Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to brush over
U
هنگام عبورپوز زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
seasons
U
هنگام
season
U
هنگام
nighttide
U
شب هنگام
at the same moment
U
در آن هنگام
time
U
هنگام
timed
U
هنگام
times
U
هنگام
gamut
U
هنگام
night tide
U
هنگام شب
night season
U
شب هنگام
night season
U
هنگام شب
seasoned
U
هنگام
at nightfall
U
شب هنگام
term
U
هنگام
termed
U
هنگام
during
U
هنگام
moments
U
هنگام
moment
U
هنگام
night time
U
هنگام شب
nightfall
U
شب هنگام
at dark
U
هنگام شب
oestrum
U
هنگام
at night
U
شب هنگام
terming
U
هنگام
night-time
U
هنگام شب
in
U
درفرف هنگام
in case of emergency
U
هنگام اضطرار
daytide
U
هنگام روز
daytime
U
هنگام روز
playtime
U
هنگام بازی
summertime
U
هنگام تابستان
teatime
U
هنگام چای
wintertime
U
هنگام زمستان
on occasion
U
هنگام لزوم
on seeing him
U
هنگام دیدن او
compile time
U
هنگام همگردانی
updates
U
به هنگام دراوردن
to die in harness
U
هنگام کار
hexachord
U
هنگام شش بردهای
in-
U
درفرف هنگام
hard times
U
هنگام تنگدستی
update
U
به هنگام دراوردن
at noon
U
هنگام فهر
updated
U
به هنگام دراوردن
at one's leisure
U
هنگام فراغت
here's to you
U
هنگام نوشیدن
at mess
U
هنگام خوردن
binding time
U
هنگام انقیاد
when entering
U
هنگام ورود
inprocess
U
هنگام کار
execution time
U
هنگام اجرا
spring time
U
هنگام بهار
dusk
U
هنگام غروب
translate time
U
هنگام ترجمه
meal time
U
هنگام غذاخوری
on arrival
U
هنگام ورود
red handed
U
هنگام ارتکاب جنایت
nights
U
شب هنگام برنامه شبانه
parthian glance
U
نگاه هنگام جدایی
night
U
شب هنگام برنامه شبانه
hard-bitten
U
سخت هنگام جنگ
therewith
U
دران هنگام بدانوسیله
batfowl
U
هنگام شب مرغ را شکارکردن
when it came to a push
U
چون هنگام کوشش
cash on delivery
U
پرداخت هنگام تحویل
ortive
U
وابسته به هنگام طلوع
d. wish
U
خواهش هنگام مردن
damage in transit
U
خسارت در هنگام ترانزیت
nooning
U
هنگام فهر ناهار
landing weight
U
وزن با هنگام تخلیه
dewfall
U
هنگام ریزش شبنم
it puckered up in sewing
U
هنگام دوختن جمع شد
in the case of traffic jam
[congestion]
U
هنگام راهبندان سنگین
then
U
انگاه دران هنگام
chevy
U
فریاد هنگام شکار
invigilate
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilated
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
damaged in transit
U
صدمه دیده هنگام ترانزیت
invigilating
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
to take counsel of one'spillow
U
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
harvest
U
هنگام درو وقت خرمن
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
landed weight
U
وزن کالا هنگام تخلیه
harvest festivals
U
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
invigilation
U
پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
harvest festival
U
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
striker
U
توپ زن هنگام دفاع از میله
strikers
U
توپ زن هنگام دفاع از میله
high time
U
هنگام خوشی وعیش ونوش
harvests
U
هنگام درو وقت خرمن
harvested
U
هنگام درو وقت خرمن
natural form
U
وضع بدن هنگام تیراندازی
chantey
U
سرود ملوانان هنگام کار
chanty
U
سرود ملوانان هنگام کار
demand report
U
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
I cut my face shaving.
U
هنگام اصلاح صورتم را بریدم
smacks
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
smack
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
smacked
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
coronation oath
U
سوگند هنگام تاج گذاری
open
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
opened
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
milter
U
ماهی نر هنگام تخم ریزی
escaped water
U
تلفات اب هنگام بهره برداری
invigilates
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
opens
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
passing bell
U
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
electro statics
U
علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
drag line
U
طنای اویزان از بالن هنگام فرود
combinatorial explosion
U
موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
set up
U
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
memory sniffing
U
ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
ondise
U
پشت گوی بودن هنگام پاس
adjusting to water
U
حرکت در هوا هنگام فرود دراب
alluvial deposit
U
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
leisure hours
U
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
grunter
U
خوک یکجورماهی که هنگام گرفتاری خرخرمیکند
jettison of cargo
U
محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
backing plate
U
صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
red-handed
U
دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
corporale
U
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
to consult one's pillow
U
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
Payment on delivery of goods.
U
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
boot
U
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
dead on arrival
U
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
print
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
the room was not lived in
U
هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
printed
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
everything is good in its season
<proverb>
U
گویند که هرچیز به هنگام خوش است
To leave someone in the lurch .
U
کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
to give the tone
U
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
Say when stop!
[when pouring]
U
بگو کی بایستم!
[هنگام ریختن نوشابه]
To breathe ones last .
U
نفس آخررا کشیدن (هنگام مرگ )
Say when!
[when pouring]
U
بگو کی بایستم!
[هنگام ریختن نوشابه]
To be caught red - handed.
U
گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
prints
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
velocity of approach
U
سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
why i think i can
U
هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
prints
U
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
lights out
U
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
muzzle velocity
U
سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
noil
U
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
pajamas
U
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
print
U
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
printed
U
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
breakfall
U
قرار دادن بازوان و پا در زیربدن هنگام افتادن
alibi
U
غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
zero hour
U
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
valuing
U
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
plegaphonia
U
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
indenting
U
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
pnemograph
U
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
indent
U
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
knock knees
U
زانوهایی که هنگام راه رفتن بهم میخورند
strophe
U
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
dynamic
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamically
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
value
U
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
values
U
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
indents
U
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
he has a rocking gait
U
هنگام گام برداری بدینسو وان سو می جنبد
parameter
U
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
to cry wolf too often
U
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
parameters
U
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
passanger
U
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
page
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
alibis
U
غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
paged
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
pages
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
gas sentinel
U
مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی
execution
U
خطای تشخیص داده شده هنگام اجرای یک برنامه
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
U
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
moonlight fliting
U
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
dug out
U
نظامی پیری که هنگام جنگ به خدمت فراخوانده شود
Bye and take care of yourself!
[leaving phrase]
U
خداحافظ و مواظب خودت باش!
[عبارت هنگام ترک ]
night light
U
شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب
shadow RAM
U
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
antistrophe
U
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
beau geste
U
حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست
black cap
U
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
pass shooting
U
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
wet weight
U
وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
wheat germ
U
گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
windage
U
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
delayed steal
U
دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
decalescence
U
کم شدن حرارت فلز هنگام تغییر و تبدیل ان در کوره
mudflats
U
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
mudflat
U
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
variable camber flap
U
فلپی که نیمرخ ان هنگام بیرون امدن تغییر میکند
red out
U
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
windrow
U
تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
recessional hymn
U
سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
succuba
U
جنی یا دیو مادهای که هنگام شب بغل خواب مردان میشود
swagger cane
U
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
synchronous
U
کامپیوتری که در آن هر عمل در هنگام ورود پاس ساعت انجام میشود
tallyho
U
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
windage
U
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com