Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
innings
U
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dismisses
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismiss
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
dismissing
U
سوزاندن توپزن و اخراج او
duck
U
اخراج توپزن بی امتیاز
ducked
U
اخراج توپزن بی امتیاز
duckings
U
اخراج توپزن بی امتیاز
ducks
U
اخراج توپزن بی امتیاز
yorked
U
توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
outed
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out-
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
intermit
U
نوبت داشتن نوبت شدن
out-
U
اخراج کردن اخراج شدن
red card
U
علامت اخراج اخراج بازیگر
out
U
اخراج کردن اخراج شدن
outed
U
اخراج کردن اخراج شدن
undesireable discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge
U
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
for some time past
U
مدتی
some time
U
مدتی
for a season
U
تا یک مدتی
the while or whilst
U
مدتی که
awhile
U
مدتی
whilst
U
در خلال مدتی که
porolongation of a period
U
تمدید مدتی
long a go
U
مدتی پیش
for the time being
<idiom>
U
برای مدتی
long ago
U
مدتی پیش
not long a
U
مدتی نگذشته است
do time
<idiom>
U
مدتی درزندان بودن
i was absent for a while
U
یک مدتی غایب بودم
immobilize
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilising
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilised
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilises
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilizing
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilizes
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilized
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
application years
U
مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
retreat
U
انزوا
[گروهی برای مدتی]
to borrow up to ... books
U
تا...
[مدتی]
کتاب قرض گرفتن
shut up
<idiom>
U
بستن دروپنجره ساختمان برای مدتی
retreat
U
گوشه نشینی
[گروهی برای مدتی]
leases
U
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
lease
U
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
estate in reversion
U
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
lay over
<idiom>
U
به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
to go away
U
ترک کردن
[خانه یا شهر]
برای چند مدتی
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
to go to
U
ترک کردن
[خانه یا شهر]
برای چند مدتی
short run
U
زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
He warned he would go on a termless hunger strike.
U
او
[مرد]
هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
year and day
U
مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
On Thursday it will be variably cloudy
[cloudy with sunny intervals]
.
U
پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
batsmen
U
توپزن
batsman
U
توپزن
backstop
U
توپزن
downtime
U
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
controls
U
توپزن دقیق
baulked
U
خطای توپزن
baulking
U
خطای توپزن
balks
U
خطای توپزن
balking
U
خطای توپزن
control
U
توپزن دقیق
balk
U
خطای توپزن
baulks
U
خطای توپزن
balked
U
خطای توپزن
controlling
U
توپزن دقیق
banjo hitter
U
توپزن ضعیف
stonewaller
U
توپزن تدافعی
battery
U
توپزن و توپگیر
batteries
U
توپزن و توپگیر
periodicity
U
نوبت
heats
U
نوبت
alternation
U
نوبت
tertian fever
U
نوبت سه به یک
tour
U
نوبت
toured
U
نوبت
touring
U
نوبت
tours
U
نوبت
trick
U
نوبت
tricked
U
نوبت
tricking
U
نوبت
tertian fever
U
نوبت غب
serves
U
نوبت
served
U
نوبت
serve
U
نوبت
heat
U
نوبت
turns
U
نوبت
turn
U
نوبت
intermittence
U
نوبت
out of turn
U
بی نوبت
reprise
U
نوبت
inning
U
نوبت
doubled
U
توپزن 0001امتیازی فصل
catcher
U
توپگیر پشت سر توپزن
defense
U
دفاع توپزن از میله ها
on drive
U
ضربه بسمت توپزن
counted
U
تعداد امتیاز توپزن
counting
U
تعداد امتیاز توپزن
counts
U
تعداد امتیاز توپزن
count
U
تعداد امتیاز توپزن
fine leg
U
محل پشت سر توپزن
doubled up
U
توپزن 0001امتیازی فصل
double
U
توپزن 0001امتیازی فصل
take a wicket
U
سوزاندن توپزن کریکت
stumping
U
سوزاندن توپزن کریکت
ground
U
محل ایستادن توپزن
stump
U
سوزاندن توپزن کریکت
stumped
U
سوزاندن توپزن کریکت
stumps
U
سوزاندن توپزن کریکت
shift
U
نوبت کار
shifts
U
نوبت کاری
it is my lead
U
نوبت من است
penalty
U
از کف دادن نوبت
penalties
U
از کف دادن نوبت
handouts
U
نوبت بازی
movement credit
U
نوبت حرکت
out of turn
U
خارج از نوبت
shifts
U
نوبت کار
shift
U
نوبت کاری
shift
U
نوبت تعویض
shifted
U
نوبت تعویض
shifted
U
نوبت کار
shifted
U
نوبت کاری
shifts
U
نوبت تعویض
periods
U
نوبت مرحله
roundest
U
نوبت گردکردن
period
U
روزگار نوبت
period
U
نوبت ایست
round
U
نوبت گردکردن
whose turn is it?
