Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
decreasing cost industry
U
هزینه نزولی صنعتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decreasing cost
U
هزینه نزولی
decreasing marginal cost
U
هزینه نهایی نزولی
decreasing marginal cost
U
هزینه نهائی نزولی
cost accounting
U
حسابداری قیمت تمام شده حسابداری هزینه حسابداری صنعتی
diminishing marginal productivity
U
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
receding leg
U
شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
diminishing
U
نزولی
descending
U
نزولی
decreasing
U
نزولی
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
regressive tax
U
مالیات نزولی
diminishing return
U
بازده نزولی
descending sort
U
ترتیب نزولی
diminishing returns
U
بازده نزولی
downward mobility
U
تحرک نزولی
decreasing function
U
تابع نزولی
regressive taxation
U
مالیات نزولی
decreasing return
U
بازده نزولی
descending chromatography
U
کروماتوگرافی نزولی
descending order
U
ترتیب نزولی
stern attack
U
تک نزولی ازسمت عقب
regressive tax system
U
نظام مالیاتی نزولی
swoop
U
حرکت سریع نزولی
law of diminishing return
U
قانون بازده نزولی
swooped
U
حرکت سریع نزولی
law of diminishing atility
U
قانون مصرف نزولی
swooping
U
حرکت سریع نزولی
swoops
U
حرکت سریع نزولی
law of downward sloping demand
U
قانون تقاضای نزولی
descending sort
U
مرتب سازی نزولی
earned rate
U
نرخ تصاعدی نزولی
downward sloping demand curve
U
منحنی تقاضای نزولی
diminishing marginal utility
U
فایده نهایی نزولی
diminishing utility
U
اصل فایده نزولی
falling rate of profit
U
نرخ نزولی سود
diminishing marginal product
U
منحنی نزولی محصول نهایی
decreasing marginal efficiency of capita
U
کارائی نهائی نزولی سرمایه
diminishing marginal utility
U
نزولی بودن مطلوبیت نهائی
decreasing marginal productivity
U
بهره وری نهائی نزولی
diminishing marginal utility
U
نزولی بودن مطلوبیت نهایی
diminishing marginal product
U
نزولی بودن محصول نهائی
descending branch
U
شاخه نزولی مسیر گلوله
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
law of diminishing marginal utility
U
قانون نزولی بودن مطلوبیت نهائی
diminishing marginal rate of
U
نزولی بودن نرخ نهائی تبدیل
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
manufacturing
U
صنعتی
technical
U
صنعتی
industrial water
U
اب صنعتی
industrial
U
صنعتی
high wrought
U
صنعتی
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
industrialize
U
صنعتی کردن
art bronze
U
برنز صنعتی
industrialising
U
صنعتی کردن
vertical union
U
اتحادیه صنعتی
artistical
U
هنرامیز صنعتی
industrialises
U
صنعتی کردن
artificial magnet
U
مغناطیس صنعتی
industrialization
U
صنعتی شدن
mechnical
U
ماشینی صنعتی
artful
U
ماهرانه صنعتی
industrialism
U
سیستم صنعتی
trade effluent
U
فضولات صنعتی
polytechnical
U
دانشکده صنعتی
producer buyer
U
خریدار صنعتی
technical grade
U
خلوص صنعتی
technologically
U
حرفهای صنعتی
polytechnic
U
دانشکده صنعتی
applied economics
U
اقتصاد صنعتی
industrializes
U
صنعتی کردن
artless
U
غیر صنعتی
industrializing
U
صنعتی کردن
industrialization
U
صنعتی سازی
industrialization
U
صنعتی کردن
polytechnics
U
دانشکده صنعتی
plants
U
واحد صنعتی
industrial relations
U
روابط صنعتی
industrial frequency
U
فرکانس صنعتی
industrial disputes
U
اختلافات صنعتی
commercial efficiency
U
بازده صنعتی
industrial electronic
U
الکترونیک صنعتی
industrial economics
U
اقتصاد صنعتی
industrial espionage
U
جاسوسی صنعتی
industrial insurance
U
بیمه صنعتی
industrial management
U
مدیریت صنعتی
industrial nations
U
کشورهای صنعتی
industrial consumption
U
مصرف صنعتی
industrial concern
U
بنگاه صنعتی
industrial chemistry
U
شیمی صنعتی
technological
U
حرفهای صنعتی
valve
U
شیر صنعتی
engineering workshop
U
کارگاه صنعتی
industrial area
U
منطقه صنعتی
industrial building
U
ساختمان صنعتی
industrial building
U
بنای صنعتی
industrial fluctuations
U
نوسانهای صنعتی
industrial psychology
U
روانشناسی صنعتی
industrial revolution
U
انقلاب صنعتی
industrial unions
U
اتحادیههای صنعتی
industrial wastewater
U
فاضلاب صنعتی
industrial unit
U
واحد صنعتی
industrial switch
U
کلید صنعتی
industrial union
U
اتحادیه صنعتی
plant
U
واحد صنعتی
industrial workers
U
کارگران صنعتی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
industrial classifications
