English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proximal U نزدیک مبدا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
eras U مبدا
era U مبدا
of U از مبدا
origins U مبدا
provenience U مبدا
refrence U مبدا
origin U مبدا
proveance U مبدا
datum U مبدا
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
home record U رکورد مبدا
offspring U مبدا منشا
certificate of origin U گواهی مبدا
epoch U مبدا تاریخ
epochs U مبدا تاریخ
time base U مبدا زمانی
source file U فایل مبدا
origins U منشا مبدا
origin U منشا مبدا
port U مامن مبدا مسافرت
polygeny U تعد د مبدا بشر
prime meridian U دایره نیمروز مبدا
cerebellar peduncles U فخذین مبدا نخاع
prime meridian U نصف النهار مبدا
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
cerebral peduncles U ساعدین مبدا نخاع
the christian era U مبدا تاریخ میلادی
machine address U محل یک شی در رابط ه با مبدا
it is of doubtful proveance U مبدا ان مشکوک است
polygenetic U دارای چندین مبدا
offset U مبدا نقطه شروع مسابقه
basing point U نقطه مبدا برای قیمت
offsetting U مبدا نقطه شروع مسابقه
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
messages U انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
message U انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
free docks U نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
references U آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
reference U آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
switching U بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
vector U سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
vectors U سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
semicompiled U برنامه تبدیل شده از برنامه کد اصلی که حاوی توابع کتابخانهای و... نیست که در کد مبدا استفاده می شوند
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
propagation delay U 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
ABC U پایه کار مبدا کار
close-ups U از نزدیک
foreby U نزدیک
forbye U از نزدیک
forbye U نزدیک
forby U از نزدیک
forby U نزدیک
beside U نزدیک
neighbouring U نزدیک
fast by U نزدیک
closes U نزدیک
close U نزدیک
hard by U نزدیک
upcoming U نزدیک
closer U نزدیک
in sight U نزدیک
close by U نزدیک
close-up U از نزدیک
approaching U نزدیک
at hand U نزدیک
hand to hand U نزدیک
closest U نزدیک
caudal U نزدیک به دم
cephalo U نزدیک به سر
nigh U نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
close aboard U نزدیک
contiguous U نزدیک
by U از نزدیک
forthcoming U نزدیک
close up U از نزدیک
imminent U نزدیک
narrowly U از نزدیک
towards U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
up to <idiom> U نزدیک به
near- U نزدیک
vicinal U نزدیک
nearby U نزدیک
near by U نزدیک
neared U نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
near by U نزدیک به
on the eve of U نزدیک
accessible U نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
next door to U نزدیک
proximate U نزدیک
near upon U نزدیک
near U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
near at hand U نزدیک
nearer U نزدیک
nearing U نزدیک
nears U نزدیک
nearest U نزدیک
adjacent U نزدیک
deeper U نزدیک به هدف
short sighted U نزدیک بین
recent memory U حافظه نزدیک
deep U نزدیک به هدف
to be quite close U نزدیک به هم بودن
deepest U نزدیک به هدف
adducent U نزدیک کننده
adductor U نزدیک کننده
admaxillary U نزدیک ارواره
aftermost U نزدیک پاشنه
aggress U نزدیک شدن
subadult U نزدیک سن تکلیف
subapical U نزدیک راس
subcentral U نزدیک مرکز
stand by <idiom> U نزدیک بودن
Near our office . U نزدیک اداره ما
in the near future U در آینده نزدیک
low U نزدیک سبد
to keep close U نزدیک ماندن
upcoming U دراتیه نزدیک
deciding U نزدیک به هدف
to gain on U نزدیک شدن به
approachable U نزدیک شدنی
in shore U در اب نزدیک کرانه
toward U نزدیک به مقارن
myopia U نزدیک بینی
to come by U نزدیک شدن
to be on the way U نزدیک شدن
subsaturated U نزدیک به اشباع
paulo postfuture U اینده نزدیک
infighting U نبرد نزدیک
gain on U نزدیک شدن به
near sight U نزدیک بینی
near sightedness U نزدیک بینی
paranasal U نزدیک بینی
far and near U دور و نزدیک
erelong U در اینده نزدیک
draw on U نزدیک شدن
to draw near or nigh U نزدیک شدن
near by U دم دست نزدیک
draw near U نزدیک شدن
danger close U خطر نزدیک
myopy U نزدیک بینی
going on U نزدیک شدن
inextremis U نزدیک بمرگ
inapproachable U نزدیک نشدنی
one of these days U دراینده نزدیک
in the near f. U دراینده نزدیک
keep back U نزدیک نشوید
immediate flanks U جناحین نزدیک
his almost night U نزدیک شب است
hare sighted U نزدیک بین
hand in glove U خیلی نزدیک
hand and glove U خیلی نزدیک
hail fellow U صمیمی نزدیک
cypres U تقریبی نزدیک
come by U نزدیک شدن
close combat U رزم نزدیک
nearer the end U نزدیک تر بیابان
nearsightedness U نزدیک بینی
neighbor U همسایه نزدیک
odd comeshortly U روز نزدیک
odd comeshortly U اینده نزدیک
caudal U نزدیک به انتها
of kin U نزدیک همانند
on the simmer U نزدیک بجوش
parahepatic U نزدیک جگر
paranephric U نزدیک گرده
close control U کنترل نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
close support U پشتیبانی نزدیک
close supervision U نظارت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
close range U مسافت نزدیک
close price U قیمت نزدیک
close in U نزدیک شدن
close coordination U هماهنگی نزدیک
near point U نقطه نزدیک
near shore U نزدیک به ساحل
close coordination U همکاری نزدیک
toward(s) evening U نزدیک به عصر
parotic U نزدیک به گوش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com