English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accommodation U منزل وسایل راحتی
accommodations U منزل وسایل راحتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
comfortableness U راحتی
convenience U راحتی
easing U راحتی
conveniences U راحتی
relief U راحتی
eases U راحتی
eased U راحتی
ease U راحتی
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
slippers U کفش راحتی
fleshpots U راحتی جسمانی
arm chair U صندلی راحتی
comforter U راحتی بخش
comforters U راحتی بخش
morris chair U صندلی راحتی
shoepac U کفش راحتی
shoepack U کفش راحتی
slack suit U لباس راحتی
easement U راحتی اسایش
davenport U نیمکت راحتی
armchair U صندلی راحتی
armchairs U صندلی راحتی
pantofle U کفش راحتی
slipper U کفش راحتی
sandal U کفش راحتی
sandals U کفش راحتی
plimsoll U کفش راحتی
plimsolls U کفش راحتی
discomfort relief ratio U بهر راحتی- ناراحتی
sock U کفش راحتی بی پاشنه
juliet U کفش راحتی زنانه
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
warm one's blood/heart <idiom> U احساس راحتی کردن
peacefulness U راحتی صلح جوئی
off duty U مرخصی راحتی نگهبانی
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
ease of movement U سهولت حرکت راحتی مانور
huarache U کفش راحتی پاشنه کوتاه
sit back <idiom> U راحتی داشتن ،مرخصی گرفتن
whip up <idiom> U به راحتی وسریع به انجام رساندن
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
hammock chair U صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
ergonomics U علم و تکنولوژی ایمنی راحتی و سادگی استفاده ازماشین
reducing U تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reduce U تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reduces U تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
plug U مدار الکترونیکی کوچک که به راحتی وارد سیستم میشود تا توانش را افزایش دهد
plugs U مدار الکترونیکی کوچک که به راحتی وارد سیستم میشود تا توانش را افزایش دهد
plugging U مدار الکترونیکی کوچک که به راحتی وارد سیستم میشود تا توانش را افزایش دهد
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
partitions U تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partition U تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
inn U منزل
lodged U منزل
hospices U منزل
inns U منزل
lodge U منزل
lodges U منزل
halting place U منزل
dwellings U منزل
domiciles U منزل
houseful U یک منزل بر
domicile U منزل
biding U منزل
abodes U منزل
abode U منزل
commorancy U منزل
lodgings U منزل
lodging U منزل
hearths U منزل
hearth U منزل
stages U منزل
stage U منزل
hospice U منزل
dwelling U منزل
pieds-a-terre U منزل
withindoors U در منزل
housed U منزل
house U منزل
pied-a-terre U منزل
houses U منزل
habitation U منزل
habitations U منزل
homes U منزل
home U منزل
to move out U [از منزل] رفتن
roosts U منزل کرن
roosting U منزل کرن
He came out of the house. U از منزل درآمد
camped U منزل کردن
roosted U منزل کرن
camp U منزل کردن
outdoors U خارج از منزل
housekeeping U اداره منزل
home address U آدرس منزل
home economics U تدبیر منزل
accommodating U منزل مناسب
dwelling U منزل کردن
roost U منزل کرن
boarded U منزل کردن
board U منزل کردن
accommodate U منزل دادن
residance telephone U تلفن منزل
abide U منزل کردن
lodges U منزل کردن
lodge U منزل کردن
lodged U منزل دادن
lodged U منزل کردن
quarters U منزل بخش
accommodated U منزل دادن
alfresco U خارج از منزل
accommodates U منزل دادن
lodge U منزل دادن
camps U منزل کردن
abided U منزل کردن
abides U منزل کردن
homeward U بطرف منزل
digging U خانه منزل
home economics U اقتصاد منزل
lodges U منزل دادن
housework U کار منزل
take up ones abode U منزل کردن
encamping U منزل دادن
accomodate U منزل دادن
to shift one's lodging U تغییردادن منزل
dwelling house U منزل مسکونی
dwelt U منزل داشت
dwelt U منزل کرد
to take up one's quarters U منزل کزدن
houses U منزل گزیدن
house U منزل گزیدن
encage U منزل دادن
housed U منزل گزیدن
house arrest U توقیف در منزل
encamps U منزل دادن
encamp U منزل دادن
dwellings U منزل کردن
encamped U منزل دادن
lodgment or lodge U منزل گیری
household economy U تدبیر منزل
MNP 0 U پروتکل تصحیح خطای ارتباطی که میتواند داده راحتی روی اتصالات تلفن ضعیف منتقل کند
pets U حیوان اهلی منزل
pet U حیوان اهلی منزل
petted U حیوان اهلی منزل
to move out U [از منزل] بارکشی کردن
halfway houses U منزل نیمه راه
search warrant U حکم تفتیش منزل
search warrants U حکم تفتیش منزل
house service meter U کنتور برق منزل
halfway house U منزل نیمه راه
withindoors U اشخاص داخل منزل
lodgment U منزل گیری استقرار
lodgement U منزل گیری استقرار
house wiring switch U کلید برق منزل
I am staying at the hotel. U در هتل منزل دارم.
to fix up U منزل دادن پوشانیدن
Is there anybody at home ? Anybody home ? U کسی منزل هست ؟
To put up at a place . U درجایی منزل کردن
WI'll you take me home? U مرا به منزل می رسانید ؟
houseplants U گیاه توی منزل
manor U ملک تیولی منزل
manors U ملک تیولی منزل
houseplant U گیاه توی منزل
well lodged U دارای منزل راحت
put-up U طرح کردن منزل دادن
I'll be at home today . U امروز منزل خواهم بود
to put up U منزل دادن به نامزد کردن
outhouse U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
outhouses U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
speciality of the house U غذای مخصوص طبخ منزل
put up U طرح کردن منزل دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com