English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to writes down U واردکردن یادداشت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
put-down U یادداشت کردن
put-downs U یادداشت کردن
note U یادداشت کردن
set down U یادداشت کردن
record U یادداشت کردن
notes U یادداشت کردن
put down U یادداشت کردن
noting U یادداشت کردن
take down U یادداشت کردن
commentates U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
paper U یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
commentating U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
papers U یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
papering U یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
commentate U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
papered U یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
commentated U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
notate U یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
trail U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailed U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailing U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trails U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
write U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
writes U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
interning U واردکردن
interns U واردکردن
intern U واردکردن
blemishes U خسارت واردکردن
blemished U خسارت واردکردن
register U در دفتر واردکردن
logs U درسفرنامه واردکردن
inflict U واردکردن خسارات
list U در فهرست واردکردن
registering U در دفتر واردکردن
registers U در دفتر واردکردن
inflicts U واردکردن خسارات
blemishing U خسارت واردکردن
inflicted U واردکردن خسارات
log U درسفرنامه واردکردن
inflicting U واردکردن خسارات
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
importable U کالای قابل واردکردن
To cause ( inflict ) a loss . U ضرر وزیان واردکردن
enrolls U عضویت دادن درفهرست واردکردن
enroll U عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrolling U عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrols U عضویت دادن درفهرست واردکردن
gun running U واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
enrolled U عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrol U عضویت دادن درفهرست واردکردن
gun-running U واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
picking device U دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
ten key pad U مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
annotation U یادداشت
note U یادداشت
memorandum U یادداشت
apostil U یادداشت
memoranda U یادداشت
notations U یادداشت
notes U یادداشت
notation U یادداشت
annotations U یادداشت
slip U یادداشت
slipped U یادداشت
slips U یادداشت
memoirs U یادداشت
reminiscence U یادداشت
reminiscences U یادداشت
chits U یادداشت
chit U یادداشت
jottings U یادداشت
memos U یادداشت
memo U یادداشت
pro memoria U یادداشت
memoir U یادداشت
noting U یادداشت
memoire U یادداشت
endnote U یادداشت
memorandums U یادداشت
notebooks U کتابچه یادداشت
record U یادداشت بایگانی
notepaper U کاغذ یادداشت
notebook کتابچه یادداشت
scratch paper U کاغذ یادداشت
footnotes U یادداشت ته صفحه
notelet U یادداشت کوچک
notes U یادداشت درسی
note U تبصره یادداشت ها
note U خاطرات یادداشت
advice note U یادداشت اطلاع
record U یادداشت نگارش
tots U یادداشت مختصر
tot U یادداشت مختصر
annotates U یادداشت نوشتن
footnote U یادداشت ته صفحه
annotating U یادداشت نوشتن
notes U یادداشت سخنرانی
minute U یادداشت وقایع
minute U مسوده یادداشت
billet doux U یادداشت عاشقانه
notes U خاطرات یادداشت
noting U تبصره یادداشت ها
adscript U یادداشت اضافی
notes U تبصره یادداشت ها
counter memorial U جواب یادداشت
commentaries U رشته یادداشت
record U یادداشت درسی
annotate U یادداشت نوشتن
chitty U یادداشت-رسید
record U یادداشت سخنرانی
memorandum of understanding U یادداشت تفاهم
annotated U یادداشت نوشتن
commentary U رشته یادداشت
noting U خاطرات یادداشت
memorandum U اقدام به یادداشت کند
diary U دفتر یادداشت روزانه
memoranda U اقدام به یادداشت کند
memorability U قابل یادداشت بودن
message book U دفتر یادداشت پیام
memorandums U اقدام به یادداشت کند
pads U دفترچه یادداشت لایی
diaries U دفتر یادداشت روزانه
pad U دفترچه یادداشت لایی
memorandum U برگ خلاصه یادداشت مانند
billets U ورقه جیره یادداشت مختصر
memorandums U برگ خلاصه یادداشت مانند
billeting U ورقه جیره یادداشت مختصر
refit book U دفتر یادداشت وقایع دریایی
postscript U یادداشت الحاقی اخرنامه یا کتاب
billeted U ورقه جیره یادداشت مختصر
postscripts U یادداشت الحاقی اخرنامه یا کتاب
billet U ورقه جیره یادداشت مختصر
callective note U بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
field book U دفترچه یادداشت نقشه بردار
memoranda U برگ خلاصه یادداشت مانند
folio U دفتر یادداشت پوشه یاکارتن کاغذ
materials returned note U یادداشت مواد عودت داده شده
bindery U یات ایمنی کاربر را یادداشت کند
memorial U نامه یا یادداشت غیر رسمی عریضه
memorials U نامه یا یادداشت غیر رسمی عریضه
folios U دفتر یادداشت پوشه یاکارتن کاغذ
[results were] satisfactory U رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
sidekicks U برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
readings U یادداشت مربوط به اعداد یا درجه ها , به ویژه درجههای یک اندازه
sidekick U برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
reading U یادداشت مربوط به اعداد یا درجه ها , به ویژه درجههای یک اندازه
I must make a special note of that. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
reference U نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
references U نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
counter memorial U یادداشت متقابل اخطار متقابل
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com