Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
treater
U
مذاکره کننده طرف گفتگو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conferences
U
گفتگو مذاکره
conference
U
گفتگو مذاکره
negotiator
U
مذاکره کننده
negotiators
U
مذاکره کننده
negotiant
U
مذاکره کننده
upsetting conversation
U
گفتگو ناراحت کننده
bargains
U
مذاکره
tractate
U
مذاکره
bargaining
U
مذاکره
bargained
U
مذاکره
bargain
U
مذاکره
discussions
U
مذاکره
discussion
U
مذاکره
negotiation
U
مذاکره
negotiations
U
مذاکره
proceed with deliberations
U
اقدام به مذاکره
parleying
U
مذاکره کردن
parleyed
U
مذاکره کردن
negotiate
U
مذاکره کردن
beginning of negotiations
U
شروع مذاکره
parleys
U
مذاکره کردن
negotiates
U
مذاکره کردن
invitation to treat
U
دعوت به مذاکره
negotiated
U
مذاکره کردن
negotiating
U
مذاکره کردن
parley
U
مذاکره کردن
discuss
U
مذاکره کردن
negotiable
U
قابل مذاکره
interviews
U
مصاحبه مذاکره
interviewing
U
مصاحبه مذاکره
interviewed
U
مصاحبه مذاکره
interview
U
مصاحبه مذاکره
plateform
U
سطح مذاکره
renegotiation
U
مذاکره مجدد
tractarian
U
مقاله مذاکره
debate
U
مذاکره کردن
consultation
U
مذاکره همفکری
consultations
U
مذاکره همفکری
negotiations
U
گفتگو ها
negotiations
U
گفتگو
negotiation
U
گفتگو ها
negotiation
U
گفتگو
talked
U
گفتگو
talks
U
گفتگو
dialog
U
گفتگو
conversation
U
گفتگو
conversations
U
گفتگو
colloquy
U
گفتگو
colloquies
U
گفتگو
talk
U
گفتگو
conversing
U
گفتگو
parle
U
گفتگو
chit-chat
U
گفتگو
converse
U
گفتگو
conversed
U
گفتگو
indisputable
U
بی گفتگو
converses
U
گفتگو
chit chat
U
گفتگو
parlance
U
گفتگو
discussion
U
گفتگو
chitchat
U
گفتگو
discussions
U
گفتگو
tractarian
U
گفتگو
symposia
U
مجلس مذاکره دوستانه
renegotiate
U
دوباره مذاکره کردن
symposium
U
مجلس مذاکره دوستانه
symposiums
U
مجلس مذاکره دوستانه
conversed
U
مذاکره کردن امیزش
talked
U
مذاکره حرف زدن
converse
U
مذاکره کردن امیزش
conversing
U
مذاکره کردن امیزش
converses
U
مذاکره کردن امیزش
talk
U
مذاکره حرف زدن
talks
U
مذاکره حرف زدن
discussions
U
گفتگو منافره
discuss
U
گفتگو کردن
dialogue
U
گفتگو صحبت
tractate
U
بحث گفتگو
monology
U
گفتگو باخود
negotiate
U
گفتگو کردن
discussion
U
گفتگو منافره
debatable
U
قابل گفتگو
speak
U
گفتگو کردن
speaks
U
گفتگو کردن
debate
U
گفتگو کردن
negotiated
U
گفتگو کردن
negotiates
U
گفتگو کردن
negotiating
U
گفتگو کردن
to talk
[to]
U
گفتگو کردن
[با]
to make overtures
U
گفتگو اغازکردن
intertalk
U
گفتگو کردن
dialogues
U
گفتگو صحبت
interlocutress
U
طرف گفتگو
out of one's shell
<idiom>
U
گفتگو دوستانه
parleying
U
مذاکره درباره صلح موقت
to collapse
U
بهم خوردن
[مذاکره یا فرضیه]
parleyed
U
مذاکره درباره صلح موقت
in treaty
U
مشغول مذاکره و عقد پیمان
parley
U
مذاکره درباره صلح موقت
talk out
U
مطرح مذاکره قرار دادن
to collapse
U
موفق نشدن
[مذاکره یا فرضیه]
parleys
U
مذاکره درباره صلح موقت
to collapse
U
درهم شکستن
[مذاکره یا فرضیه]
to toughen one's tone
U
در گفتگو سخت شدن
soliloquize
U
باخود گفتگو کردن
negotiatory
U
مبنی بر معامله یا گفتگو
sales talk
U
مذاکره وبازار گرمی برای فروش
lambency
U
ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
chime in
<idiom>
U
ملحق شدن (آهنگ یا گفتگو)
mimed
U
تقلید نمایش بدون گفتگو
interlocutress
U
زنی که طرف گفتگو باشد
to have an i. with any one
U
باکسی دیدار و گفتگو کردن
miming
U
تقلید نمایش بدون گفتگو
shoptald
U
گفتگو درباره وضع کسب
mimes
U
تقلید نمایش بدون گفتگو
mime
U
تقلید نمایش بدون گفتگو
palor
U
اطاق برای گفتگو خصوصی
bring up
<idiom>
U
معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
locutory
U
تالاریا اطاق گفتگو در خانقاه راهبان
to negotiate for something
U
گفتگو و معامله کردن برای چیزی
communing
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
to off negotiations
U
اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
collogue
U
توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
commune
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
to talk out a bill
U
مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
soliloquies
U
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
soliloquy
U
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
to negotiate
[about; on; for]
something
[with somebody]
U
گفتگو و معامله کردن
[با کسی درباره چیزی]
to talk something over with somebody
U
با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
photomagnetism
U
شاخهای از فیزیک که ازرابطه مقناطیس بروشنایی گفتگو میکند
pediatrics or pae
U
شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
aeromedicine
U
قسمتی از طب که دربارهء بیماریها و اختلالات ناشی از پرواز گفتگو میکند
counselling
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
full power
U
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
sass
U
بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
to join in
[on]
a conversation
U
واسطه شدن
[میانجی شدن]
در مذاکره ای
demarche
U
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
telephone conversation
U
گفتگوی تلفنی مذاکره تلفنی
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
argues
U
گفتگو کردن مشاجره کردن
argue
U
گفتگو کردن مشاجره کردن
discussed
U
مطرح کردن گفتگو کردن
discuss
U
مطرح کردن گفتگو کردن
discussing
U
مطرح کردن گفتگو کردن
argued
U
گفتگو کردن مشاجره کردن
discusses
U
مطرح کردن گفتگو کردن
arguing
U
گفتگو کردن مشاجره کردن
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com