Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
strict liability
U
مسئوولیت بدون تقصیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
without impeachment of waste
U
بدون تقبل مسئوولیت خرابیها
liabilities
U
مسئوولیت
liability
U
مسئوولیت
responsibility
U
مسئوولیت
onus
U
مسئوولیت
responsibilities
U
مسئوولیت
joint and several liability
U
مسئوولیت تضامنی
contractual liability
U
مسئوولیت قراردادی
joint and several reponsibility
U
مسئوولیت تضامنی
collective responsibility
U
مسئوولیت جمعی
civil liability
U
مسئوولیت مدنی
joint and several responsibility
U
مسئوولیت تضامنی
legal responsibility
U
مسئوولیت حقوقی
mutual responsibility
U
مسئوولیت مشترک
individual responsibility
U
مسئوولیت فردی
joint responsibility
U
مسئوولیت تضامنی
vicarious liability
U
مسئوولیت نیابتی
criminal liability
U
مسئوولیت جزائی
limited liability company
U
شرکت با مسئوولیت محدود
exclusion clause
U
شرط سلب مسئوولیت
burden of proof
U
مسئوولیت اثبات ادعا
product liability
U
مسئوولیت در قبال کالا
privity of a contract
U
مسئوولیت طرفین قرارداد
respondeat superior
U
مسئوولیت را از امر بخواهید
limitation clause
U
شرط محدود کردن مسئوولیت
queen can do no wrong
U
بیان اصل عدم مسئوولیت ملکه یاپادشاه است در سیستم مشروطه
pure of guilt
U
بی تقصیر
rap
U
تقصیر
errors
U
تقصیر
guiltless
U
بی تقصیر
faultless
U
بی تقصیر
cleanhanded
U
بی تقصیر
guilt
U
تقصیر
reproachless
U
بی تقصیر
irreprehensible
U
بی تقصیر
niet culpable
U
بی تقصیر
offenceless
U
بی تقصیر
misdemeanours
U
تقصیر
faulted
U
تقصیر
delinquency
U
تقصیر
sinless
U
بی تقصیر
blameless
U
بی تقصیر
misdemeanors
U
تقصیر
misdemeanour
U
تقصیر
fault
U
تقصیر
error
U
تقصیر
tortious
U
تقصیر
raps
U
تقصیر
wite
U
تقصیر
faults
U
تقصیر
innocent
U
بی تقصیر
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
qualified indorsement
U
فهرنویسی برات یا سفته با ذکرمطلبی که مسئوولیت فهرنویس را نسبت به ان چه قانون مقرر داشته است محدودتر یا وسیعتر کند
It's her fault.
[She is to blame for it.]
[The blame lies with her.]
U
تقصیر
[سر]
او
[زن]
است.
fraudvlent bank
U
ورشکسته به تقصیر
the fault lies with him
U
تقصیر با اوست
commit a fault
U
تقصیر کردن
theory of fault
U
تئوری تقصیر
culpable bankruptcy
U
ورشکستگی به تقصیر
Don't put
[lay]
the blame on me!
U
تقصیر را نیانداز سر من!
offence
U
تقصیر حمله
faults
U
تقصیر اشتباه
faulted
U
تقصیر اشتباه
offense
U
تقصیر حمله
offenses
U
تقصیر حمله
clupable bankruptcy
U
ورشکستگی به تقصیر
it is his fault
U
تقصیر اوست
fault
U
تقصیر اشتباه
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
i may thank myself
U
تقصیر ازخودم بود
he put orlaid the blame me
U
تقصیر را به گردن من گذاشت
To take the blame .
U
تقصیر را بگردن گرفتن
condonation
U
عفو تقصیر بخشایش
It's your own fault.
U
تقصیر خودت است.
animadvert
U
تعیین تقصیر ومجازات
He is not to blame for this.
U
تقصیر او
[مرد ]
نیست.
to bear the blame
U
تقصیر را به گردن گرفتن
wronging
U
تقصیر و جرم غلط
to point the finger at somebody
U
تقصیر را سر کسی گذاشتن
crime
U
تقصیر تبه کاری
wrong
U
تقصیر و جرم غلط
wrongs
U
تقصیر و جرم غلط
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
To put the blame some one .
