Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
solvable
U
واریز شدنی قابل پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
settlement day
U
روز واریز روز پرداخت
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
contractible
U
قابل انقباض جمع شدنی
construable
U
قابل تجزیه تفسیر شدنی
associable
U
قابل معاشرت متجانس شدنی
invertible
U
وارونه شدنی قابل قلب
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
transpirable
U
قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
remittable
U
قابل پرداخت
payable
U
قابل پرداخت
reimbursable
U
قابل پرداخت
dishonours
U
قابل پرداخت نبودن
accounts payable
U
حساب قابل پرداخت
payable at maturity
U
قابل پرداخت دراینده
payable in arrears
U
قابل پرداخت در سررسید
payable at destiination
U
قابل پرداخت در مقصد
payable immediately
U
قابل پرداخت فوری
dishonoring
U
قابل پرداخت نبودن
chargeable
U
قابل بدهی یا پرداخت
dishonour
U
قابل پرداخت نبودن
payable in advance
U
قابل پیش پرداخت
chargeable call
U
مکالمه قابل پرداخت
dishonors
U
قابل پرداخت نبودن
bill payable
U
برات قابل پرداخت
dishonouring
U
قابل پرداخت نبودن
dishonored
U
قابل پرداخت نبودن
due
U
پرداختنی قابل پرداخت
due
U
ذمه قابل پرداخت
dishonoured
U
قابل پرداخت نبودن
payable to order
U
قابل پرداخت به حواله کرد
payable to bearer
U
قابل پرداخت در وجه حامل
frozen
U
سرمازده غیر قابل پرداخت تاانقضامدت
net amount payable to contractor
U
مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
foreign bill
U
برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
benefits payable to surviving dependents
U
مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
deferred dividened
U
سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
bill time draft
U
برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
special acceptance of a bill of
U
قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
re issuable notes
U
اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
lapsable
U
سلب شدنی ساقط شدنی برگشتنی
downloadable
U
نوشتاری که در دیسک ذخیره شده است و قابل ارسال به چاپگر است و نیز ذخیره شدنی در RAM یا حافظه موقت
trainable
U
تربیت شدنی قطار شدنی
lapsible a
U
ساقط شدنی باطل شدنی
sight bill
U
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
assemble capital stock
U
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
payable at sight
U
قابل پرداخت به محض رویت به رویت
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
craft reimbursable supply
U
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
settles
U
واریز
acquittal
U
واریز
settle
U
واریز
landslide
U
واریز
landslides
U
واریز
settlements
U
واریز
settlement
U
واریز
open
U
واریز نشده
even
U
واریز کردن
landslide
U
واریز زمین
outstandingly
U
واریز نشده
quits
U
واریز شده
settles
U
واریز کردن
acquittals
U
تبرئه واریز
square
U
واریز کردن
squared
U
واریز کردن
squares
U
واریز کردن
opens
U
واریز نشده
settle
U
واریز کردن
opens
U
بی دفاع واریز نش
opened
U
بی دفاع واریز نش
opened
U
واریز نشده
open
U
بی دفاع واریز نش
squaring
U
واریز کردن
outstanding
U
واریز نشده
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
split the difference
<idiom>
U
واریز اختلاف پول
liquidator
U
حساب واریز کننده
liquidators
U
حساب واریز کننده
perishable goods
U
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
budget account
حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
elegit
U
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
clearance
U
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
dissoluble
U
حل شدنی
solubility
U
حل شدنی
solvable
U
حل شدنی
workable
<adj.>
U
شدنی
doable
U
شدنی
executable
<adj.>
U
شدنی
dissolvable
U
اب شدنی
solvency
U
حل شدنی
dissolvable
U
حل شدنی
pracitcable
U
شدنی
collapsible
U
له شدنی
makable
<adj.>
U
شدنی
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
شدنی
achievable
<adj.>
U
شدنی
water-soluble
U
حل شدنی در آب
ramrods
U
خم شدنی
contrivable
<adj.>
U
شدنی
doable
<adj.>
U
شدنی
feasible
<adj.>
U
شدنی
makeable
<adj.>
U
شدنی
ramrod
U
خم شدنی
possible
U
شدنی
feasible
U
شدنی
resolvable
U
حل شدنی
practicable
<adj.>
U
شدنی
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
شدنی
manageable
<adj.>
U
شدنی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
settle
U
واریز کردن تصفیه کردن
remittances
U
ارسال وجه واریز وجه
remittance
U
ارسال وجه واریز وجه
settles
U
واریز کردن تصفیه کردن
shrinkable
U
جمع شدنی
absorbable
U
جذب شدنی
liquids
U
پول شدنی
retractable
U
جمع شدنی
tamable
U
رام شدنی
talus
U
رام شدنی
liquid
U
پول شدنی
vaporable
U
بخار شدنی
applicatory
U
اعمال شدنی
visible
U
دیده شدنی
miscible
U
مخلوط شدنی
transposable
U
جابجا شدنی
assimilable
U
جذب شدنی
spoilable
U
خراب شدنی
spendable
U
خرج شدنی
appeasable
U
ارام شدنی
precipitant
U
تعلیق شدنی
depletable
U
تمام شدنی
depreciable
U
مستهلک شدنی
ductile
U
مفتول شدنی
precipitant
U
جدا شدنی
depreciable
U
کم بها شدنی
lacerable
U
پاره شدنی
resolvable
U
تجزیه شدنی
serviceable
U
روبراه شدنی
resoluble
U
تجزیه شدنی
disposable end item
U
امادمصرفی شدنی
spareable
U
یدکی شدنی
tameable
U
رام شدنی
diffusible
U
پاشیده شدنی
abrogable
U
منسوخ شدنی
abolishable
U
موقوف شدنی
biddability
U
مزایده شدنی
ascertainable
U
محقق شدنی
mibeable
U
استخراج شدنی
isoable
U
جدا شدنی
masticable
U
جویده شدنی
severable
U
سوا شدنی
superimposable
U
اضافه شدنی
reducible
U
ساده شدنی
feasibility
U
شدنی بودن
dissolvable
U
تجزیه شدنی
wieldy
U
اداره شدنی
amenable
U
رام شدنی
superable
U
مغلوب شدنی
lapsible
U
ساقط شدنی
minable
U
استخراج شدنی
repellency
U
دفع شدنی
buyable
U
خریده شدنی
makable
U
ساخته شدنی
incorporation
U
یکی شدنی
vaporizable
U
بخار شدنی
removable
U
معزول شدنی
drawable
U
کشیده شدنی
archival
U
بایگانی شدنی
dispersible
U
متفرق شدنی
removable
U
رفع شدنی
changeable
U
دگرگون شدنی
surmountable
U
فائق شدنی
dissolvable
U
معاف شدنی
contractible
U
کوچک شدنی
makeable
<adj.>
U
انجام شدنی
manageable
<adj.>
U
انجام شدنی
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
انجام شدنی
practicable
<adj.>
U
انجام شدنی
lapsible
U
سلب شدنی
weirs
U
سد غرق شدنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com