English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inwards U امعاء و احشاء
entrails U احشاء و امعاء
intestine U روده امعاء
intestines U روده امعاء
paunch U امعاء درشکم ریختن
paunches U امعاء درشکم ریختن
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
muffs U ناشی
therefrom U ناشی از ان
skilless U ناشی
skill less U ناشی
mala filde U ناشی
muffed U ناشی
muffing U ناشی
emergent U ناشی
maladroit U ناشی
resultant U ناشی
even tual U ناشی
dilettante U ناشی
dilettanti U ناشی
amateurish U ناشی
descended U ناشی
due U ناشی از
result U ناشی
resulted U ناشی
resulting U ناشی
gauche U ناشی کج
ills U ناشی
ill- U ناشی
ill U ناشی
dilettantes U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
Due to U ناشی از
muff U ناشی
irritative U ناشی از تحریک
jackleg U ناشی نادرست
abnerval U ناشی از عصب
issues U ناشی شدن
awkward age U سن خامکار [ناشی]
hypostatic U ناشی از ته نشینی
gremie U بی تجربه و ناشی
gaucherie U ناشی گری
novices U ادم ناشی
issued U ناشی شدن
issue U ناشی شدن
adipic U ناشی ازچربی
novice U ادم ناشی
negligent U ناشی از بی مبالاتی
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
due to an accident U ناشی از یک حادثه
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
variorum U ناشی ازچندمنبع
rise U ناشی شدن
rise U ناشی شدن از
awkwardness U ناشی گری
emanating U ناشی شدن
unfortunate U ناشی ازبدبختی
sequent U منتج ناشی
rises U ناشی شدن از
awkward U بی لطافت ناشی
unskil U ناشی بی مهارت
unperfect U ناشی نابلد
tisy U ناشی از مستی
guttural U ناشی از گلو
rises U ناشی شدن
emanated U ناشی شدن
stingy U ناشی از خست
privative U ناشی از محرومیت
toxic U ناشی از زهراگینی
internal U ناشی ازدرون
premune U ناشی از جلوگیری
rhapsodical U ناشی از احساسات
emanate U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
result U ناشی شدن نتیجه
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
resulted U ناشی شدن نتیجه
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
resulting U ناشی شدن نتیجه
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
ravening U حریص ناشی از حرص
wind wave U موج ناشی از باد
renunciative U ناشی از انکار نفس
renunciatory U ناشی از انکار نفس
royalistic U ناشی از شاه پرستی
war risks U خطرات ناشی از جنگ
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
rube U ادم دهاتی ناشی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
shear crack U ترک ناشی از برش
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear stress U تنش ناشی از برش
short sighted U ناشی از کوته نظری
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
pot valour U دلپری ناشی از مستی
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
impiteous U ناشی از سخت دلی
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
despiteous U ناشی ازکینه یالج
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
ebb current U جریان ناشی از افت اب
inexpertly U ازروی ناشی گری
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
intuitional U ناشی از درک مستقیم
wind wave U خیز اب ناشی از باد
occupation disease U امراض ناشی از کار
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
internal U باطنی ناشی ازدرون
arise U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
flows U ناشی شدن فلو
arising U رخ دادن ناشی شدن
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
proceed U ناشی شدن از عایدات
flowed U ناشی شدن فلو
come U رخ دادن ناشی شدن
comes U رخ دادن ناشی شدن
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
well meaning U ناشی از قصد خوب
well-meaning U ناشی از قصد خوب
proceeded U ناشی شدن از عایدات
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
flow U ناشی شدن فلو
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
lummox U ادم ناشی وخام دست
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
derive U ناشی شدن از منتج کردن
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
derives U ناشی شدن از منتج کردن
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
laity U مردم غیر روحانی ناشی
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
rat-a-tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat a tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induces U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
inducing U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
awkwardly U از روی خام دستی یا ناشی گری
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
posthypnotic U ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
failures U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failure U خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
high cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
commutator riple U تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
bomb damage assessment U تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
deformation due to moisture and tempratu U تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com