English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
approval U نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on approval U مشروط به رضایت خریدار
BS U صورت فروش
sales check U صورت فروش
bill of sale U صورت فروش
proforma U صورت حساب فروش کالا
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
hereford U نوعی گوساله گوشت قرمز ازنژاد انگلیسی که صورت سفیدی دارد
fan marker U نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
average revenue U قیمتی که خریدارمی پردازد
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
woollen draper U پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
hypercard U نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
starting fee U مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
pearlies U جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence U پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller U میفروش باده فروش شراب فروش خمار
subscribers U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscriber U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell U سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization U به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
pin money U وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
optional claiming race U مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
vendee U خریدار
shopper U خریدار
shoppers U خریدار
vendees U خریدار ها
vendee U خریدار
buyers U خریدار ها
shoppers U خریدار ها
purchasers U خریدار ها
customer U خریدار
purchaser U خریدار
shopper U خریدار
buyer U خریدار
offeree U خریدار
bargainee U خریدار
buyers U خریدار
buyer U خریدار
purchaser U خریدار
customers U خریدار
alienee U خریدار
purchasers U خریدار
caveat emptor U اخطار به خریدار
marginal buyer U خریدار نهائی
producer buyer U خریدار صنعتی
salvager U خریدار اسقاط
bittersweet U نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
bona fide purchaser U خریدار با حسن نیت
touts U خریدار پیدا کردن
mace greff U خریدار اجناس مسروقه
touting U خریدار پیدا کردن
spoilsman U خریدار غنائم جنگی
swagman U خریدار مال دزدی
receiver of stolen goods U خریدار مال مسروقه
tout U خریدار پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
furriers U خز فروش پوست فروش
furrier U خز فروش پوست فروش
clearing bank U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing banks U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
trade discount U تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
price taker U خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
acquiescently U با رضایت
suffrage U رضایت
consents U رضایت
acquiescence U رضایت
consentience U رضایت
willingness U رضایت
adhesion U رضایت
consented U رضایت
consenting U رضایت
consent U رضایت
contentment U رضایت
satisfaction U رضایت
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
Soumak U بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
assentation U رضایت فاهری
to w one's consent U رضایت ندادن
discontentedness U عدم رضایت
acquiesce رضایت دادن
willingnesso U رضایت میل
give up one's claim U رضایت دادن
express one's consent U رضایت دادن
well and good <idiom> U رضایت بخش
euphoria U خوشحالی رضایت
satisfactoriness U رضایت بخشی
dissatisfaction U عدم رضایت
compliantly U با قبول و رضایت
acceded U رضایت دادن
disapproval U عدم رضایت
implied U رضایت ضمنی
admit U رضایت دادن
admits U رضایت دادن
admitting U رضایت دادن
acceding U رضایت دادن
job satisfaction U رضایت شغلی
hunky dory U رضایت مندانه
to give ones a to U رضایت دادن به
self approbation U رضایت ازخویشتن
self content U رضایت از خود
to give a ready consent U رضایت دادن
sufferance U رضایت ضمنی
accede U رضایت دادن
sufference U رضایت ضمنی
concurrence U دمسازی رضایت
accedes U رضایت دادن
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ranges U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
ranged U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
cum dividened U سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
range U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
consenting U موافقت رضایت دادن
satisfactorily U بطور رضایت بخش
assenting U رضایت دادن موافقت
her willing to sing U رضایت یامیل اوبخواندن
atoning U جلب رضایت کردن
consensus U رضایت وموافقت عمومی
assents U رضایت دادن موافقت
atone U جلب رضایت کردن
atoned U جلب رضایت کردن
to find satisfactionin any one U از کسی رضایت داشتن
assented U رضایت دادن موافقت
consented U موافقت رضایت دادن
dissatisfactory U مایه عدم رضایت
it is unsatisfactory U رضایت بخش نیست
consents U موافقت رضایت دادن
fill one's shoes <idiom> U جابهجایی رضایت بخش
to give a ready consent U بی درنگ رضایت دادن
assent U رضایت دادن موافقت
consent U موافقت رضایت دادن
atones U جلب رضایت کردن
unpopulated board U تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
free issue materials U موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
del credere U ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
assenting U رضایت دادن تصدیق کردن
assents U رضایت دادن تصدیق کردن
consensual U مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
consenting U راضی شدن رضایت دادن
tenant by sufference U متصرف با رضایت ضمنی مالک
consents U راضی شدن رضایت دادن
testimonialize U گواهی نامه یا رضایت دادن
voluntary partition U افراز با رضایت یا سازش طرفین
assented U رضایت دادن تصدیق کردن
pursuit of happiness U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
testimonials U سفارش وتوصیه رضایت نامه
testimonial U سفارش وتوصیه رضایت نامه
acquiesced U رضایت دادن موافقت کردن
consented U راضی شدن رضایت دادن
acquiesces U رضایت دادن موافقت کردن
consent U راضی شدن رضایت دادن
assentient U قبول کننده رضایت دهنده
acquiescing U رضایت دادن موافقت کردن
assent U رضایت دادن تصدیق کردن
searched U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
ex works U یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
searchingly U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
consents U موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consent U موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consenting U موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consented U موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] U این رضایت بخش نیست برای من!
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to make amends for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to grope women U عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
That won't work with me! U این رضایت بخش نیست برای من!
to make a grab at women U عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
[results were] satisfactory U رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
to feel women up U عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
discount register U دفتر ثبت تخفیفها و امتیازاتی که از طرف فروشنده به خریدار داده شده است
ex quay U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com