English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sequent U منتج ناشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
derive U ناشی شدن از منتج کردن
derives U ناشی شدن از منتج کردن
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
Other Matches
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
condequent U منتج
lead in U منتج
consequent U منتج
reflect U منتج شدن به
reflects U منتج شدن به
illative U منتج شونده
follows U منتج شدن
reflecting U منتج شدن به
resulting U منتج شدن
resulted U منتج شدن
followed U منتج شدن
result U منتج شدن
follow U منتج شدن
accrue منتج گردیدن
wind up U منتج به نتیجه شدن
abrasions U سایش منتج ازالودگی
abrasion سایش منتج ازآلودگی
resultant U حاصل منتج شونده
illation U نتیجه رسان منتج شونده
eventuate U منتج شدن نتیجه دادن
accrues U منتج گردیدن تعلق گرفتن
accruing U منتج گردیدن تعلق گرفتن
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
even tual U ناشی
dilettante U ناشی
amateurish U ناشی
dilettantes U ناشی
mala filde U ناشی
maladroit U ناشی
dilettanti U ناشی
due U ناشی از
result U ناشی
resulted U ناشی
ill- U ناشی
ill U ناشی
ills U ناشی
emergent U ناشی
gauche U ناشی کج
resultant U ناشی
resulting U ناشی
descended U ناشی
muffs U ناشی
muffing U ناشی
muffed U ناشی
therefrom U ناشی از ان
skilless U ناشی
Due to U ناشی از
skill less U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
muff U ناشی
adipic U ناشی ازچربی
gaucherie U ناشی گری
issue U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
issues U ناشی شدن
awkward age U سن خامکار [ناشی]
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
due to an accident U ناشی از یک حادثه
abnerval U ناشی از عصب
novices U ادم ناشی
awkward U بی لطافت ناشی
unfortunate U ناشی ازبدبختی
awkwardness U ناشی گری
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
novice U ادم ناشی
emanate U ناشی شدن
emanated U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
emanating U ناشی شدن
guttural U ناشی از گلو
rhapsodical U ناشی از احساسات
toxic U ناشی از زهراگینی
gremie U بی تجربه و ناشی
negligent U ناشی از بی مبالاتی
tisy U ناشی از مستی
stingy U ناشی از خست
irritative U ناشی از تحریک
jackleg U ناشی نادرست
internal U ناشی ازدرون
privative U ناشی از محرومیت
premune U ناشی از جلوگیری
unperfect U ناشی نابلد
unskil U ناشی بی مهارت
rises U ناشی شدن از
rises U ناشی شدن
rise U ناشی شدن
variorum U ناشی ازچندمنبع
rise U ناشی شدن از
hypostatic U ناشی از ته نشینی
ravening U حریص ناشی از حرص
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
resulting U ناشی شدن نتیجه
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
renunciatory U ناشی از انکار نفس
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
result U ناشی شدن نتیجه
rube U ادم دهاتی ناشی
royalistic U ناشی از شاه پرستی
shear crack U ترک ناشی از برش
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
renunciative U ناشی از انکار نفس
resulted U ناشی شدن نتیجه
pot valour U دلپری ناشی از مستی
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
despiteous U ناشی ازکینه یالج
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
inexpertly U ازروی ناشی گری
impiteous U ناشی از سخت دلی
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
wind wave U موج ناشی از باد
ebb current U جریان ناشی از افت اب
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
intuitional U ناشی از درک مستقیم
occupation disease U امراض ناشی از کار
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
shear stress U تنش ناشی از برش
short sighted U ناشی از کوته نظری
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
war risks U خطرات ناشی از جنگ
wind wave U خیز اب ناشی از باد
flowed U ناشی شدن فلو
comes U رخ دادن ناشی شدن
come U رخ دادن ناشی شدن
arising U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
arise U رخ دادن ناشی شدن
internal U باطنی ناشی ازدرون
proceeded U ناشی شدن از عایدات
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
flows U ناشی شدن فلو
flow U ناشی شدن فلو
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
proceed U ناشی شدن از عایدات
well-meaning U ناشی از قصد خوب
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
well meaning U ناشی از قصد خوب
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
lummox U ادم ناشی وخام دست
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
laity U مردم غیر روحانی ناشی
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
posthypnotic U ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com