English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disable U ناتوان ساختن
disables U ناتوان ساختن
disabling U ناتوان ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
disable U ناتوان ساختن از کارانداختن
disables U ناتوان ساختن از کارانداختن
disabling U ناتوان ساختن از کارانداختن
Other Matches
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
impuissant U ناتوان
incapable <adj.> U ناتوان
disabled U ناتوان
asthenic U ناتوان
unfit <adj.> U ناتوان
impotent <adj.> U ناتوان
inable <adj.> U ناتوان
incapable U ناتوان
infirm U ناتوان
unable U ناتوان
handicapped U ناتوان
invalid U ناتوان
incapacitated <adj.> U ناتوان
invalids U ناتوان
incompetent <adj.> U ناتوان
invalid U ناتوان کردن
sicklier U ناتوان رنجور
sickly U ناتوان رنجور
disenable U ناتوان کردن
invalids U ناتوان کردن
feebler U ناتوان عاجز
sickliest U ناتوان رنجور
irretentive U ناتوان در نگاهداری
decay U که ناتوان میشود
decayed U که ناتوان میشود
decaying U که ناتوان میشود
debilitative U ناتوان کننده
debilitation U ناتوان سازی
feeblest U ناتوان عاجز
weakling U ناتوان بی بنیه
weaklings U ناتوان بی بنیه
decays U که ناتوان میشود
invalidates U ناتوان کردن
invalidated U ناتوان کردن
impotent U ناتوان اکار
invalidate U ناتوان کردن
disable U ناتوان کردن
debilitant U ناتوان کننده
feeble U ناتوان عاجز
debilitate U ناتوان کردن
disables U ناتوان کردن
disabling U ناتوان کردن
interrupt U ناتوان کردن وقفه
interrupts U ناتوان کردن وقفه
disable pulse U تپش ناتوان ساز
interrupting U ناتوان کردن وقفه
stalling torque U گشتاور پیچشی ناتوان
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
enervate U ناتوان کردن بی اثرکردن
addled <adj.> U گیج و ناتوان در درست فکر کردن
commenting U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
disarms U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarmed U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarm U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
gruel U عاجز کردن ناتوان کردن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
interrupting U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
inventing U ساختن
invented U ساختن
bulid U ساختن
idolizing U بت ساختن
carbonize U کک ساختن
creating U ساختن
manufactures U ساختن
manufactured U ساختن
manufacture U ساختن
fabrication U ساختن
confect U ساختن
invent U ساختن
pellet U حب ساختن
dree U ساختن با
indite U ساختن
invents U ساختن
idolizes U بت ساختن
upgrade U ساختن
fashions U مد ساختن
produced U ساختن
forborne U ساختن با
produces U ساختن
idolized U بت ساختن
bridges U پل ساختن
makes U ساختن
compose U ساختن
composes U ساختن
bridged U پل ساختن
bridge U پل ساختن
upgraded U ساختن
upgrades U ساختن
upgrading U ساختن
idolize U بت ساختن
pills U حب ساختن
pill U حب ساختن
idolising U بت ساختن
fashioning U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
fashion U مد ساختن
idolises U بت ساختن
idolised U بت ساختن
put up U ساختن
put-up U ساختن
builds U ساختن
buildings U ساختن
build U ساختن
produce U ساختن
mints U ساختن
minted U ساختن
fabricating U ساختن
remake U از نو ساختن
remakes U از نو ساختن
construct U ساختن
mint U ساختن
constructed U ساختن
constructing U ساختن
fabricates U ساختن
fabricated U ساختن
upbuild U ساختن
make U ساختن
to make away U ساختن
generate U ساختن
generated U ساختن
generates U ساختن
generating U ساختن
to go in with U ساختن با
to get along U ساختن
to t. up U ساختن
minting U ساختن
fabricate U ساختن
set up U ساختن
unifies U تک ساختن
create U ساختن
creates U ساختن
to make a shift U ساختن
unifying U تک ساختن
miscreate U بد ساختن
unify U تک ساختن
constructs U ساختن
familiarising U اشنا ساختن
notified U اگاه ساختن
subvert U واژگون ساختن
familiarizes U اشنا ساختن
subverting U واژگون ساختن
familiarizing U اشنا ساختن
subverted U واژگون ساختن
sepulchres U قبر ساختن
sepulchre U قبر ساختن
sepulchers U قبر ساختن
gaunt U زننده ساختن
denuded U عاری ساختن
notifies U اگاه ساختن
notifying U اگاه ساختن
familiarized U اشنا ساختن
minimised U کمینه ساختن
familiarize U اشنا ساختن
notify U اگاه ساختن
familiarises U اشنا ساختن
accustoming U معتاد ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
disturbs U مضطرب ساختن
subverts U واژگون ساختن
reconciling U راضی ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
accustoms U معتاد ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
familiarised U اشنا ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
minimising U کمینه ساختن
minimize U کمینه ساختن
minimized U کمینه ساختن
minimizes U کمینه ساختن
reconcile U راضی ساختن
minimizing U کمینه ساختن
disturb U مضطرب ساختن
wetted U مرطوب ساختن
reconciles U راضی ساختن
discourage U بی جرات ساختن
vitiates U معیوب ساختن
maximises U بیشینه ساختن
relieving U بر جسته ساختن
relieves U بر جسته ساختن
maximising U بیشینه ساختن
maximize U بیشینه ساختن
relieve U بر جسته ساختن
maximized U بیشینه ساختن
rescinds U باطل ساختن
maximizes U بیشینه ساختن
maximizing U بیشینه ساختن
vitiated U معیوب ساختن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com