Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
orthodox
U
مطابق مرسوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
conventional
U
مرسوم مطابق ایین وقاعده
Other Matches
standards
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
alamode
U
مرسوم
standard
U
مرسوم
vogueish
U
مرسوم
voguish
U
مرسوم
consuetudinary
U
مرسوم
standards
U
مرسوم
quite the thing
U
مرسوم
habitude
U
مرسوم
in fashion
U
مرسوم
customary
U
مرسوم
introduces
U
مرسوم کردن
to be in f.
U
مرسوم بودن
prevalent
U
فائق مرسوم
introduce
U
مرسوم کردن
introduced
U
مرسوم کردن
introducing
U
مرسوم کردن
usual
U
عادی مرسوم
vogue
U
عادت مرسوم
colloquialisms
U
جمله مرسوم درگفتگو
outmode
U
از مد افتادن غیر مرسوم
colloquialism
U
جمله مرسوم درگفتگو
Dravidian architecture
U
[معماری مرسوم در قسمت شبه قاره هند]
april fool
U
شوخی هاو دروغهای مرسوم در این روز
concerted action
U
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
High Church
U
فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
U
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
bourgeois
<adj.>
U
از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
chess board rug
U
قالی با طرح خانه شطرنجی که بیشتر در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی مرسوم بوده و از نقوش ماهی و گل در ذوزنقه ها استفاده شده است
thumbnail
U
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnails
U
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
Lancet style
U
[سبک گوتیکی اواخر قرن نوزده مرسوم به سبک نیزه ای]
frae
U
مطابق
confirming
U
مطابق
complied
U
مطابق با
consilient
U
مطابق
even with
U
مطابق
in keeping
U
مطابق
in register
U
مطابق
incompliance with
U
مطابق
correspounding
U
مطابق
respondent
U
مطابق
complied with
U
مطابق با
according
U
مطابق
corresponding to
U
مطابق با
accordant
U
مطابق
corresponding to
U
مطابق
correspoundent
U
مطابق
congurous
U
مطابق
corresponding
U
مطابق
agreeably to
U
مطابق
respondents
U
مطابق
similar
U
مطابق
secundumn
U
مطابق
according to
U
مطابق
similiar
U
مطابق
matched
U
مطابق
within
U
مطابق
after
U
مطابق
correspondent
U
مطابق
from
U
مطابق
correspondents
U
مطابق
pursuant
U
مطابق
complying
U
مطابق با
comply
U
مطابق با
complies
U
مطابق با
to correspond to
U
مطابق بودن
relevant
U
وابسته مطابق
conform to
U
مطابق بودن با
constitutionally
U
مطابق قانون
synchronizes
U
مطابق بودن
synchronize
U
مطابق بودن
posh
U
مطابق مد روز
posher
U
مطابق مد روز
poshest
U
مطابق مد روز
by the square
U
مطابق نمونه
adjust
U
مطابق کردن
at my request
U
مطابق با تقاضای من
to
U
برحسب مطابق
as usual
U
مطابق معمول
corresponding
U
مطابق متشابه
after the manner of
U
بتقلید مطابق
astronomically
U
مطابق هیئت
by my watch
U
مطابق ساعت من
physiologically
U
مطابق فیزیولوژی
trendy
U
مطابق آخرین مد
synchronising
U
مطابق بودن
up to date
U
مطابق روز
fashionably
U
مطابق معمول
homologize
U
مطابق شدن
hygienically
U
مطابق بهداشت
in accordance with
U
مطابق موافق
pursuant to
U
مطابق برحسب
pedagogically
U
مطابق فن تعلیم
geometrically
U
مطابق هندسه
newfashioned
U
مطابق مد روز
corresponds
U
مطابق بودن
corresponded
U
مطابق بودن
correspond
U
مطابق بودن
traditionally
U
مطابق احادیث
up-to-date
U
مطابق روز
synchronised
U
مطابق بودن
trendier
U
مطابق آخرین مد
correspound
U
مطابق بودن
synchronises
U
مطابق بودن
testamentary
U
مطابق با وصیت
trendiest
U
مطابق آخرین مد
synchrinized
U
مطابق بودن
dialectically
U
مطابق قواعد منطق
pedagogical teaching
U
اموزش مطابق فن تعلیم
discretionally
U
مطابق میل و اختیار
metronomic
U
مطابق میزانه شمار
ethnologically
