English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7050 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
formfitting U مطابق طرح بدن بشکل بدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
cube U هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cubes U هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
accordant U مطابق
consilient U مطابق
agreeably to U مطابق
from U مطابق
pursuant U مطابق
according U مطابق
in keeping U مطابق
respondent U مطابق
after U مطابق
according to U مطابق
confirming U مطابق
corresponding U مطابق
correspondent U مطابق
correspondents U مطابق
incompliance with U مطابق
in register U مطابق
respondents U مطابق
secundumn U مطابق
correspounding U مطابق
correspoundent U مطابق
frae U مطابق
even with U مطابق
complying U مطابق با
comply U مطابق با
complies U مطابق با
corresponding to U مطابق با
complied U مطابق با
congurous U مطابق
matched U مطابق
similiar U مطابق
within U مطابق
corresponding to U مطابق
similar U مطابق
complied with U مطابق با
newfashioned U مطابق مد روز
posh U مطابق مد روز
traditionally U مطابق احادیث
relevant U وابسته مطابق
fashionably U مطابق معمول
up to date U مطابق روز
posher U مطابق مد روز
up-to-date U مطابق روز
pursuant to U مطابق برحسب
corresponds U مطابق بودن
pedagogically U مطابق فن تعلیم
synchrinized U مطابق بودن
corresponded U مطابق بودن
testamentary U مطابق با وصیت
synchronised U مطابق بودن
synchronises U مطابق بودن
correspond U مطابق بودن
synchronising U مطابق بودن
synchronize U مطابق بودن
poshest U مطابق مد روز
synchronizes U مطابق بودن
trendy U مطابق آخرین مد
corresponding U مطابق متشابه
in accordance with U مطابق موافق
by the square U مطابق نمونه
physiologically U مطابق فیزیولوژی
at my request U مطابق با تقاضای من
to correspond to U مطابق بودن
by my watch U مطابق ساعت من
geometrically U مطابق هندسه
after the manner of U بتقلید مطابق
homologize U مطابق شدن
as usual U مطابق معمول
hygienically U مطابق بهداشت
adjust U مطابق کردن
to U برحسب مطابق
orthodox U مطابق مرسوم
trendier U مطابق آخرین مد
trendiest U مطابق آخرین مد
astronomically U مطابق هیئت
correspound U مطابق بودن
constitutionally U مطابق قانون
conform to U مطابق بودن با
classic U مطابق بهترین نمونه
up to date U مطابق اخرین طرز
classics U مطابق بهترین نمونه
currencies U مطابق روز بودن
currency U مطابق روز بودن
pedagogically U مطابق علم اموزش
ethnologically U مطابق علم نژادشناسی
discretionally U مطابق میل و اختیار
dialectically U مطابق قواعد منطق
up-to-date U مطابق اخرین طرز
biblical U مطابق کتاب مقدس
ideals U مطابق نمونه واقعی
constitutional U مطابق قانون اساسی
technically U مطابق اصول فنی
reconstructions U نمونه مطابق اصل
reconstruction U نمونه مطابق اصل
cut-and-dried U مطابق نقشه وبرنامه
ideal U مطابق نمونه واقعی
cut and dry U مطابق نقشه وبرنامه
cut and dried U مطابق نقشه وبرنامه
musically U مطابق اصول موسیقی
accentually U مطابق تکیه صدا
pedagogical teaching U اموزش مطابق فن تعلیم
metronomic U مطابق میزانه شمار
anatomically U مطابق علم تشریح
anno hegirae U مطابق تقویم هجری
quite the thing U مطابق بارسم معمول
keping with one's view U مطابق نظرکسی بودن
paralleled U نظیر مطابق بودن با
modular U مطابق اندازه یامقیاس
meets U مطابق شرایط بودن
parallel U نظیر مطابق بودن با
paralleling U نظیر مطابق بودن با
parallels U نظیر مطابق بودن با
parallelling U نظیر مطابق بودن با
true life U مطابق زندگی روزمره
true copy U رونوشت مطابق با اصل
ethically U مطابق علم اخلاق
to keep step to a band U مطابق موزیک پازدن
parallelled U نظیر مطابق بودن با
meet U مطابق شرایط بودن
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
grammatically U مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
answers U بدرد خوردن مطابق بودن
answer U بدرد خوردن مطابق بودن
scriptural U مطابق متن کتاب مقدس
that i snot in keepingwith our U این مطابق نظریه مانیست
answering U بدرد خوردن مطابق بودن
up-to-date U امروزی تازه مطابق روز
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
models U مطابق مدل معینی در اوردن
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
answered U بدرد خوردن مطابق بودن
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardizing U مطابق درجه معینی دراوردن
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
conventional U مرسوم مطابق ایین وقاعده
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
phonetioist U طرفداری املای مطابق صدا
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
symptomatic U مطابق نشانه بیماری نماینده
moresque U مطابق با سبک مغربیهای افریقا
updated U مطابق روز پیش بردن
model U مطابق مدل معینی در اوردن
orthodox U مطابق عقاید کلیسای مسیح
modeled U مطابق مدل معینی در اوردن
modelled U مطابق مدل معینی در اوردن
standardization U مطابق معیار خاص دراوردن
standardizes U مطابق درجه معینی دراوردن
standardize U مطابق درجه معینی دراوردن
ethnically U مطابق علم طوایف بشر
standardised U مطابق درجه معینی دراوردن
standardises U مطابق درجه معینی دراوردن
with the sun U مطابق گردش عقربک ساعت
sunwise U مطابق گردش عقربک ساعت
update U مطابق روز پیش بردن
adjusting U تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts U تسویه نمودن مطابق کردن
standardising U مطابق درجه معینی دراوردن
up to date U امروزی تازه مطابق روز
sovietize U مطابق رژیم شوروی کردن
updates U مطابق روز پیش بردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
clockwise U مطابق گردش عقربههای ساعت راستگرد
to marry well U جفت [زوج] مطابق بهم بودن
sinicize U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
temporalize U مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
grammatical U صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
sinify U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
standardized U مطابق نمونه و معیار عمومی تهیه شده
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
rhetorically U مطابق علم معانی بیان یا فصاحت فصیحانه
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
standard load U بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
in the light of U بشکل
ungulate U بشکل سم
arundinaceous U بشکل نی
in the shape of U بشکل
floriform U بشکل گل
hoof U بشکل سم
hoofs U بشکل سم
caprine U بشکل بز
pinnately U بشکل پر
It is to your taste (liking). U باب دندان شما است ( مطابق میل وسلیقه )
phonetist U متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
wedgy U بشکل گوه
fiddle headed U بشکل سرویولون
decimally U بشکل اعشار
semicircular U بشکل نیمدایره
nebulous U بشکل ابر
ibex U بشکل بزکوهی
cylindrically U بشکل استوانه
cuculiform U بشکل فاخته
cruciform U بشکل صلیب
dendroid U بشکل درخت
in intaglio U بشکل کنده
Recent search history Forum search
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com