U
نوبت کیست
tricking
U
نوبت نگهبانی
round robin
U
با گردش نوبت
tricked
U
نوبت نگهبانی
trick
U
نوبت نگهبانی
every dog has his day
<idiom>
U
آسیاب به نوبت
period
U
نوبت مرحله
periods
U
روزگار نوبت
round robin
U
نوبت گردشی
periods
U
نوبت ایست
prime shift
U
نوبت اول
handout
U
نوبت بازی
periodic
U
نوبت دار
intermittent
U
نوبت دار
down
U
میله افتاده واخراج توپزن
night watchman
U
توپزن پایان مسابقه کریکت
handle the ball
U
دست زدن توپزن به توپ
complete game
U
یک بازی کامل از طرف توپزن
ball
U
توپ دور از دسترس توپزن
blooper
U
پرتاب اهسته توپ به توپزن
night-watchman
U
توپزن پایان مسابقه کریکت
beanball
U
توپی که هدف ان سر توپزن باشد
leg hit
U
ضربه بسمت محدوده توپزن
night-watchmen
U
توپزن پایان مسابقه کریکت
out of one's ground
U
تجاوز توپزن از محل ایستادن
round
U
نوبت گرد کردن
batter
U
توپزنی که نوبت اوست
batters
U
توپزنی که نوبت اوست
The ball is in your court.
<idiom>
U
حالا نوبت تو است.
to be one's turn
[go]
U
نوبت
[کسی]
شدن
shift schedule
U
برنامه نوبت کاری
air register
U
تنظیم نوبت پرواز
My turn!
U
حالا نوبت منه!
roundest
U
نوبت گرد کردن
collocation
U
نظم نوبت وترتیب
say
U
نوبت حرف زدن
every other
<idiom>
U
به نوبت عرض شدن
it is your move
U
نوبت شما است
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
rotas
U
جدول نوبت خدمت
says
U
نوبت حرف زدن
on deck
U
دونده منتظر نوبت
outed
U
نوبت سرویس اسکواش
first dogwatch
U
نوبت نگهبانی عصر
rota
U
جدول نوبت خدمت
out-
U
نوبت سرویس اسکواش
out
U
نوبت سرویس اسکواش
sillier
U
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
skittle
U
سوزاندن چند توپزن به اسانی پشت سر هم
opener
U
هر کدام از دو توپزن اول بازی کریکت
fined
U
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
silly
U
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
silliest
U
بیش از حد نزدیک بودن توپگیربه توپزن
finest
U
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
dig in
U
جای پاکندن درزمین ازطرف توپزن
bean
U
ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
comebacker
U
ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
coacher
U
یک از دو نفر توپزن تیم بیس بال
cleanup
U
توپزن چهارم که معمولا قوی است
half century
U
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
third man
U
محل توپگیر دور از توپزن کریکت
throw out
U
سوزاندن توپزن با ضربه به میلههای کریکت
beans
U
ضربه زدن به سر توپزن باپرتاب توپ
fine
U
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
demurrage
U
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
He jumped the queue.
U
پرید توی صف ( خارج از نوبت )
striker
U
کروکه بازی که نوبت اوست
strikers
U
کروکه بازی که نوبت اوست
striker
U
بیلیارد بازی که نوبت اوست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com