English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
detecting circuit U مدار حساس مین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dipneedle circuit U مدار حساس مغناطیسی
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
Other Matches
duplex U مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplexes U مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
tentacles U شاخک حساس ریشه حساس
tentacle U شاخک حساس ریشه حساس
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit U مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching U مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet U سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinning U یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned U یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin U یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
mask design U اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
powder train U مدار خرج مدار باروت
firing circuit U مدار چاشنی مدار انفجار
one hook U مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
sharp nosed U حساس
sentimental U حساس
alive U حساس
supersensitive U حساس
acute U حساس
activator U حساس گر
tendering U حساس
susceptive U حساس
thin skinned U حساس
exquisite U حساس
elastic U حساس
critical U حساس
prominent U حساس
tender U حساس
sensor U حساس
tenderest U حساس
techy U حساس
key <adj.> U حساس
ticklish U حساس
delicate U حساس
sensate U حساس
sensitive clay U رس حساس
feisty U حساس
tendered U حساس
sensitive U حساس
elastic demand U حساس
passible U حساس
vigilant U حساس
pixilated U خیلی حساس
supersensitive U حساس شده
sensitising U حساس کردن
sensitises U حساس شدن
sensitises U حساس کردن
sensitised U حساس شدن
sensitised U حساس کردن
sensitively U بطور حساس
supersensitive U فوق حساس
sensitizer U حساس کننده
sensitising U حساس شدن
sensitize U حساس شدن
skinless U خیلی حساس
palpi U شاخک حساس
insensitive U غیر حساس
sensory nerves U پیهای حساس
overstrung U خیلی حساس
sensitization U حساس کردن
sensitization U حساس سازی
jumpy U بیقرار حساس
insensible U غیر حساس
perceptive U حساس و باهوش
sensitive plant U گیاه حساس
mimosa U گیاه حساس
tendering U حساس بودن
tenderest U حساس بودن
tendered U حساس بودن
senseful U خیلی حساس
tender U حساس بودن
sensitization U حساس شدن
insensitivity U غیر حساس
sensitize U حساس کردن
vibrissa U موی حساس
tenderised U حساس کردن
it touched him on the raw U بنقطه حساس
keop soo U نقاط حساس
key points U نقاط حساس
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
key position U شغل حساس
tenderises U حساس کردن
tenderising U حساس کردن
tenderize U حساس کردن
high strung U بسیار حساس
gleg U حساس باهوش
feelingly U بطور حساس
hyperaesthetic U زیاده از حد حساس
tenderizing U حساس کردن
tenderizes U حساس کردن
tenderized U حساس کردن
key terrain U زمین حساس
sensitive zone U منطقه حساس
elastic supply U عرضه حساس
sensitizing U حساس کردن
critical facility U تاسیسات حساس
sensitizes U حساس شدن
critical item U اماد حساس
critical mass U توده حساس
critical position U پوزیسیون حساس
sensitizes U حساس کردن
sensitized U حساس شدن
sensitized U حساس کردن
sensitizing U حساس شدن
stark U حساس سفت
starker U حساس سفت
starkest U حساس سفت
hygrosensitive U حساس به رطوبت
starkly U حساس سفت
kittle U هوشیار حساس
context sensitive help U کمک حساس به قرینه
touchiest U نازک نارنجی حساس
palpus U شاخک حساس سبیل
sensitive to light U حساس نسبت به روشنایی
context sensitive U حساس نسبت به متن
pressure sensitive pen U قلم حساس به فشار
electrosensitive paper U کاغذ حساس الکترونیکی
hypergolic fuel U سوخت فوق حساس
tentacular U دارای شاخک حساس
soft boiled U نیم بند حساس
touch panel U صفحه حساس به تماس
key position U موضع حساس و مهم
sensitivity U حساس بودن به چیزی
sensitivities U حساس بودن به چیزی
key terrain features U عوارض حساس زمین
kyusho U نقاط حساس بدن
supersensitive U فوق العاده حساس
vital points U نقاط حساس بدن
laminitis U اماس لایههای حساس
susceptible to pain U حساس نسبت بدرد
sentient U حساس دستخوش احساسات
tender minded U دارای فکر حساس
tentacular U شبیه شاخک حساس
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
tentacles U موی حساس جانور
touchy U نازک نارنجی حساس
tentacle U موی حساس جانور
susceptible U حساس مستعد پذیرش
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
touchier U نازک نارنجی حساس
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
light sensitive cell U سلول حساس در برابر نور
otocyst U عضو حساس شنوایی بی مهرگان
pressure sensitive keyboard U صفحه کلید حساس به فشار
sensory U وابسته به مرکز احساس حساس
photoconductor U هادی حساس نسبت به نور
panchromatic U حساس نسبت بهمه رنگها
fluxgate U وسیله حساس به مین مغناطیسی
electrosensitive U چاپ با کاغذ حساس به الکترون
photodiode U دیود حساس نسبت به نور
light sensitive layer U لایه یا قشر حساس در برابرنور
detector paper U کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
dunnite U نوعی ماده منفجر حساس
light sensitive resistor U مقاومت حساس در برابر نور
hypergolic fuel U سوخت خیلی حساس به اشتعال
sensitive U حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
touch sensitive display U صفحه نمایش حساس لمسی
dermis U قسمت حساس وعروقی میان پوست
supersensitive U ماسوره یا مین فوق العاده حساس
photocell U یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
jelly bean U ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
case sensitive U حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
vital point U حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
spicule U سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
epicritic U تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
hypersensitive U دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
heliogravure U گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
spicula U سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
detectors U گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detector U گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
form U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
emulsion laser storage U روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
formed U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
privilege U حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
forms U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
lasers U روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
laser U روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
computer output microfilm recorder U دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
phototypesetter U وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
sense switch U سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
digitize U سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
wet bulb termometere U ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
sense probe U مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
surge U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surged U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
light U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
surges U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
lighted U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
lightest U امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
implosion weapon U جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com