Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
domiciliate
U
مقیم ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
residents
U
مقیم
termer
U
مقیم
stator
U
مقیم
settlor
U
مقیم
resident
U
مقیم
inmates
U
مقیم
inmate
U
مقیم
dweller
U
مقیم
abider
U
مقیم
settlers
U
مقیم
settler
U
مقیم
domiciled
U
مقیم
inhabitant
U
مقیم
denizens
U
مقیم
denizen
U
مقیم
resider
U
مقیم
settled
U
مقیم
in residence
U
مقیم
residing
U
مقیم
won
U
مقیم شدن .
non resident
U
غیر مقیم
resides
U
مقیم شدن
domiciled in tehran
U
مقیم تهران
to station oneself
U
مقیم شدن
house physician
U
پزشک مقیم
resided
U
مقیم شدن
italiot or ote
U
مقیم ایتالیا
resident loader
U
بارکننده مقیم
resident program
U
برنامه مقیم
reside
U
مقیم شدن
resident segment
U
قطعه مقیم
residentiary
U
کشیش مقیم
sedentary
U
مقیم دریک جا
residentiary
U
روحانی مقیم
non resident
U
مقیم موقتی
residing abroad
U
مقیم خارجه
non-residents
U
مقیم موقتی
settle
U
مقیم کردن
settles
U
مقیم کردن
non-resident
U
مقیم موقتی
minister resident
U
وزیر مقیم
memory resident program
U
برنامه مقیم در حافظه
maronite
U
مسیحی مقیم لبنان
Foreign residents in tehran.
U
خارجیان مقیم تهران
to be in residence
U
مقیم یا ماندنی بودن
non-resident citizen
[American E]
U
شهروند غیر مقیم
expatriate
U
شهروند مقیم خارج
expat
[colloquial]
U
شهروند مقیم خارج
citizen abroad
U
شهروند مقیم خارج
non-resident shareholder
U
سهامدار غیر مقیم
hosteler
U
مقیم شبانه روزی
house surgeon
U
جراح مقیم بیمارستان
non-resident alien
[NRA]
U
بیگانه غیر مقیم
interns
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
nonresidence
U
عدم اقامت غیر مقیم
nonresidency
U
عدم اقامت غیر مقیم
terminal and stay resident program
U
برنامه مقیم پایانی ایستا
tsr
U
برنامه مقیم پایانی ایستا
intern
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
Foundation
[junior]
house officer
[British English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
intern
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
German expatriates
U
شهروندهای آلمانی مقیم خارج
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
interning
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
non-resident partner
U
شریک غیر مقیم
[اقتصاد]
conus residents
U
پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
dirty bit
U
بیت پرچم که توسط برنامههای مقیم حافظه تنظیم شده است .
monitors
U
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor
U
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored
U
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
compression
U
نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
installable device driver
U
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
sheds
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
garrisons
U
مقیم کردن مستقر کردن
garrison
U
مقیم کردن مستقر کردن
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
resident engineer
U
مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
command.com
U
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
bulid
U
ساختن
carbonize
U
کک ساختن
idolized
U
بت ساختن
idolizing
U
بت ساختن
idolizes
U
بت ساختن
miscreate
U
بد ساختن
indite
U
ساختن
pellet
U
حب ساختن
produced
U
ساختن
produce
U
ساختن
idolize
U
بت ساختن
idolising
U
بت ساختن
idolises
U
بت ساختن
minting
U
ساختن
mints
U
ساختن
dree
U
ساختن با
mint
U
ساختن
produces
U
ساختن
builds
U
ساختن
idolised
U
بت ساختن
confect
U
ساختن
minted
U
ساختن
pill
U
حب ساختن
composes
U
ساختن
compose
U
ساختن
makes
U
ساختن
upgrades
U
ساختن
make
U
ساختن
unifies
U
تک ساختن
creating
U
ساختن
upgrading
U
ساختن
upgraded
U
ساختن
upgrade
U
ساختن
pills
U
حب ساختن
create
U
ساختن
creates
U
ساختن
unify
U
تک ساختن
unifying
U
تک ساختن
put-up
U
ساختن
buildings
U
ساختن
fashion
U
مد ساختن
fashioned
U
مد ساختن
fabricated
U
ساختن
fashioning
U
مد ساختن
fashions
U
مد ساختن
build
U
ساختن
fabricates
U
ساختن
put up
U
ساختن
invents
U
ساختن
inventing
U
ساختن
invented
U
ساختن
invent
U
ساختن
fabricating
U
ساختن
fabricate
U
ساختن
manufactured
U
ساختن
remake
U
از نو ساختن
remakes
U
از نو ساختن
to make a shift
U
ساختن
manufactures
U
ساختن
generating
U
ساختن
upbuild
U
ساختن
manufacture
U
ساختن
to get along
U
ساختن
to go in with
U
ساختن با
to make away
U
ساختن
to t. up
U
ساختن
set up
U
ساختن
fabrication
U
ساختن
generated
U
ساختن
constructed
U
ساختن
constructing
U
ساختن
bridges
U
پل ساختن
bridged
U
پل ساختن
bridge
U
پل ساختن
construct
U
ساختن
forborne
U
ساختن با
generate
U
ساختن
constructs
U
ساختن
generates
U
ساختن
diversified
U
گوناگون ساختن
wettest
U
مرطوب ساختن
wet
U
مرطوب ساختن
wets
U
مرطوب ساختن
vitiating
U
ناپاک ساختن
maximizes
U
بیشینه ساختن
make music
U
موسیقی ساختن
vitiating
U
معیوب ساختن
maximized
U
بیشینه ساختن
maximize
U
بیشینه ساختن
maximising
U
بیشینه ساختن
wetted
U
مرطوب ساختن
maximises
U
بیشینه ساختن
maximised
U
بیشینه ساختن
maximizing
U
بیشینه ساختن
diversify
U
گوناگون ساختن
diversifying
U
گوناگون ساختن
diversifies
U
گوناگون ساختن
idealization
U
ارمانی ساختن
improvises
U
بالبداهه ساختن
improvising
U
بالبداهه ساختن
reconcile
U
راضی ساختن
reconciles
U
راضی ساختن
reconciling
U
راضی ساختن
outrage
U
بی حرمت ساختن
outraged
U
بی حرمت ساختن
outrages
U
بی حرمت ساختن
outraging
U
بی حرمت ساختن
familiarised
U
اشنا ساختن
familiarises
U
اشنا ساختن
familiarising
U
اشنا ساختن
improvise
U
بالبداهه ساختن
subverts
U
واژگون ساختن
notified
U
اگاه ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com