U
مطابق علم نژادشناسی
pedagogically
U
مطابق علم اموزش
true life
U
مطابق زندگی روزمره
ethically
U
مطابق علم اخلاق
anatomically
U
مطابق علم تشریح
anno hegirae
U
مطابق تقویم هجری
true copy
U
رونوشت مطابق با اصل
to keep step to a band
U
مطابق موزیک پازدن
quite the thing
U
مطابق بارسم معمول
keping with one's view
U
مطابق نظرکسی بودن
classics
U
مطابق بهترین نمونه
meets
U
مطابق شرایط بودن
up to date
U
مطابق اخرین طرز
up-to-date
U
مطابق اخرین طرز
modular
U
مطابق اندازه یامقیاس
biblical
U
مطابق کتاب مقدس
parallel
U
نظیر مطابق بودن با
paralleled
U
نظیر مطابق بودن با
paralleling
U
نظیر مطابق بودن با
parallelled
U
نظیر مطابق بودن با
parallelling
U
نظیر مطابق بودن با
parallels
U
نظیر مطابق بودن با
classic
U
مطابق بهترین نمونه
currency
U
مطابق روز بودن
currencies
U
مطابق روز بودن
meet
U
مطابق شرایط بودن
ideal
U
مطابق نمونه واقعی
technically
U
مطابق اصول فنی
ideals
U
مطابق نمونه واقعی
constitutional
U
مطابق قانون اساسی
reconstructions
U
نمونه مطابق اصل
musically
U
مطابق اصول موسیقی
accentually
U
مطابق تکیه صدا
cut and dried
U
مطابق نقشه وبرنامه
reconstruction
U
نمونه مطابق اصل
cut-and-dried
U
مطابق نقشه وبرنامه
cut and dry
U
مطابق نقشه وبرنامه
adjusting
U
تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts
U
تسویه نمودن مطابق کردن
answering
U
بدرد خوردن مطابق بودن
grammatically
U
مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
with the sun
U
مطابق گردش عقربک ساعت
sunwise
U
مطابق گردش عقربک ساعت
standardization
U
مطابق معیار خاص دراوردن
answered
U
بدرد خوردن مطابق بودن
answer
U
بدرد خوردن مطابق بودن
scriptural
U
مطابق متن کتاب مقدس
sovietize
U
مطابق رژیم شوروی کردن
answers
U
بدرد خوردن مطابق بودن
ideally
U
مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
update
U
مطابق روز پیش بردن
updated
U
مطابق روز پیش بردن
updates
U
مطابق روز پیش بردن
tally
U
تطبیق کردن مطابق بودن
modeled
U
مطابق مدل معینی در اوردن
modelled
U
مطابق مدل معینی در اوردن
models
U
مطابق مدل معینی در اوردن
tallies
U
تطبیق کردن مطابق بودن
model
U
مطابق مدل معینی در اوردن
tallied
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tallying
U
تطبیق کردن مطابق بودن
that i snot in keepingwith our
U
این مطابق نظریه مانیست
synchronises
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
symptomatic
U
مطابق نشانه بیماری نماینده
moresque
U
مطابق با سبک مغربیهای افریقا
standardises
U
مطابق درجه معینی دراوردن
synchronizes
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronize
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardising
U
مطابق درجه معینی دراوردن
synchronising
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardize
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardised
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardizes
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardizing
U
مطابق درجه معینی دراوردن
ethnically
U
مطابق علم طوایف بشر
up to date
U
امروزی تازه مطابق روز
phonetioist
U
طرفداری املای مطابق صدا
up-to-date
U
امروزی تازه مطابق روز
orthodox
U
مطابق عقاید کلیسای مسیح
wager of battle
U
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
clockwise
U
مطابق گردش عقربههای ساعت راستگرد
to pursue a plan
U
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
grammatical
U
صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
temporalize
U
مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
sinify
U
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
sinicize
U
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com