English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
muddy weather U هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود [هوا و فضا]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slushy <adj.> U پوشیده ازبرف آب دار با گل [اصطلاح روزمره]
holiday U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
rolling country U زمین پوشیده
masks U زمین پوشیده از دید و تیر
mask U زمین پوشیده از دید و تیر
scrubs U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
cut and cover shelter U سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
air contographic photography U عکسبرداری هوایی از عوارض زمین
surface to air missile U موشک زمین به هوا موشکهای ضد هوایی
lateral gain U پوشش جانبی زمین درعکاسی هوایی
graticule U خطوط مشخصه زمین درعکس هوایی
to d. with snow U ازبرف
electrostatic U محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
of an unknown parentage U پوشیده تبار پوشیده گهر
airlift service U سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
snow capped U دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
telling U مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing U عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
i stay U در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief U افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container U جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel U گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steered U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
flak U گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
air scoop U چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
sleeve target U هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
fly through U عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air interdiction U عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
aviation pay U معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air pilots U خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air suprmacy U برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air superiority U برتری موقت هوایی رجحان هوایی
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air material U ماتریل هوایی وسایل هوایی
airs U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air branch U قسمت هوایی رسته هوایی
aired U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
notice to airmen U اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
splashing U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splashes U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
air picket U هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
air scout U هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
air photographic U شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
stricken with fever U دچار تب
stricken U دچار
afoul U دچار
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
seize U دچار حمله
seizes U دچار حمله
consumptives U دچار مرض سل
seized U دچار حمله
insomnious U دچار بیخوابی
consumptive U دچار مرض سل
strikebound U دچار اعتصاب
hungriest U دچار گرسنگی
cropsick U دچار رودل
dizzy U دچار دوران سر
perverted U دچار ضلالت
hysterically U دچار هیستری
hysterical U دچار تپاکی
hysterical U دچار هیستری
vertiginous U دچار سرگیجه
dysenteric U دچار زحیر
bitten with U الوده دچار
snow bound U دچار برف
wind broken U دچار پربادی
strangurious U دچار چکمیزک
hungrier U دچار گرسنگی
embroil U دچار کردن
hysterically U دچار تپاکی
hydrocephalous U دچار استسقای سر
hydrocephalic U دچار استسقای سر
embroils U دچار کردن
embroiling U دچار کردن
catch U دچار شدن به
embroiled U دچار کردن
agonist U دچار کشمکش
agonist U دچار اضطراب
in queer street U دچار رسوایی
hungry U دچار گرسنگی
neuralgic U دچار درداعصاب
measled U دچار سرخجه
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
photogrammetry U علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
airlift capacity U مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
air search attack unit U تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
troubling U دچار کردن اشفتن
neurotic U دچار اختلال عصبی
pellagrous U دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
plague U دچار طاعون کردن
serpiginous U دچار زرد زخم
trouble U دچار کردن اشفتن
plaguing U دچار طاعون کردن
plagues U دچار طاعون کردن
iritic U دچار اماس عنبیه
bulimious U دچار جوع گاوی
plagued U دچار طاعون کردن
troubles U دچار کردن اشفتن
lumbaginous U دچار کمر درد
embroiled in war U دچار یا گرفتار جنگ
To get into difficulties. U دچار اشکال شدن
To have an accident. دچار تصادف شدن
understaffed U دچار کمبود کارمند
convulsed U دچار تشنج کردن
convulsing U دچار تشنج کردن
porriginous U دچار سعفی یا کچلی
wind bound U دچار باد مخالف
convulses U دچار تشنج کردن
to fall into U دچار [حالتی] شدن
thunderstrike U دچار صاعقه شدن
convulse U دچار تشنج کردن
thunderstrike U دچار رعدوبرق شدن
to get into U دچار [حالتی] شدن
rhematicky U دچار باد مفاصل
neuropath U دچار اختلالات عصبی
necrotic U دچار غانقرایایا فساداستخوان
feel the pinch <idiom> U دچار بی پولی شدن
mycotic U دچار ناخوشی قارچی
moon blind U دچار اماس نوبتی
to let in for U گرفتار یا دچار کردن
hypochondriacal U دچار جنون افسردگی- تهیگاهی
i am in a sorry hopeless etc U دچار وضع بدی شده ام
to cach one's death U دچار سرماخوردگی کشنده شدن
stenosed U دچار هرگونه تنگی مجرا
plunged in war U سخت گرفتاریا دچار جنگ
traumatizes U دچار روان زخم کردن
traumatize U دچار روان زخم کردن
traumatising U دچار روان زخم کردن
asthmatic U دچار تنگی نفس اسمی
traumatized U دچار روان زخم کردن
traumatises U دچار روان زخم کردن
traumatizing U دچار روان زخم کردن
traumatised U دچار روان زخم کردن
asthmatics U دچار تنگی نفس اسمی
swamp U دچار کردن مستغرق شدن
swamping U دچار کردن مستغرق شدن
neurasthenic U دچار خستگی یاضعف اعصاب
paretic U دچار فلج ناقص یا عضلانی
swamps U دچار کردن مستغرق شدن
wronged U دچار خطا و انحطاط مظلوم
hangry <adj.> U گشنگی که دچار عصبانیت میشود
swamped U دچار کردن مستغرق شدن
phlebitic U دچار اماس جدار ورید
astigmatic U دچار بی نظمی درجلیدیهء چشم
channel airlift U سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
parotitic U دچار اماس در غده بنا گوشی
conscience-stricken U دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
chain react U دچار واکنشهای مسلسل وزنجیری شدن
melanotic U دچار سیاهی غیر طبیعی درپوست
recondite U پوشیده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com