English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
copulated U نزدیکی
adjacence or cency U نزدیکی
closeness U نزدیکی
nearby U در نزدیکی
vicinage U نزدیکی
vichywater U نزدیکی
appulse U نزدیکی
contiguity U نزدیکی
affinities U نزدیکی
intimity U نزدیکی
neiggourhood U نزدیکی
nearness U نزدیکی
nighness U نزدیکی
affinity U نزدیکی
vicinity U نزدیکی
adduction U نزدیکی
propinquity U نزدیکی
approximations U نزدیکی
inwarness U نزدیکی
copulating U نزدیکی
approximation U نزدیکی
accession نزدیکی
sexual intercourse U نزدیکی
proximity U نزدیکی
copulates U نزدیکی
around U در نزدیکی
copulate U نزدیکی
togetherness U نزدیکی
imminence U نزدیکی
sexual intercourse of doubful nature U نزدیکی به شبهه
hereabout U درهمین نزدیکی ها
kinder U نزدیکی تشابه
adjacence U نزدیکی مجاورت
verges U نزدیکی حدود
adjacency U نزدیکی مجاورت
verge U نزدیکی حدود
going on U نزدیکی تماس
nodality U نزدیکی به گره
offing U دران نزدیکی ها
proximity of blood U خویشی نزدیکی
therabout U در همان نزدیکی
In the vicinity ( neighbourhood ). U همین نزدیکی ها
sexual intercourse U مواقعه نزدیکی جنسی
imminence U نزدیکی مشرف بودن
abutment U بست دیوار نزدیکی
To have sexual intercourse with a woman . U با زنی نزدیکی کردن
in with <idiom> U دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
thereabout U درهمان نزدیکی تقریبا
imminency U نزدیکی مشرف بودن
incestuously U با گناه نزدیکی بمحارم
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
Heris U شهر هریس در نزدیکی تبریز
Is there a ... nearby? آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
accessibility U امکان نزدیکی وسیله وصول
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
The gas station is nearby . U پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
land sick U کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
Is there an inexpensive restaurant around here? U آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
machine U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machines U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machined U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
to score with a girl <idiom> U موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
recumbency U تمایل
proneness U تمایل
month's mind U تمایل
nisus U تمایل
gravitation U تمایل
left justification U تمایل به چپ
appetence U تمایل
addictedness U تمایل
aclinic U بی تمایل
appetence or tency U تمایل
appetency U تمایل
declination U تمایل
trepan U تمایل
sentiment U تمایل
intention U تمایل
propensities U تمایل
trends U تمایل
unwilling U بی تمایل
proclivities U تمایل
tendency U تمایل
disinclined U بی تمایل
would U تمایل
tendencies U تمایل
trend U تمایل
orientation U تمایل
proclivity U تمایل
liking U تمایل
pendulum U تمایل
pendulums U تمایل
leaning U تمایل
leanings U تمایل
disposition U تمایل
propensity U تمایل
intentions U تمایل
run-up [start-up] U نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
aclinic line U خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
fugitiveness U تمایل به فرار
propensity U تمایل طبیعی
propensities U تمایل طبیعی
polarity U تمایل قطبی
landscape orientation U تمایل افقی
portraint orientation U تمایل عمودی
predispostion U تمایل قبلی
gust U تمایل مزمزه
propensity to consume U تمایل به مصرف
work effort U تمایل به کار
wish [would like] U تمایل داشتن
polarities U تمایل قطبی
list U تمایل کجی
gusts U تمایل مزمزه
trepan U تمایل داشتن
proclivity to steal U تمایل بدزدی
propend U تمایل داشتن
reactive tendency U تمایل واکنشی
aptitudes U تمایل طبیعی
self immolation U تمایل به خودکشی
sinistral U تمایل بچپ
the herd instinct U تمایل بگروه
aptitude U تمایل طبیعی
falloff U تمایل داشتن
inclining U تعظیم تمایل
caprice U تمایل فکری
predilections U تمایل قبلی
predilection U تمایل قبلی
preoccupations U تمایل شیفتگی
affects U تمایل داشتن
lean U تمایل داشتن
leaned U تمایل داشتن
leans U تمایل داشتن
affect U تمایل داشتن
fantasy U میل تمایل
fantasies U میل تمایل
hangs U تردید تمایل
preoccupation U تمایل شیفتگی
against his grain U برخلاف تمایل او
antipathetic U فاقد تمایل
hang U تردید تمایل
inclination U تمایل شیب
caprices U تمایل فکری
vein U حالت تمایل
disinclination U عدم تمایل
streaked U تمایل میل
tilt U کجی تمایل
streaking U تمایل میل
streaks U تمایل میل
tilted U کجی تمایل
streak U تمایل میل
veins U حالت تمایل
declinatory U دارای تمایل
central tendency U تمایل به مرکز
tilts U کجی تمایل
take to U تمایل پیدا کردن به
turn U تمایل تغییر جهت
biases U تمایل بیک طرف
tendency toward something U تمایل به سوی چیزی
take to U تمایل پیدا کردن
express willingness U اظهار تمایل کردن
odds U تمایل بیک سو احتمالات
turns U تمایل تغییر جهت
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
uptrend U تمایل بسوی بالا
to take a ply U تمایل پیدا کردن
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
proclivities U تمایل طبیعی بچیز بد
marginal propensity to absorb U تمایل نهائی به جذب
bias U تمایل بیک طرف
yen U تمایل رغبت شدید
low marginal propensity to cunsume U تمایل ارام به مصرف
evasiveness U تمایل به طفره یاگریز
hade U تمایل پیدا کردن
kindlily U با تمایل به مهربانی مهربانانه
inclination for any thing U تمایل یا میل بچیزی
proclivity U تمایل طبیعی بچیز بد
propensity to do evil U تمایل به بدی کردن
argumentativeness U تمایل یاعادت به جدال
frigid U دارای اندکی تمایل جنسی
worldliness U تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
tenor U تمایل صدای زیر مردانه
helms U تمایل قایق به انحراف از مسیر
declaration of intention U افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
diathesis U تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
diminishing utility U قانون تقلیل تمایل به مصرف
adductor U تمایل عضو بطرف محور
frigidity U کمی تمایل درقوای جنسی
heredity U تمایل برگشت باصل توارث
helm U تمایل قایق به انحراف از مسیر
prepossession U اشغال قبلی تمایل بیجهت
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
tenors U تمایل صدای زیر مردانه
estrus U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
undersexed U دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
bear out U تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
negative diheral U تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
check-points U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com