژه شوخی امیز
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
toe pick U تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
toe rake U تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
toe point U پوشش لاستیکی سفت روی لبه جلویی اسکیت قرقره دار برای کمک به پرش
cantoria U [واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
toe weight U وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
anglo-chinois U [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
electrographic architecture U [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Pronoia U واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
cooling-off periods U دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period U دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period U دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
rat race U عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
incriminatory U تهمت امیز اتهام امیز
trickier U خدعه امیز مهارت امیز
trickiest U خدعه امیز مهارت امیز
tricky U خدعه امیز مهارت امیز
expostulatory U سرزنش امیز تعرض امیز
antagonistic U خصومت امیز رقابت امیز
suasive U ترغیب امیز تحریک امیز
admonitory U نصیحت امیز توبیخ امیز
gratulant U تهنیت امیز تبریک امیز
headmost U جلویی
front end U سر جلویی
forward station U پاسگاه جلویی
advance section U قسمت جلویی
front view U نمای جلویی
front door [of house] U در جلویی [ساختمان]
entrance door U در جلویی [ساختمان]
entrance U در جلویی [ساختمان]
entry door U در جلویی [ساختمان]
forestay U بکسل جلویی
foretop U بام جلویی
advanced U جلویی مقدم
lap U رسیدن به حریف جلویی
lapped U رسیدن به حریف جلویی
luff U لبه جلویی بادبان
telencephalon U قسمت جلویی مغزجنین
forward edge of battle area U لبه جلویی منطقه نبرد
nose U دماغه جلویی تخته موج سواری
The car in front is obstructintg us. U اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
noses U دماغه جلویی تخته موج سواری
scratch spin U چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
one toe spin U چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
tacks U تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
popping crease U خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
tack U تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacked U تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacking U تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
to sit up and beg U التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg [of a dog holding up front paws] U التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
insult U توهین
indignity U توهین
indignities U توهین
defamation U توهین
libels U توهین
insulted U توهین
disgrace U توهین
disgraced U توهین
vituperation U توهین
insultation U توهین
libel U توهین
contumely U توهین
libeled U توهین
libeling U توهین
offence U توهین
libelled U توهین
offenses U توهین
libelling U توهین
disgraces U توهین
aspersion U توهین
flouted U توهین
flouts U توهین
flout U توهین
snash U توهین
flouting U توهین
offense,etc U توهین
blasphemies U توهین به مقدسات
libels U توهین کردن به
no offences was meant U توهین نبود
libelling U توهین کردن به
offenses U اهانت توهین
insolence U توهین غرور
offence U اهانت توهین
libelled U توهین کردن به
blasphemy U توهین به مقدسات
libeled U توهین کردن به
bespatter U توهین کردن
sacrilege U توهین به مقدسات
insultingly U توهین کنان
offense U اهانت توهین
libel U توهین کردن به
affronter U توهین کننده
disparagement U توهین بی اعتباری
defamer U توهین کننده
insulted U توهین کردن به
libeling U توهین کردن به
insult U توهین کردن به
to give offences to U توهین کردن
reprisals U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
affronts U اشکارا توهین کردن
insult U دشنام توهین کردن
fay U شوخی توهین امیزکردن
affront آشکارا توهین کردن
wite U توهین سرزنش کردن
insulted U دشنام توهین کردن
affronting U اشکارا توهین کردن
an unwarranted insult U توهین ناروایا بی جهت
self abuse U استمناء با دست توهین بنفس
No harm meant! U نمی خواهم توهین کنم!
contempt [criminal offence] U توهین به دادگاه [جرم جنایی]
No offence! U نمی خواهم توهین کنم!
contempt of court U توهین به دادگاه [جرم جنایی]
that insult U این توهین اوراسخت ازرده کرد
tucks U پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tuck U پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tucking U پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
nose ribs U تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
mosul U واژه
neologisms U نو واژه
worded U واژه
neologism U نو واژه
terming U واژه
termed U واژه
word U واژه
term U واژه
score out that word U ان واژه را خط بزنید
synonyms U واژه هم معنی
synonym U واژه هم معنی
intercalation U واژه افزایی
punctuation for reference U زیر واژه
lexicon [dictionary] U واژه نامه
synonyms U واژه مترادف
synonym U واژه مترادف
keyword U واژه کلیدی
lexicology U واژه شناسی
neologisms U واژه تراشی
loanword U واژه عاریه
loanword U واژه بیگانه
glossary U واژه نامه
cognate U واژه هم ریشه
word blindness U واژه کوری
word-blindness U واژه کوری
pejorative U واژه تحقیری
dictionary U واژه نامه
philologist U واژه شناس
paronym U واژه هم ریشه
neologisms U واژه جدید
neologism U واژه تراشی
neologism U واژه جدید
word U واژه سخن
neolalia U واژه تراشی
worded U واژه سخن
wordbook U واژه نامه
word book U واژه نامه
glossary U واژه نامه
glossaries U واژه نامه
buzz words U رمز واژه
dissylable U واژه دوهجائی
stimulus word U واژه محرک
buzz word U رمز واژه
coinage U ابداع واژه
wordbook U واژه نامه
word order U ترتیب واژه ها
the root of a word U ریشه واژه
word deafness U واژه کری
word count U واژه شماری
teragram U واژه چهار حرفی
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
logomachy U بازی واژه پردازی
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
pentasyllable U واژه پنج هجائی
lexicon U واژه نامه دیکسیونر
lexicons U واژه نامه دیکسیونر
polysllable U واژه جند هجائی
post fix U در پایان واژه چسباندن
an inseparable prefix U سر واژه جدا نشدنی
syncopation U کوتاه سازی واژه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com