U
تقصیر را بگردن کسی انداختن
condenser
U
الت تقصیر عدسی محدب
make somebody take the fall
U
تقصیر را به بگردن کسی انداختن
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
leave (someone) holding the bag
<idiom>
U
تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
to put the blame on somebody
U
تقصیر را سر کسی گذاشتن
[اصطلاح مجازی]
gross negligence
U
تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
You asked for it. You had it coming.
U
حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
Why should I take the blame?
U
چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
to pass the buck to somebody
U
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به کسی دادن
to pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت ناخوشایند
[تقصیر یا زحمت]
را به دیگری دادن
to lay the blame on someone
U
تقصیر رابگردن کسی گذاشتن کسیرامسئول دانستن
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
He is seriously claiming
[trying to tell us]
that the problems are all the fault of the media.
U
او
[مرد]
به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
If so, you've only yourself to blame.
U
اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
recoilless
U
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
U
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
undoubted
U
بدون شک
not nearctic
U
بدون
indubitable
U
بدون شک
to a certainty
U
بدون شک
ex
U
بدون
ex-
U
بدون
i'll warrant
U
بدون شک
goalless
U
بدون گل
acheilos
U
بدون لب
obtrusively
U
بدون حق
acheilous
U
بدون لب
doubtlessly
U
بدون شک
undoubtedly
U
بدون شک
but
U
بدون
without
U
بدون
and no mistake
U
بدون شک
sans
U
بدون
wanting
U
بدون
unstressed
U
بدون مد
bottomless
U
بدون ته
air dry
U
بدون رطوبت
ametabolic
U
بدون دگردیسی
ametabolous
U
بدون دگردیسی
anechoic
U
بدون انعکاس
asymptomatic
U
بدون علامت
avirulent
U
بدون شدت
awless
U
بدون بیم
acranial
U
بدون کاسهء سر
acold
U
بدون احساسات
unalloyed
U
بدون الیاژ
adrift
U
بدون هدف
unselfish
U
بدون خودخواهی
acarpous
U
بدون میوه
barrier-free
U
بدون حائل
off hand
U
بدون آمادگی
achlamydeous
U
بدون پوشش
achromatic
U
بدون ترخیم
achromic
U
بدون ترخیم
acid free
U
بدون اسید
cordless
<adj.>
U
بدون سیم
bareheaded
U
بدون کلاه
dealated
U
بدون بال
degas
U
بدون گازکردن
deice
U
بدون یخ کردن
diamensionless
U
بدون اندازه
diamensionless
U
بدون بعد
dimensionless
U
بدون بعد
disconnectedly
U
بدون ارتباط
discontinuously
U
بدون اتصال
free from error
<adj.>
U
بدون مشکل
bloodlessly
U
بدون خونریزی
immaculate
<adj.>
U
بدون مشکل
by rote
U
بدون فکر
flawless
<adj.>
U
بدون مشکل
sound
<adj.>
U
بدون مشکل
impeccable
<adj.>
U
بدون مشکل
faultless
<adj.>
U
بدون مشکل
Nothing down.
U
بدون بیعانه.
alcohol-free
<adj.>
U
بدون الکل
cordless
U
بدون سیم
bloodless
U
بدون خونریزی
immediately
U
بدون واسطه
toothless
U
بدون دندانه
continuously
U
بدون توقف
unresponsive
U
بدون احتیاط
confidently
U
بدون شبهه
unfurnished
U
بدون اثاثیه
trouble-free
<adj.>
U
بدون زحمت
undue
U
بدون مداخله
expired
U
بدون اعتبار
involuntarily
U
بدون اراده
problem-free
<adj.>
U
بدون زحمت
direct
<adj.>
U
بدون واسطه
bachelor
U
بدون عیال
bachelors
U
بدون عیال
inaction
U
بدون فعالیت
indubitable
U
بدون تردید
insecure
U
بدون ایمنی
notwithstanding
U
بدون توجه
inoffensive
U
بدون زنندگی
problem-free
<adj.>
U
بدون دردسر
trouble-free
<adj.>
U
بدون دردسر
tax-exempt
<adj.>
U
بدون مالیات
non-taxable
<adj.>
U
بدون مالیات
blankly
U
بدون مقصودیامعنی
vainly
U
بدون نتیجه
non-assessable
<adj.>
U
بدون مالیات
vibrationless
U
بدون لرزه
taxless
<adj.>
U
بدون مالیات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com