English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
occupier U مستقر مستاجر
occupiers U مستقر مستاجر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tenant right U حق مستاجر
share cropper U مستاجر
tenant U مستاجر
socager U مستاجر
tenants U مستاجر
lease holder U مستاجر
occupants U مستاجر
occupant U مستاجر
sublessee U مستاجر جز
roomer U مستاجر
landholder U مستاجر
lodger U مستاجر
lodgers U مستاجر
lessee U مستاجر
undre ten U مستاجر جزء
tenantless U بدون مستاجر
unoccupied U بدون مستاجر
proprietor and tenant U موجر و مستاجر
tenant from year to year U مستاجر یک ساله
tax farmer U مستاجر مالیات
crofter U مستاجر یا مالکیکمزرعه
subtenant U مستاجر جزء
lodger U مستاجر جزء
lodgers U مستاجر جزء
subtenant U مستاجر دست دوم
landlord and tenant act U قانون موجر و مستاجر
paravial U بیرون کردن مستاجر
undertenant U مستاجر دست دوم
tenant by sufferance U مستاجر به تقدیر موجر
subenant U مستاجر دست دوم
villenage U متصرف مستاجر اصلی
vacant possession U ملک بدون مستاجر
sublease U به مستاجر دیگری اجاره دادن
put U مستقر
established U مستقر
resident U مستقر
based U مستقر
established right U حق مستقر
putting U مستقر
residents U مستقر
puts U مستقر
deep seated U مستقر
sole tenant U مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
installed <adj.> <past-p.> U مستقر شده
inserted <adj.> <past-p.> U مستقر شده
deployed <adj.> <past-p.> U مستقر شده
appointed <adj.> <past-p.> U مستقر شده
applied <adj.> <past-p.> U مستقر شده
positioner U مستقر کننده
stabile U مستقر وپایدار
plant oneself U مستقر شدن
inposition U مستقر در موضع
fix U مستقر شدن
dynamically U نیروی مستقر
dynamic U نیروی مستقر
resides U مستقر بودن
resided U مستقر بودن
reside U مستقر بودن
plants U مستقر کردن
plant U مستقر کردن
fixes U مستقر شدن
determinate U مستقر شده
localized bond U پیوند مستقر
bote U حق مستاجر به برداشتن چوب برای بعضی مصارف
delocalized electron U الکترون غیر مستقر
sited U قرار داشتن مستقر بودن
guides post U نفر هادی مستقر شوید
conus armies U ارتشهای مستقر در قاره امریکا
army in the field U ارتش مستقر در صحنه عملیات
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
theater army U ارتش مستقر در صحنه عملیات
site U قرار داشتن مستقر بودن
sites U قرار داشتن مستقر بودن
settles U مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
emplacement U پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
deployed U مستقر گسترش یافته در روی زمین
bottom mine U مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
settle U مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
zmarker beacon U نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
staged crews U پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
waste U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
wastes U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
estate at will U در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
target system U سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
vectored attacks U تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
tenant right U حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
inducting U مستقر کردن دریافت کردن
garrisons U مقیم کردن مستقر کردن
garrison U مقیم کردن مستقر کردن
inducted U مستقر کردن دریافت کردن
inducts U مستقر کردن دریافت کردن
induct U مستقر کردن دریافت کردن
colony U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
settling rounds U گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
ground signals U سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com