English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to i. the germs of a disease U میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inoculate U تلقیح کردن
inoculated U تلقیح کردن
inoculates U تلقیح کردن
inoculating U تلقیح کردن
an intercurrent disease U ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
plolinate U با گرده تلقیح کردن
inseminate U افشاندن تلقیح کردن
inseminates U افشاندن تلقیح کردن
inseminating U افشاندن تلقیح کردن
inseminated U افشاندن تلقیح کردن
bacteria U میکربهای تک یاخته
pathologically U از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
to spray a tree U داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
to pretend illness U نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
To pretend sickness(ignorance). U تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
antibiotic U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
vaccination U تلقیح
insemination U تلقیح
inoculations U تلقیح
inoculation U تلقیح
inoculable U تلقیح پذیر
inoculable U قابل تلقیح
inoculative U تلقیح کننده
inoculator U تلقیح کننده
inseminator U تلقیح کننده
impregnated U پارچه تلقیح شده
vaccinate U برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinated U برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinates U برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinating U برضد بیماری تلقیح شدن
autoinoculation U تلقیح کسی با مایه بدن خودش
impregnated U پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
immune U مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
trichosis U ناخوشی مو
maladies U ناخوشی
unhealthiness U ناخوشی
illness U ناخوشی
malady U ناخوشی
morbidity U ناخوشی
indisposedness U ناخوشی
disease U ناخوشی
diseases U ناخوشی
invalidism U ناخوشی
ill health U ناخوشی
illnesses U ناخوشی
had health U ناخوشی
morbidness U ناخوشی
sickness U ناخوشی
pathogenetic U ناخوشی زا
sicknesses U ناخوشی
morbific U تولیدکننده ناخوشی
impaludism U ناخوشی مردابی
out break of a disease U شیوع ناخوشی
to be infected with disease U ناخوشی راواگیرکردن
laryngopathy U ناخوشی خرخره
spell U حمله ناخوشی
spelled U حمله ناخوشی
morbific U ناخوشی اور
spells U حمله ناخوشی
myopathy U ناخوشی ماهیچه
liver trouble U ناخوشی جگر
hepatic disease U ناخوشی جگر
morbid anatomy U از لحاظ ناخوشی
estival U ناخوشی تابستانی
maldemer U ناخوشی دریا
enteropathy U ناخوشی رودهای
diseases of this nature U اینگونه ناخوشی ها
dermatopathy U ناخوشی پوست
morbid U ویژه ناخوشی
biliousness U ناخوشی زردابی
livers U ناخوشی جگر
liver U ناخوشی جگر
microzym U میکرب ناخوشی
altitude sickness U ناخوشی ارتفاع
pathogeny U پیدایش ناخوشی
diagnosis U تشخیص ناخوشی
diagnoses U تشخیص ناخوشی
bulimy U ناخوشی گرسنگی
pathognomic U نماینده ناخوشی
pathognomomical U نماینده ناخوشی
mal de mer U ناخوشی دریا
contagion U سرایت ناخوشی واگیر
contagions U سرایت ناخوشی واگیر
laryngopathy U ناخوشی خشک نای
bunt U ناخوشی قارچی گندم
pestilence U ناخوشی همه جاگیر
pandemic U ناخوشی همه گیر
pandemics U ناخوشی همه گیر
qualm U ناخوشی همه جاگیر
pathogenesis U مبحث پیدایش ناخوشی
paragrahia U ناخوشی غلط نویسی
foot rot U ناخوشی پا در گاو و گوسفند
psychiater U پزشک ناخوشی دماغی
he is liable to become sick U اماده ناخوشی است
epizootic U ناخوشی همه گیرحیوانی
epidmic disease U ناخوشی همه جا گیر
pellagrous U دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
qualms U ناخوشی همه جاگیر
mycotic U دچار ناخوشی قارچی
to swing the lead U خود را به ناخوشی زدن
metastasis U جابجا شدن ناخوشی
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
illness faded her beauty U ناخوشی زیبایی اوراکاست
unhealthy U ناخوش ناخوشی اور
morbidly U بطور ناخوشی یا فاسد
sickleave U مرخصی بابت ناخوشی
attack U اصابت یا نزول ناخوشی
immune from disease U مصون از گرفتن ناخوشی
cirrhosis U ناخوشی الکی جگر
attacks U اصابت یا نزول ناخوشی
arthropathy U ناخوشی بند یا مفصل
attacked U اصابت یا نزول ناخوشی
psychopathic U وابسته به ناخوشی دماغی
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
mycetoma U یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
otological U وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
idiopathy U علاقه خاص ناخوشی جداگانه
pyretotherapy U معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
pathognomonic U وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
hydrargyia or rism U مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
NCR paper U کاغذ خاص تلقیح شده با مواد شیمیایی که به صورتهای مختلف استفاده میشود. پس از چاپ گرفتن این کاغذ با چاپگر impact
the disease threatens to sprea U این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
orthopaedy U معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
framboesia U ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
agamic U بی نیازی از جفت گیری بی نیازی از تلقیح
germtheory U فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
intercurreace U مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
prosodemic U درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
humoral pathology U علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
pellagra U یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
galvanist U متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
pebrine U یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
psilosis U یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
pliantly polonica U یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
helminthiasis U ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
invermination U دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
mycosis U ناخوشی قارچی بیماری قارچی
aestival U تابستانی ناخوشی تابستانی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com