English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
short thrust U نوعی سخمه کوتاه در جنگ سرنیزه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
high port U حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
rapiers U سخمه سخمه زنی
rapier U سخمه سخمه زنی
miniski U نوعی اسکی کوتاه
basset U نوعی سگ شکاری پا کوتاه برون زد
mantelet U نوعی شنل زنانه کوتاه
greasewood U نوعی بوته کوتاه ازتیره قازایاغی
dachshund U نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
shoran U نوعی وسیله ناوبری الکترونیکی برد کوتاه
dachshunds U نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
peplum U نوعی ردا یانیم تنه زنانه دامن کوتاه
providers U نوعی هواپیمای حمل و نقل هجومی دو موتوره قابل فرود در باندهای کوتاه
provider U نوعی هواپیمای حمل و نقل هجومی دو موتوره قابل فرود در باندهای کوتاه
typhoons U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
straddle trench U خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
stabber U سخمه زن
long thrust U سخمه بلند
butt stroke U سخمه ته قنداق
long thrust U وضعیت سخمه بلند
short lunge U سرنیزه
bayonet U سرنیزه
bayonetting U سرنیزه
bayonetted U سرنیزه
bayonets U سرنیزه
scabbards U غلاف سرنیزه
clublaw U قانون سرنیزه
scabbard U غلاف سرنیزه
bayonetting U با سرنیزه مجبورکردن
bayonets U با سرنیزه مجبورکردن
First pointed U سبک سرنیزه ای
bayonet U با سرنیزه مجبورکردن
bayonetted U با سرنیزه مجبورکردن
sword law U حکومت سرنیزه
socket bayonet سرنیزه حفره دار
sword bayonet U سرنیزه پهن یاشمشیری
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
injects U ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injecting U ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injected U ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
inject U ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
bittersweet U نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
hurdle step U جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
synoptic U کوتاه
stunt U کوتاه
miniature U کوتاه
miniatures U کوتاه
puny U قد کوتاه
succinct U کوتاه
dumpy U کوتاه
dwarfish U کوتاه
concise U کوتاه
stunts U کوتاه
pigmy U کوتاه
stunting U کوتاه
of short duration U کوتاه
pigmy U قد کوتاه
bas relif U کوتاه
short U کوتاه
shortest U کوتاه
succinct <adj.> U کوتاه
short <adj.> U کوتاه
fleeting <adj.> U کوتاه
curt <adj.> U کوتاه
liliputian U قد کوتاه
concise <adj.> U کوتاه
shorter U کوتاه
low U کوتاه
pigmies U کوتاه
down U کوتاه
stockier U کوتاه
pygmies U قد کوتاه
pygmies U کوتاه
pygmy U کوتاه
pygmy U قد کوتاه
stocky U کوتاه
scut U دم کوتاه
curtal U کوتاه
pigmies U قد کوتاه
little U کوتاه
stockiest U کوتاه
bas-relief U برجسته کوتاه
knurly U کوتاه قد کوتوله
one track U کوتاه فکر
stichomythia U مکالمات کوتاه
shorter U کوتاه کردن
jog trot U یورتمه کوتاه
shorter U کوتاه مدت
narrow minded U کوتاه نظر
playlet U نمایش کوتاه
piaffer U یورتمه کوتاه
to fall short U کوتاه امدن
steep taper U مخروط کوتاه
shortest U کوتاه کردن
punches U کوتاه قطور
let us be brief U کوتاه کنیم
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
idyll U قصیده کوتاه
briefest U کوتاه مختصر
lop sided U کوتاه و بلند
low frequency wave U موج کوتاه
to look in U کوتاه کردن
reef U کوتاه کردن
morello U گیلاس دم کوتاه
to cut short U کوتاه کردن
manikin U ادم کوتاه قد
manakin U ادم کوتاه قد
truncation U کوتاه سازی
hidebound U کوتاه فکر
reefs U کوتاه کردن
bas relief U برجسته کوتاه
low U کوتاه دون
strop U طناب کوتاه
tunicle U لباس کوتاه
aphorisms U سخن کوتاه
aphorism U سخن کوتاه
punch U کوتاه قطور
bas-reliefs U برجسته کوتاه
novella U رمان کوتاه
punched U کوتاه قطور
novelet U داستان کوتاه
mackinaw U کت کوتاه و سنگین
paddled U پاروی کوتاه
curtails U کوتاه کردن
transients U فانی کوتاه
curtailing U کوتاه کردن
curtailed U کوتاه کردن
curtail U کوتاه کردن
formulating U کوتاه کردن
transient U فانی کوتاه
paddles U پاروی کوتاه
paddling U پاروی کوتاه
scutter U دو باگامهای کوتاه
short run U مدت کوتاه
short run U کوتاه مدت
short return U برگشت کوتاه
short blast U بوق کوتاه
short precision U دقت کوتاه
short period U دوره کوتاه
catnap U چرت کوتاه
catnapped U چرت کوتاه
catnapping U چرت کوتاه
abbreviate U کوتاه کردن
abbreviates U کوتاه کردن
abbreviating U کوتاه کردن
shorten U کوتاه کردن
shorten U کوتاه تر کردن
shortened U کوتاه کردن
shortened U کوتاه تر کردن
shortens U کوتاه کردن
shortens U کوتاه تر کردن
short brittle U شکننده- کوتاه
short burst U رگبار کوتاه
catnaps U چرت کوتاه
formulates U کوتاه کردن
formulated U کوتاه کردن
formulate U کوتاه کردن
briefer U کوتاه مختصر
briefed U کوتاه مختصر
short drop U دراپ کوتاه
brief U کوتاه مختصر
short circuit U اتصال کوتاه
short blast U سوت کوتاه
paddle U پاروی کوتاه
stags U کوتاه کردن
scurried U مسابقه کوتاه
clipping U کوتاه کردن
short test bar U میله کوتاه
short-range U کوتاه مدت
truncating U کوتاه کردن
short time U کوتاه مدت
scurries U مسابقه کوتاه
shortwave U موج کوتاه
stag U کوتاه کردن
lie-down U استراحت کوتاه
lie down U استراحت کوتاه
shortening in U کوتاه کردن
razee U کوتاه کردن
scurrying U مسابقه کوتاه
scurry U مسابقه کوتاه
curtailment U کوتاه سازی
anecdote U قصهء کوتاه
truncheon U چماق کوتاه
truncheons U چماق کوتاه
short range U کوتاه مدت
short service line U خط سرویس کوتاه
truncate U کوتاه کردن
short lived U کوتاه مدت
short shunt U شنت کوتاه
anecdotes U قصهء کوتاه
short term U دوره کوتاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com