U
طبقه بندی صنعتی
art casting
U
ریخته گری صنعتی
the industrial quarter of the
U
محله صنعتی شهر
industrial workers of the world
U
کارگران صنعتی جهان
bric-a-brac
U
خرده ریز صنعتی
valve
U
ولو
[شیر صنعتی]
interphase transformer loss
U
تلفات پیچک صنعتی
manufactoring tape milling machine
U
دستگاه نورد صنعتی
inartistically
U
بطور غیر صنعتی
index of industrial production
U
شاخص تولید صنعتی
industrial alternating current
U
جریان متناوب صنعتی
industrial capitalism
U
سرمایه داری صنعتی
applied economics engineer
U
مهندس اقتصاد صنعتی
industrial investment
U
سرمایه گذاری صنعتی
an artistic production
U
عمل یا کار صنعتی
industrial reserve army
U
ارتش ذخیره صنعتی
pilot plant
U
واحد ازمایش صنعتی
industrial robot
U
دستگاه خودکار صنعتی
process of industrialization
U
فرایند صنعتی شدن
producer advertising
U
تبلیغ محصولات صنعتی
industrial electric locomotive
U
لکوموتیو الکتریکی صنعتی
industrial electronic computer
U
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
artlessly
U
بطور ساده یاغیر صنعتی
pastiche
U
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
articlcs of virtu
U
کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
industrial school
U
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
metonymical
U
دارای صنعتی که انراmetonym گویند
industrial instrument
U
دستگاه اندازه گیری صنعتی
Industrial Architecture
U
معماری خانه های صنعتی
pastiches
U
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
industrialising
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrializing
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
industrialize
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
Midlands
U
ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
industrializes
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
trade fixtures
U
الات صنعتی نصب شده
industrialises
U
بنگاههای صنعتی تاسیس کردن
technology
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technologies
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technological
U
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically
U
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
industrial data collection device
U
دستگاه صنعتی جمع اوری داده
labour intensive industry
U
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Industrial Aesthetic
U
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
pot boiler
U
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrialized building
U
[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
pot-boilers
U
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
Industrial Park
U
[طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
pot-boiler
U
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
high Sierra specification
U
روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
din
U
سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
an iconic statue
U
مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
pantechnicons
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicon
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
value added
U
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
regressive taxes
U
مالیاتهای کاهنده مالیاتهای نزولی
maintenance
U
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
Luddites
U
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Luddite
U
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
iil
U
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
cost accounting
U
حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
at the expence of
U
به هزینه
at someone expense
U
به هزینه
overhead expenses
U
به هزینه
battels
U
هزینه
light expense
U
هزینه کم
benefit cost analysis
U
هزینه
tolling
U
هزینه
tolls
U
هزینه
voucher
U
هزینه
vouchers
U
هزینه
cost benefit ratio
U
هزینه
tabs
U
هزینه
expenditure
U
هزینه
tab
U
هزینه
levied
U
هزینه
levies
U
هزینه
levy
U
هزینه
cost expenditure
U
هزینه
toll
U
هزینه
outlays
U
هزینه
outgoing
U
هزینه
disbursement
U
هزینه
outgo
U
هزینه
total cost
U
هزینه کل
overall cost
U
هزینه کل
charges
U
هزینه
expenditures
U
هزینه ها
goings-on
U
هزینه ها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com