Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nemo dat quod non habet
U
هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
peripheral
U
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
dedicated
U
کامپیوتری که فقط مخصوص پردازش لغات است و برنامه دیگری روی آن قابل اجرا نیست
adjacent
U
دو گرهای که توسط مسیری به هم وصل اند که هیچ گره دیگری به آن وصل نیست
the end crowns all
U
کار راکه کرانکه تمام کرد
corkage
U
پولی که درمهمانخانه ازکسی میگیرندتابادهای راکه مال خودمهمان
to gild the pill
U
چیزناگواری راکه انسان ناچاراست تحمل نمایدبصورت خوشی دراوردن
to freshen rope
U
جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
one should not drop the pilot
U
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
illiterate
U
که نمیتواند بخواند
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
fixes
U
آن نمیتواند تغییر کند
fix
U
آن نمیتواند تغییر کند
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
queen can do no wrong
U
ملکه نمیتواند خطا کند
an ill quarrels with his tool
U
نمیتواند برقصد میگویدزمینش کج است
that which
U
انچه
whatever
U
هر انچه
whatever
U
انچه
he is unable to speak
U
ازسخن گفتن عاجزاست نمیتواند سخن بگوید
nemo agit in seipsum
U
هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
nemo potest esse simul actor et judex
U
هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
oive such as you have
U
انچه که داریدبدهید
as far as i can see
U
انچه من می فهمم
as for as i know
U
انچه من میدانم
for aught i know
U
انچه من میدانم
as far as in me lies
U
انچه از من بر می اید
i lent him what money i had
U
انچه پول ...
so far as
U
تا ان اندازه که انچه
for a iknow
U
انچه من می دانم
what
U
هرچه انچه
acatalectic
U
قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
rejection
U
خطای اسکنرکه نمیتواند یک حرف را بخواند وحرف خالی را میکند
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
penful
U
انچه در یک قلم جا گیرد
pitcherful
U
انچه دریک سبوجابگیرد
he did his level best
U
انچه از دستش برامدکرد
purview of a book
U
انچه کتابی فرامیگیرد
the needful
U
انچه باید کرد
ties of friendship
U
انچه دوستی اقتضامیکند
more than needs
U
بیش از انچه بایسته
makefast
U
انچه قایق را به ان میبندند
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
interrupt
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
capful
U
انچه دریک کلاه جابگیرد
the requirements of the law
U
انچه درقانون قید شده
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
it purports that
U
انچه از این فهمیده میشوداین که .....
layered
U
انچه مربوط به لایه ها باشد
do the necessary
U
انچه باید کرد بکنید
out of sight out of mind
U
از دل برود هر انچه از دیده برفت
my recollectio of it is
U
انچه من بیادمی اورم اینست
my sentiment toward him
U
انچه من راجع باواحساس میکنم
so far as i can guess
U
انچه من میتوانم حدس بزنم
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
output
U
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
res inter alios
U
debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
outputs
U
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
redefinable
U
انچه مجددا قابل تعریف است
penny worth
U
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
whatsoe'er
U
هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
bound
U
انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
he undid what i had done
U
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
the document purports that
U
انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
i paid his d. wages
U
مزد او را انچه لازم بود دادم
self-
U
سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند
whaterer
U
هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
finding
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
what you see is what you get
U
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
i speak under correction
U
انچه می گویم ممکن است درست نباشد
findings
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
fortuitism
U
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
i overpaid him for his work
U
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
char
U
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
charring
U
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
chars
U
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
blow-up
U
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-ups
U
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow up
U
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
fortuist
U
کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
snookered
U
وضع گوی که بازیگر نمیتواند مستقیما به گوی موردنظر ضربه بزند
novatio non presumiter
U
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
peripheral
U
UPC که نمیتواند دستورات را با سرعت طبیعی اجرا کند به علت رسانه جانبی کند
glassine
U
نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
dumb terminal
U
وسیله جانبی که فقط میتواند داده را از یک کامپیوتر دریافت کند ولی نمیتواند آن را پردازش کند
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
breach of trust
U
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
sequential
U
نوعی کامپیوتر که باید هر دستورکامل شود پیش از اینکه بعدی شروع شود وبنابراین نمیتواند پردازش همزمان را مدیریت کند
defacto recognition
U
شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
send only device
U
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
lapful
U
به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
whateer
U
هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
child window
U
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
halfpennyworth
U
انچه به نیم پنی خریده شود ارزش نیم پنی
retour sans protet
U
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
temporary storage
U
می نیست
auxiliaries
U
نیست
it is well enough
U
بد نیست
auxiliary
U
نیست
Plug and Play
U
یچ نیست
storage
U
می نیست
aint
U
نیست
he is not of our number
U
از ما نیست
he takes no notice of it
U
نیست
It's not new.
