Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ramp
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
jigs
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
unmounted
U
سوار نشده پیاده
pickup man
U
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
traffic island
U
بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
enplane
U
سوار هواپیما شدن
To board a plane.
U
سوار هواپیما شدن
outer fix
U
محوطه توقف خارجی هواپیما
deplane
U
از هواپیما پیاده شدن
ramp
U
منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
ramps
U
منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
debarkation
U
پیاده شدن از کشتی یا هواپیما
gate
U
محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gates
U
محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
to board a flight
U
سوار هواپیما شدن
[برای پرواز به مقصدی]
landing
U
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
landings
U
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
block time
U
زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
disembarkation
U
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
on board
<idiom>
U
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
detrain
U
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
landing area
U
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing approach
U
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
overhauled
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
barometric leveling
U
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
space charter
U
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
interim overhaul
U
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
cavalry
U
سوار نظامی سوار اسبی
grenadier
U
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
run through
<idiom>
U
ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
modulate
U
سوار کردن
modulates
U
سوار کردن
modulating
U
سوار کردن
take up
U
سوار کردن
assembles
U
سوار کردن
assembled
U
سوار کردن
fabricates
U
سوار کردن
mount
U
سوار کردن
mounts
U
سوار کردن
rig
U
سوار کردن
enchase
U
سوار کردن
fabricating
U
سوار کردن
fabricated
U
سوار کردن
fabricate
U
سوار کردن
rigs
U
سوار کردن
assemble
U
سوار کردن
rigged
U
سوار کردن
to sojourn
[formal]
[in a place as a visitor]
U
توقف کردن
stayed
U
توقف کردن
failures
U
توقف کردن
failure
U
توقف کردن
stay
U
توقف کردن
horse guards
U
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
imbark
U
در کشتی سوار کردن
mounting
U
سوار کردن وسایل
modulating
U
سوار کردن موج
pick up
U
سوار کردن مسافر
modulates
U
سوار کردن موج
modulate
U
سوار کردن موج
to give somebody a lift
U
کسی را سوار کردن
installs
U
سوار کردن جادادن
rodeos
U
سوار کاری کردن
embarks
U
درکشتی سوار کردن
embarking
U
درکشتی سوار کردن
take on
U
مسافر سوار کردن
staging
U
سوار کردن جا دادن
embarked
U
درکشتی سوار کردن
sets
U
سوار کردن جاانداختن
setting up
U
سوار کردن جاانداختن
rodeo
U
سوار کاری کردن
embark
U
درکشتی سوار کردن
assembles
U
سوار کردن قطعات
setting up apparatus
U
دستگاه سوار کردن
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
entrain
U
سوار کردن کشیدن
assemble
U
سوار کردن قطعات
set
U
سوار کردن جاانداختن
to give somebody a ride
U
کسی را سوار کردن
installing
U
سوار کردن جادادن
install
U
سوار کردن جادادن
assembled
U
سوار کردن قطعات
pull up
U
توقف کردن
[اتومبیل]
stops
U
ایستادن توقف کردن
stopping
U
ایستادن توقف کردن
stop dead/cold
<idiom>
U
سریع توقف کردن
stopped
U
ایستادن توقف کردن
stop
U
ایستادن توقف کردن
secondary landing
U
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end
U
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
altitude sickness
U
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
remount
U
برگشتن دوباره سوار کردن
mounting
U
اسباب سوار شدن یا کردن
assemblage
U
انجمن عمل سوار کردن
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
erected
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
erect
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblages
U
انجمن عمل سوار کردن
erecting
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
remounts
U
برگشتن دوباره سوار کردن
erects
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
remounting
U
برگشتن دوباره سوار کردن
remounted
U
برگشتن دوباره سوار کردن
holds
U
دریافت کردن گرفتن توقف
lie to
U
درجهت باد توقف کردن
lay over
U
در نیمه راه توقف کردن
to stop
[doing something]
U
توقف کردن
[از انجام کاری]
hold
U
دریافت کردن گرفتن توقف
touchdowns
U
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown
U
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
disassembly order
U
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
aircraft scrambling
U
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
dismantlement
U
پیاده کردن
dismantled
U
پیاده کردن
dismantles
U
پیاده کردن
dismounting
U
پیاده کردن
unset
U
پیاده کردن
dismount
U
پیاده کردن
take down
U
پیاده کردن
disembarked
U
پیاده کردن
disembark
U
پیاده کردن
disembarks
U
پیاده کردن
disembarking
U
پیاده کردن
dismantle
U
پیاده کردن
dismantling
U
پیاده کردن
demodulation
U
پیاده کردن
set down
U
پیاده کردن
disassemble
U
پیاده کردن
dismounts
U
پیاده کردن
To pick up a passenger.
U
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
plane director
U
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aircraft arresting barrier
U
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
air mileage indicator
U
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aft
U
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
To implement a project.
U
طرحی را پیاده کردن
setting out
U
پیاده کردن مسیر
staking
U
پیاده کردن مسیر
pedestrianises
U
پیاده روی کردن
pedestrianising
U
پیاده روی کردن
pedestrianizes
U
پیاده روی کردن
pedestrianize
U
پیاده روی کردن
dismounting
U
پیاده کردن یا شدن
dismantled
U
پیاده کردن موتور
pedestrianizing
U
پیاده روی کردن
pedestrianized
U
پیاده روی کردن
dismantles
U
پیاده کردن موتور
dismantle
U
پیاده کردن موتور
dosmount command
U
فرمان پیاده کردن
dismantling
U
پیاده کردن موتور
pedestrianised
U
پیاده روی کردن
setting out
U
پیاده کردن نقشه
dismount
U
پیاده کردن یا شدن
pads
U
پیاده سفر کردن
disassembly
U
پیاده کردن موتور
pad
U
پیاده سفر کردن
dismounts
U
پیاده کردن یا شدن
piggyback
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
piggybacks
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
the setting of a gem
U
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
port of embarkation
U
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
overstay
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstayed
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstays
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
spoiler
U
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
cavalry man
U
سوار در سوار نظام
walked
U
گردش کردن پیاده رفتن
dismount
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
dismantled
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
dismounting
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
walks
U
گردش کردن پیاده رفتن
dismantle
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
walk
U
گردش کردن پیاده رفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com