Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coast in point
U
نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
approach lane
U
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
inshore
U
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
in
U
نزدیک ساحل
in-
U
نزدیک ساحل
near shore
U
نزدیک به ساحل
insides
U
موج نزدیک ساحل
near bank
U
ساحل نزدیک رودخانه
inside
U
موج نزدیک ساحل
shore break
U
موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
point break
U
موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
approach line
U
خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
coast in point
U
نقطه ورود به ساحل
mooring
U
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
alighting area
U
نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
coasting
U
کشتی رانی در طول ساحل
landing attack
U
تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
jolly boat
U
قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
barrier light
U
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
near point
U
نقطه نزدیک
midpoint
U
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midpoints
U
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
check point
U
علامتی نزدیک نقطه اغاز پرش یا پرتاب
finish crossover
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish style
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
sheet anchors
U
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
sheet anchor
U
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
break bulk point
U
نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
beach marker
U
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
ship to shore
U
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
shore to shore movement
U
عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
check mark
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
onshore
U
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
lubber's hole
U
سوراخی در نوک کشتی نزدیک دگل که طناب دگل بوسیله ان بالا وپایین میرود
coastal convoy
U
ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل
junction
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
inshore
U
بطرف ساحل جلو ساحل
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
insides
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland
U
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
U
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
marks
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approaches
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point
U
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
mid wicket
U
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
U
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
landside
U
ساحل
coast
U
ساحل
banks
U
ساحل
bank
U
ساحل
brae
U
ساحل
shore
U
ساحل
littoral
U
ساحل
rivage
U
ساحل
sea shore
U
ساحل
ashore
U
به ساحل
beached
U
ساحل
causey
U
ساحل
shores
U
ساحل
coasts
U
ساحل
beaches
U
ساحل
beach
U
ساحل
pointillism
U
نقاشی نقطه نقطه
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
land combat
U
نبرد در ساحل
sandbank
U
ساحل شنی
river line
U
خط ساحل رودخانه
riparian
U
ساحل رودخانه زی
seashores
U
ساحل دریا
seashore
U
ساحل دریا
basegram
U
پیام از ساحل
shorelines
U
خط ساحل یا خط ساحلی
beached
U
ساحل شنی
shoreline
U
خط ساحل یا خط ساحلی
on shore
U
روی ساحل
offshore
U
از جانب ساحل
shore
U
ساحل دریا
beaches
U
زدن به ساحل
offshore
U
دور از ساحل
shore duty
U
خدمت ساحل
beach party
U
تیم ساحل
coastward
U
بطرف ساحل
inshore
U
به طرف ساحل
beach
U
ساحل شنی
river bank
U
ساحل رودخانه
river banks
U
ساحل رودخانه
onshore
U
واقع در ساحل
beach
U
زدن به ساحل
shores
U
ساحل دریا
shores
U
کرانه ساحل
sandbanks
U
ساحل شنی
shore
U
کرانه ساحل
beaches
U
ساحل شنی
beached
U
زدن به ساحل
back beach
U
ساحل جزرو مد
seacoast
U
ساحل دریا
coast guardsman
U
ساحل بان
bankside
U
شیب ساحل
bank revetment
U
پوشش ساحل
bank protection
U
ساحل داری
coastwise
U
درطول ساحل
coastwards
U
درامتداد ساحل
coastwards
U
بطرف ساحل
attack group
U
گروه تک به ساحل
coastward
U
درامتداد ساحل
backshore
U
ساحل جزرو مد
sea coast
U
ساحل دریا
stethe
U
ساحل رودخانه
backshore beach
U
ساحل جزرو مد
coral reef
U
ساحل مرجانی
low lander
U
ساحل نشین
hard beach
U
ساحل مستحکم
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
Ivory Coast
U
کشور ساحل عاج
retracting
U
دور شدن از ساحل
retracted
U
دور شدن از ساحل
retract
U
دور شدن از ساحل
shelf
U
سراشیب ساحل دریا
roadstead
U
لنگرگاه دور از ساحل
landing beach
U
ساحل پیاده شدن
the wares beat the shore
U
خوردن امواج به ساحل
put out
U
از ساحل عازم شدن
hinterlands
U
زمین پشت ساحل
bank line
U
نخ ماهیگیری وصل به ساحل
bar
U
خور پیشرفتگی اب به ساحل
bars
U
خور پیشرفتگی اب به ساحل
ashore
U
بکنار بطرف ساحل
the waves beats or the shore
U
امواج به ساحل می کوبد
hinterland
U
زمین پشت ساحل
waterside
U
متعلق به کناردریا ساحل
coast defence
U
سازمان پدافنداز ساحل
bank angle
U
زاویه شیب ساحل
lee shore
U
ساحل در معرض باد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com