English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drop U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
modem U وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
subsided U نشست کردن
subside U نشست کردن
to cave in U نشست کردن
extravasate U نشست کردن
subsiding U نشست کردن
sinks U نشست کردن
sink U نشست کردن
subsides U نشست کردن
settles U نشست کردن
settle U نشست کردن
seep in U نشست کردن
powwow U نشست وگفتگو کردن
meet U نشست نشست گاه
meets U نشست نشست گاه
ani U سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
and gate U دریچه و دریچه ضرب منطقی
howler U صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howlers U صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
To associate ( mix) with someone . U با کسی نشست وبر خاست کردن
acoustic coupler وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
magneto exchange U مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
to block and bleed [valve] U مسدود کردن و تخلیه کردن [دریچه] [مهندسی]
private automatic branch exchange U یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
telephony U مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
telephone booth U کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booths U کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler U وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
sluices U ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
sluice U ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
sluiced U ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
to ring up U تلفن کردن به
phoning U تلفن کردن
phoned U تلفن کردن
call up <idiom> U تلفن کردن
phones U تلفن کردن
telephoning U تلفن کردن
phone U تلفن کردن
telephone U تلفن کردن
telephones U تلفن کردن
telephoned U تلفن کردن
ring off U قطع کردن تلفن
ring up U به کسی تلفن کردن
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
long distance U ازراه دور تلفن کردن
to tap somebody's telephone [line] U به خط تلفن کسی مخفیانه وصل کردن
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
ring off U قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
to tap [phone line] U مخفیانه به گفتگوی کسی در خط تلفن گوش کردن
to make a typing error [mistake] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
phones U تلفن تلفن زدن
phoned U تلفن تلفن زدن
phoning U تلفن تلفن زدن
phone U تلفن تلفن زدن
phoned U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phones U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
flux valve U دریچه اکتشاف میدان مین دریچه اکتشاف مغناطیسی مین
dialled U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
sediments U ته نشست
consolidation U نشست
settlement of the dam U نشست سد
sediment U ته نشست
leakages U نشست
leakage U نشست
slump U نشست
settletment U نشست
meeting U نشست
meetings U نشست
slumped U نشست
slumping U نشست
slumps U نشست
fouling U ته نشست
siting U نشست
seepage U نشست
sitting U نشست
sittings U نشست
seance U نشست
trims U نشست
trimmest U نشست
trim U نشست
sessions U نشست
precipitation U ته نشست
settlements U نشست
settlement U نشست
symposium U هم نشست
symposia U هم نشست
symposiums U هم نشست
session U نشست
depositions U ته نشست
deposition U ته نشست
sinkable U نشست کردنی
boring stay U محل نشست
shore formation U ته نشست دریاچهای
deposits U ته نشست ته نشین
deposit U ته نشست ته نشین
trim aft U نشست پاشنه
trim forward U نشست سینه
rate of deposition U سرعت ته نشست
sinking U استهلاک نشست
true slump U نشست واقعی
lacustrine sediment U ته نشست دریاچهای
exudation U برون نشست
closed conference U نشست مسدود
special session U نشست ویژه
soft spot U ناحیه نشست
subsidence U نشست خاک
calcareous deposit U ته نشست اهکی
extraordinary meeting U نشست ویژه
lime deposite U ته نشست اهکی
electrolytic deposition U ته نشست الکترولیتی
air landed U هوا نشست
she sat behind me U او پشت من نشست
closed meeting U نشست مسدود
subsidence U نشست فرونشینی
precipitated rocks U سنگهای ته نشست
settlement ratio U نسبت نشست
settlement of the foundation U نشست پی گاه
oil residue U ته نشست روغن
leaky U نشست کننده
annual accumulation of sediment U ته نشست سالانه
assembly U مجمع نشست
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
She went to the bad. U بروز سیاه نشست
seat of settlement U محل نشست ساختمان
He was favorably impressed by what I told him . U حرفم دردلش نشست
settlement of abutments U نشست تکیه گاه
settlement forecast U پیش بینی نشست
extraordinary meeting U نشست فوق العاده
She sat beside ( next to ) her mother . U کنار مادرش نشست
special session U نشست فوق العاده
landing zone U منطقه نشست هوایی
The dust was laid ( settled ) . U گرد وخاک نشست
annual accumulation of sediment U سال اورد ته نشست
calling dial U صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
conventional take off and landing U هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
exudate U ترشح التهابی برون نشست
the bird took its perch U مرغ روی چوب نشست
telephone operation U طرز کار تلفن کار تلفن
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
the veaael was neaped U کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
he took her in to dinner U انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
inclusus U گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
manholes U دریچه تک رو
sluiced U دریچه سد
manhole U دریچه تک رو
snifting valve U دریچه
floodgate U دریچه سد
lidless U بی دریچه
trapdoor U دریچه
sluices U دریچه سد
vents U دریچه
trapdoors U دریچه
venting U دریچه
lids U دریچه
valve U دریچه
slackers U دریچه
slacker U دریچه
shutters U دریچه
scuttle U دریچه
scuttles U دریچه
scuttling U دریچه
plungers U بی دریچه
and gate U دریچه و
vent U دریچه
lid U دریچه
port U دریچه
vented U دریچه
sluice U دریچه سد
scuttled U دریچه
shutter U دریچه
valves U دریچه
plunger U بی دریچه
trap U دریچه
loop U دریچه
gate U دریچه
hatch U دریچه
ventil U دریچه
not or gate U دریچه نا- یا
not gate U دریچه نا
hatched U دریچه
hatches U دریچه
looped U دریچه
valvate U دریچه
or gate U دریچه OR
or gate U دریچه یا
trap door U دریچه
loops U دریچه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com