Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
appose
U
مورد سوال واقع شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to incur a criticism
U
مورد انتقاد واقع شدن
receive attention
U
مورد توجه واقع شدن
anathema
U
هرچیزی که مورد لعن واقع شود
to incur the odium of somebody
U
مورد خشم کسی واقع شدن
wraparound
U
ی مورد استفاده واقع شده باشد
to pass go orrun current
U
معمولا مورد قبول واقع شدن
to meet any one's a
U
مورد تحسین کسی واقع شدن
dislike
U
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked
U
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislikes
U
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliking
U
بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
get into a row
U
مورد سرزنش واقع شدن توی دردسر افتادن
dediction of way
U
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
inquiry
U
سوال
quaere
U
سوال
inquiries
U
سوال
questions
U
سوال
questioned
U
سوال
question
U
سوال
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
floorer
U
سوال مشکل
question mark
U
علامت سوال
question marks
U
علامت سوال
questionable
U
قابل سوال
questioner
U
سوال کننده
querying
U
پرس و جو سوال
answered
U
پاسخ به یک سوال
answering
U
پاسخ به یک سوال
answers
U
پاسخ به یک سوال
queried
U
پرس و جو سوال
leading question
U
سوال تلقینی
leading questions
U
سوال تلقینی
unasked
U
سوال نشده
essay question
U
سوال انشایی
queries
U
پرس و جو سوال
questioners
U
سوال کننده
query
U
پرس و جو سوال
answer
U
پاسخ به یک سوال
heckled
U
سوال پیچ کردن
questionable results
U
نتایج سوال برانگیز
raise a question
U
مطرح کردن سوال
heckles
U
سوال پیچ کردن
to overwhelm with questions
U
سوال پیچ کردن
questionable
U
سوال برانگیز مشکوک
heckle
U
سوال پیچ کردن
heckling
U
سوال پیچ کردن
stichomythia
U
سوال وجواب در نفری
pose a question
U
سوال مطرح کردن
catechism
U
کتاب سوال وجواب دینی
to p any one with question
U
کسی را سوال پیچ کردن
catechisms
U
کتاب سوال وجواب دینی
to pelt somebody with questions
U
کسی را سوال پیچ کردن
on faith
<idiom>
U
بدون هیچ سوال یا اثباتی
poses
U
سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
posed
U
سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
pose
U
سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
posing
U
سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
litany
U
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
litanies
U
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
five fundamental economic questions
U
پنج سوال اساسی اقتصادی : چه چیز تولید شود
do
U
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
menu display
U
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
querying
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries
U
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
answering
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
indeed
U
در واقع
situating
U
واقع در
situate
U
واقع در
postmortem
U
پس از واقع
in reality
U
در واقع
post mortem
U
پس از واقع
substantially
U
در واقع
situates
U
واقع در
situated or situate
U
واقع
bestead
U
واقع
As it were
U
در واقع
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
meanest
U
واقع دروسط
meaner
U
واقع دروسط
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
nether
U
واقع در پایین
nether
U
واقع در زیر
hinders
U
واقع درعقب
hindering
U
واقع درعقب
hindered
U
واقع درعقب
hinder
U
واقع درعقب
intradermal
U
واقع در زیرپوست
intradermic
U
واقع در زیرپوست
mean
U
واقع دروسط
extraception
U
واقع نگری
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
situated or situate
U
واقع شده
haemal
U
واقع درسوی دل
to take place
U
واقع شدن
take place
U
واقع شدن
trumped-up
U
خلاف واقع
flight from reality
U
واقع گریزی
superjacent
U
واقع درفوق
to come to pass
U
واقع شدن
shipside
U
واقع در کنارکشتی
trumped up
U
خلاف واقع
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
sincipital
U
واقع در جلوی سر
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
yonder
U
واقع درانجا
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
intramontane
U
واقع در کوهستان
limitrophe
U
واقع در مرز
life like
U
واقع نما
dichasial
U
واقع در دو طرف
alpha lyrae
U
نسر واقع
occurred
U
واقع شدن
occur
U
واقع شدن
dereism
U
واقع گریزی
subjacent
U
واقع در زیر
transpontine
U
واقع در انسوی پل
axile
U
واقع درمحور
sublunar
U
واقع در زیرقمر
centric
U
واقع درمرکز
onshore
U
واقع در ساحل
untrue
U
خلاف واقع
it lies on the east of
U
در خاور واقع
down to earth
U
واقع بین
down-to-earth
U
واقع بین
located inside
U
تو واقع شده
occurs
U
واقع شدن
occurring
U
واقع شدن
capsulate
U
واقع درکپسول
covenant
U
واقع شود
initialling
U
واقع در اغاز
realistic
U
واقع بین
initialing
U
واقع در اغاز
realism
U
واقع گرایی
realism
U
واقع گرائی
set
U
واقع شده
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
initialed
U
واقع در اغاز
initial
U
واقع در اغاز
realistic
U
واقع گرایانه
initials
U
واقع در اغاز
postern
U
واقع درعقب
covenants
U
واقع شود
vertical
U
واقع در نوک
realists
U
واقع گرا
objectivity
U
واقع بینی
precordial
U
واقع در پیش دل
realists
U
واقع بین
realist
U
واقع گرا
realist
U
واقع بین
realism
U
واقع بینی
situated
U
واقع در جایگزین
situated
U
واقع شده در
initiatory
U
واقع در اول
realistically
U
واقع گرایانه
procephalic
U
واقع در جلو سر
vega
U
نسر واقع
lies
U
واقع شدن
initialled
U
واقع در اغاز
lied
U
واقع شدن
lie
U
واقع شدن
realistically
U
واقع بین
lumbar
U
واقع در کمر
setting up
U
واقع شده
vanward
U
واقع درجلو
sets
U
واقع شده
osculant
U
واقع شونده
become entitled to
U
مصداق ..... واقع شدن
murals
U
واقع برروی دیوار
caudel
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
hypogastric
U
واقع در زیر شکم
caudate
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
above
U
مافوق واقع دربالا
worked
U
موثر واقع شدن
mural
U
واقع برروی دیوار
intermundane
U
واقع در میان دو جهان
hypogynous
U
واقع در زیر تخمدان
hypogeous
U
واقع در شکم خاک
acceptableness
U
مقبول واقع شدن
hypogeal
U
واقع در شکم خاک
dextral
U
واقع درطرف راست
equinoctial
U
واقع درنزدیکی خط استوا
etesian
U
واقع شونده بطورسالیانه
work
U
موثر واقع شدن
citied
U
واقع شده در شهر
endocardial
U
واقع دردرون قلب
cislunar
U
واقع درجو قمر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com