English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 33 (7395 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
worked U کار
worked U شغل
worked U وفیفه
worked U زیست عمل
worked U عملکرد
worked U نوشتجات
worked U اثارادبی یا هنری
worked U کارخانه
worked U استحکامات
worked U کارکردن
worked U موثر واقع شدن
worked U عملی شدن
worked U عمل کردن
worked U کوشش
worked U انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان
worked U کار کردن
worked U موثر واقع شدن عملی شدن کار
worked U قطعه کار
worked U فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
worked up U تهییج شده
worked up U ترغیب شده
worked up U ازکار در امده
Everything worked out well. U همه چیز جور در آمد ( وسایل کار فراهم شد )
worked up <idiom> U عصبانی ،نگران
to get worked up U به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
It worked. U آن کار کرد.
tarred worked U قیر اندود کاری
over worked man U مهره شطرنج پر مسئولیت
gold worked steel U فولاد اصلاح شده
The people wondered how the contraption worked. U مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
I drew blank every time . None of my tricks worked . U هر نقشی زدم نگرفت ( ناموفق ماندم )
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history Forum search
0It cannot be fused to metal by melting since ceramic cannot be worked like glass or quartz.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com