English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in bad repair U نیازمند تعمیر
out of repair U نیازمند تعمیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
disrepair U احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
Other Matches
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
utilities'man U متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
needier U نیازمند
destitute U نیازمند
needy U نیازمند
neediest U نیازمند
jobless U نیازمند به کار
mesic U نیازمند به رطوبت
clamant U نیازمند برسیدگی
needful U نیازمند ناگزیر
want U نیازمند بودن به نداشتن
it tells its own tale U نیازمند به توضیح نیست
it goes without saying U نیازمند بگفتن نیست
wanted U نیازمند بودن به نداشتن
gaff headed U بادبان چهارضلعی نیازمند به میله
good wine needs no bush U چیزخوب نیازمند به معرفی نیست
we need servants U ما نیازمند بنوکر هستیم مانوکرهایی میخواهیم
casual poor U کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
spot repair U تعمیر در جا
maintenance U تعمیر
instauration U تعمیر
renovation U تعمیر
repairs U تعمیر
remaking U تعمیر
repairing U تعمیر
upkeep U تعمیر
face lifting U تعمیر
mending U تعمیر
service U تعمیر
repair U تعمیر
repaired U تعمیر
serviced U تعمیر
refitting U تعمیر کردن
rehashed U تعمیر کردن
mended U تعمیر کردن
rehash U تعمیر کردن
mends U تعمیر کردن
restores U تعمیر کردن
restored U تعمیر کردن
restore U تعمیر کردن
refit U تعمیر کردن
refits U تعمیر کردن
refitted U تعمیر کردن
reparation U تعمیر عوض
rehashes U تعمیر کردن
field service U تعمیر در محل
gunner's mate U تعمیر کارتوپ
service U تعمیر کردن
restoring U تعمیر کردن
base repair U تعمیر اساسی
serviced U تعمیر کردن
in disrepair U محتاج تعمیر
aircraft repair U تعمیر هواپیما
patches U تعمیر کردن
fixes U تعمیر کردن
fix U تعمیر کردن
over haul U تعمیر اساسی
reconditioning U تعمیر مجدد
refashion U تعمیر کردن
repair kit U جعبه تعمیر
emergency repair U تعمیر اضطراری
mend U تعمیر کردن
patch U تعمیر کردن
patch up <idiom> U تعمیر کردن
serviceman U تعمیر کار
servicemen U تعمیر کار
maintenance U نگهداری و تعمیر
repaired U تعمیر کردن
darn [conservate] U تعمیر کردن
repair time U مدت تعمیر
retread process U تعمیر مجدد
serviceability U تعمیر پذیری
serviceability U قابلیت تعمیر
repair U تعمیر کردن
spot repair U تعمیر در محل
to do up U تعمیر رکدن
darner U تعمیر کننده
maintenance U تعمیر و نگهداری
under repairing U دردست تعمیر
to patch up U تعمیر کردن
under repair U در دست تعمیر
under repair U تحت تعمیر
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
repair pit U چاهک تعمیر اتومبیل
vamp U وصله تعمیر کردن
repair kit U دست ابزاروسایل تعمیر
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
pattern generator U مولد تعمیر کار
mean time to repair U زمان میانگین تعمیر
mean repair time U زمان میانگین تعمیر
steam fitter U تعمیر کارلوله بخار
docking report U گزارش تعمیر ناو
dry dock U محل تعمیر کشتی
dry docks U محل تعمیر کشتی
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
docked U حوضچه تعمیر ناو
dock U حوضچه تعمیر ناو
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
docks U حوضچه تعمیر ناو
rebuild U نوسازی تعمیر مجدد
rebuilds U نوسازی تعمیر مجدد
serviced U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
terminal U خرابی که قابل تعمیر نیست
remote servicing U تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance U تعمیر و نگهداری از راه دور
mending U گردآوری شده برای تعمیر
motor tool U ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
customers U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customer U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
to repair the roof U بام [خانه] را تعمیر کردن
terminals U خرابی که قابل تعمیر نیست
service U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
deffered maintenance U تعمیر ونگهداری غیر معمولی
floating dock U حوضچه شناور تعمیر کشتی
dry docks U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
maintenance programmer U برنامه نویس تعمیر ونگهداری
fit call U رده یکم تعمیر و نگهداری
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
dry dock U استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
relaying U برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
unserviceable U غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
bodywork U ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
accumulation time U زمان تحت تعمیر بودن وسیله
green run U اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
awaiting aircraft availability U زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
to repair a flat tire U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture U لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Can you get it repaired? U آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
steeplejacks U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
meanest U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean U متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
Can you mend this puncture? U آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
steeplejack U بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
dock trials U ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
shipyard U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards U کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
custodian U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
air man U کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
custodians U فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
maintenance U قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
heaping U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heap U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaps U مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
toolbox U جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
murage U مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
gas fitter U فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
splices U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splicing U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
spliced U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splice U تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
remodel U عوض کردن تعمیر کردن
remodeled U عوض کردن تعمیر کردن
remodelled U عوض کردن تعمیر کردن
remodels U عوض کردن تعمیر کردن
remodeling U عوض کردن تعمیر کردن
remodelling U عوض کردن تعمیر کردن
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
maintenance U تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
modification kit U جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com