نو نیست.
secondary
U
نیست
isn't
U
نیست
t' other
U
دیگری
thirds
U
به دیگری
tother
U
دیگری
third
U
به دیگری
another
U
دیگری
There is no hot water
U
آب گرم نیست.
no wonder
<idiom>
U
تعجبی نیست
it is unsuitable
U
مناسب نیست
It's not new.
جدید نیست.
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
it's only me
U
کسی نیست
my health is tolerable
U
حالم بد نیست
it needs not
U
لازم نیست
he is not willing to go
U
نیست برود
he is out of huomor
U
سر خلق نیست
he is rather i. than sick
U
ناخوش نیست
inextinct
U
نیست نشده
if you please
U
اگرزحمت نیست
he knows a thing or two
U
بی تجربه نیست
nihilism
U
نیست انگاری
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
Nevermind!
U
مهم نیست !
it has escaped my remembrance
U
یاد نیست
it is unnecessary
U
لازم نیست
it is nothing out of the way
U
غریب نیست
it is not in good workingorder
U
دایر نیست
it is not half bad
U
هیچ بد نیست
he is out of his senses
U
بهوش نیست
he is out of huomor
U
سر دماغ نیست
it is immaterial
U
چیزی نیست
no sweat
<idiom>
U
مشکلی نیست
to make no mention of
U
ذکری از ان نیست
close the door please
U
اگرزحمت نیست
needn't
U
لازم نیست
he has nothing in him
U
کسی نیست
he is not in it
U
داخل نیست
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
that is not it
U
این نیست
that depends
U
معلوم نیست
It is not advisable . It is inexpedient.
U
صلاح نیست
Such is not the case . That is not so.
U
اینطور نیست
cold is merely privative
U
گرما نیست
thereis no end to it
U
انراپایانی نیست
that is wrong
U
درست نیست
no object
U
چیزی نیست
there is no hurry
U
شتابی نیست
there is no hurry
U
عجلهای نیست
you are written
U
حق با شما نیست
the ice is treach erous
U
یخ محکم نیست
no matter
U
چیزی نیست
dont mention it
U
چیزی نیست
It cant be helped.
U
چاره ای نیست
It is all right . It is o. k.
U
طوری نیست
ought not
U
شایسته نیست
He goes on and on . He is most persistent .
U
ول کن معامله نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it .
U
مردش نیست
sacred cow
<idiom>
U
چارهای نیست
I dont remember ( recall ) .
U
یادم نیست
no trouble
U
زحمتی نیست
static
U
که پویا نیست
niet le fait
U
کار او نیست
he is none of my friends
U
او از دوستان من نیست
no hurry
U
عجلهای نیست
There is nothing wrong with you . You are all right .
U
هیچیت نیست
heteronomous
U
پیروقانون دیگری
consecutively
U
یکی پس از دیگری
follow suit
<idiom>
U
از دیگری تقلیدکردن
others
U
متفاوت دیگری
other
U
متفاوت دیگری
in turn
<idiom>
U
یکی پس از دیگری
onother's money
U
پول دیگری
at second hand
U
از قول دیگری
at another time
U
در زمان دیگری
common of pasturage
U
حق چرادرزمین دیگری
We have no other way (alternative).
U
را ه دیگری نداریم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com