Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
renewable resources
U
منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exhaustable resources
U
منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
nonrenewable resources
U
منابع غیر قابل تجدید
resources
U
منابع
sources
U
منابع
revenue sources
U
منابع درامد
fixed resources
U
منابع ثابت
allotments
U
منابع اختصاصی
allocation of resources
U
تخصیص منابع
sourcing
U
منابع یابی
mean
U
منابع درامد
meaner
U
منابع درامد
scarce resources
U
منابع کمیاب
control of resources
U
کنترل منابع
control of resources
U
نظارت بر منابع
meanest
U
منابع درامد
human resources
U
منابع انسانی
military resources
U
منابع نظامی
economic resources
U
منابع اقتصادی
unused resources
U
منابع بیکار
complementary resources
U
منابع مکمل
allotment
U
منابع اختصاصی
resource sharing
U
اشتراک در منابع
fixed inputs
U
منابع ثابت
natural sources
U
منابع طبیعی
sources law
U
منابع حقوق
resource endowment
U
منابع طبیعی
overhead
U
منابع حاشیهای
resource deallocation
U
بازستانی منابع
natural resources
U
منابع طبیعی
resource allocation
U
تخصیص منابع
misallocation of resources
U
تخصیص نادرست منابع
efficient allocation of resources
U
تخصیص کارای منابع
depletion
U
کاهش منابع طبیعی
sourcing of suppliers
U
یافتن منابع فروش
software resources
U
منابع نرم افزار
nonrenewable resources
U
منابع تمام شدنی
exhaustable resources
U
منابع تمام شدنی
conservation programs
U
برنامههای حفافت منابع
optimum allocation of resources
U
تخصیص مطلوب منابع
conservationists
U
طرفدارحفظ منابع طبیعی
conservation
U
حفظ منابع طبیعی
conservationist
U
طرفدارحفظ منابع طبیعی
unused resources
U
منابع استفاده نشده
resources
U
منابع اماد ذخایر
inputs
U
عوامل تولید منابع
hardware resources
U
منابع سخت افزاری
water utilization project
U
پروژه بهره برداری از منابع اب
gathered
U
دریافت داده از منابع مختلف
economic mobilization
U
بسیج منابع اقتصادی باصرفه
mobility
U
انتقال اسان منابع تولید
gather
U
دریافت داده از منابع مختلف
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
complexity
U
اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
collection
U
عمل دریافت داده از منابع مختلف
irm
U
Resourese Informationمدیر منابع اطلاعاتی anager
complexities
U
اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
collections
U
عمل دریافت داده از منابع مختلف
resource
U
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
babbled
U
اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
departmental LAN
U
چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
To pool resources to gether .
U
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
babble
U
اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babbles
U
اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
available
U
لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
induce
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
inducing
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
dowse
U
پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
induced
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
share
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shared
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shares
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
size
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
permission
U
اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
sizes
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
dynamically
U
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
dynamic
U
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
allocation
U
سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
allocations
U
سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
overhead
U
منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
interference
U
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
optical
U
اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری
allocation
U
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocations
U
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
resource leveling
U
زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
job
U
دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
jcl
U
دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
language
U
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
languages
U
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
uniquely
U
مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود
unique
U
مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود
jobs
U
دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
shares
U
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share
U
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
shared
U
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
System Monitor
U
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
TDS
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
neoclassical school
U
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
server
U
که به کاربر امکان دستیابی به فایلهای کامپیوتر دیگر و وسایل جانبی روی شبکه میدهد به صورتی که گویی منابع محلی هستند
SMB
U
که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
task
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks
U
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
resource
U
یکی از دو انشعاب فایل . شاخه منبع حاوی منابع مورد نیاز فایل است
mobilization base
U
حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
shares
U
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
shared
U
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share
U
سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
scheduler
U
امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
report
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
transaction
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
malthusian theory of population
U
فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
directories
U
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directory
U
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
non renewable resource
U
منبع تجدید ناپذیر
revolving
U
قابل تجدید
revolving credit
U
اعتبار قابل تجدید
revisable
U
قابل تجدید نظر
renewal index
U
شاخص قابل تجدید
ervolving credit
U
اعتبار قابل تجدید
impervious
U
تاثر ناپذیر غیر قابل نفوذ
inconsolable
U
تسلی ناپذیر غیر قابل تسلیت
irremissible
U
بخشش ناپذیر غیر قابل عفو
reproducible
U
قابل تولید مجدد تجدید پذیر
impartible
U
جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
incommutable
U
تبدیل ناپذیر غیر قابل تعویض
unbearable
U
غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
unbearably
U
غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
inconsolably
U
تسلی ناپذیر غیر قابل تسلیت
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
rallied
U
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies
U
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally
U
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
too much of a good thing
U
غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
immedicable
U
درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
resupply
U
تجدید اماد تجدید تدارکات
invulnerable
U
زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
recrudescence
U
تجدید
waterproofed
U
نم ناپذیر
reviewing
U
تجدید
waterproof
U
نم ناپذیر
renewing
U
تجدید
inappeasable
U
ناپذیر
reviewed
U
تجدید
review
U
تجدید
reviews
U
تجدید
waterproofs
U
نم ناپذیر
turnover
U
تجدید
refreshed
U
تجدید
renews
U
تجدید
renewal
U
تجدید
refresh
U
تجدید
renewals
U
تجدید
renew
U
تجدید
refreshes
U
تجدید
watertight
U
اب ناپذیر
repetitions
U
تجدید
anabiosis
U
تجدید
imperviable
U
نم ناپذیر
revival
U
تجدید
unchallenged
U
بحث ناپذیر
neogenesis
U
تجدید
revivals
U
تجدید
instauration
U
تجدید
repetition
U
تجدید
inconvertible
U
مبادله ناپذیر
stainless
U
زنگ ناپذیر
furbish
U
تجدید نظرکردن در
passive
U
اثر ناپذیر
passives
U
اثر ناپذیر
incommutable
U
استحاله ناپذیر
furbishes
U
تجدید کردن
incommutable
U
تخفیف ناپذیر
incommutably
U
تبدیل ناپذیر
incompressible
U
تراکم ناپذیر
furbished
U
تجدید نظرکردن در
incompressible
U
فشار ناپذیر
furbished
U
تجدید کردن
impracticable
<adj.>
U
انجام ناپذیر
undecidable
U
تصمیم ناپذیر
incorruptibly
U
بطورفساد ناپذیر
impartible
U
بخش ناپذیر
absolute
<adj.>
U
اجتناب ناپذیر
indefeasible
U
بطلان ناپذیر
inalienable
<adj.>
U
اجتناب ناپذیر
recalculation
U
تجدید محاسبه
inevitable
<adj.>
U
اجتناب ناپذیر
unalienable
<adj.>
U
اجتناب ناپذیر
unalterable
<adj.>
U
اجتناب ناپذیر
revisal
U
تجدید نظر
indefeasible
U
فسخ ناپذیر
unchangeable
U
تغییر ناپذیر
indecomposable
U
فساد ناپذیر
furbish
U
تجدید کردن
remarriages
U
تجدید فراش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com