Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pallet
U
ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
pallets
U
ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
time and tide wait for no man
<proverb>
U
کوزه بودش آب می نامد به دست آب را چون یافت خود کوزه شکست
dear bought
U
جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
spreading
U
صافکاری
blinding
U
صافکاری
blindingly
U
صافکاری
bright finish
U
صافکاری براق
smoothen
U
صافکاری کردن
blindage
U
صافکاری ساختمان
smooth
U
صافکاری کردن
smoothed
U
صافکاری کردن
smooths
U
صافکاری کردن
smoothest
U
صافکاری کردن
roughdry
U
بدون صافکاری و اتو کشی خشک کردن
trowels
U
ماله
malay
U
ماله
pattered
U
ماله
pattering
U
ماله
patters
U
ماله
smoother
U
ماله
patter
U
ماله
harrow
U
ماله
harrows
U
ماله
troweler
U
ماله کش
trowel
U
ماله
brick trowel
U
ماله بنایی
trowels
U
ماله کشیدن
floated
U
ماله چهارسو
trowel
U
ماله کشیدن
pallets
U
ماله چوبی
jointer
U
ماله بندکشی
floats
U
ماله چهارسو
trowel for pointing
U
ماله بندکشی
float
U
ماله چهارسو
mason's board
U
ماله بنایی
plastering trowel
U
ماله چهارسو
plastring trowel
U
ماله گچکاری
pallet
U
ماله چوبی
spatulas
U
ماله بنایی
malayan
U
اهل ماله
spatule
U
ماله رنگ
spatual
U
ماله فضائی
spatula
U
ماله بنایی
plastring trowel
U
ماله کشته کشی
pallet knife
U
ماله رنگ امیزی
potter
کوزه گر
pitcher
U
کوزه
cruse
U
کوزه
vase
U
کوزه
potters
U
کوزه گر
costrel
U
کوزه
vases
U
کوزه
pitchers
U
کوزه
urns
U
کوزه
jugful
U
بک کوزه پر
jugs
U
کوزه
jug
U
کوزه
urn
U
کوزه
jorum
U
کوزه ابخوری
sherd
U
کوزه شکسته
stinkpot
U
کوزه گلی
potted
U
در کوزه ریخته
pottery
U
کوزه گری
ceramics
U
کوزه گری
fictile clay
U
گل کوزه گری
pottery
U
کوزه گرخانه
shard
U
کوزه شکسته
shards
U
کوزه شکسته
lutes
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
U
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
U
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
trowel
U
ماله گچ کاری
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
mason jar
U
کوزه دهن گشاد
lathe
U
چرخ کوزه گری
clay
U
خاک کوزه گری
potter lath
U
چرخ کوزه گری
potter's clay
خاک کوزه گری
potter's wheel
U
چرخ کوزه گری
jar
U
کوزه دهن گشاد
jarred
U
کوزه دهن گشاد
potter's clay
[خاک رس کوزه گری]
figuline
U
خاک کوزه گری
They put the blane on him . he was the scapegoat.
U
کاسه کوزه ها سر اوشکست
jars
U
کوزه دهن گشاد
ceramic clay
U
خاک رس کوزه گری
lathes
U
چرخ کوزه گری
typefaces
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
U
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
mason's trowel
U
ماله آجر کاری
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
brick trowel
U
ماله آجر کاری
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
bricklayer's trowel
U
ماله آجر کاری
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
trowel
U
ماله آجر کاری
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
While there is water in the pitcher we wander thir.
<proverb>
U
آب در کوزه و ما تشنه لبان مى گردیم .
batted
U
گل اماده برای کوزه گری
potted
U
کوزه کرده ذدزفرف ریخته
greybeard
U
کوزه سنگی برای باده
bats
U
گل اماده برای کوزه گری
bat
U
گل اماده برای کوزه گری
graphics
U
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
krater
U
کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
ewers
U
کوزه تنگ ابخوری اطاق خواب
ewer
U
کوزه تنگ ابخوری اطاق خواب
He makes a hundred jugs of which not one has a han.
<proverb>
U
صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
ears
U
هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
potter wheel
U
صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
ear
U
هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
dearest
U
گران
dearer
U
گران
dear
U
گران
dearly
U
گران
costly
U
گران
heavier
U
گران
sumptuous
U
گران
heavies
U
گران
at a great penny worth
U
گران
heavy
U
گران
costliest
U
گران
dears
U
گران
expensive
U
گران
costlier
U
گران
overpriced
U
گران
heaviest
U
گران
onerous
U
گران
pricey
U
گران
registers
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering
U
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
highs
U
سخت گران
endeared
U
گران کردن
massive
U
گران کوه
big ticket
U
گران قیمت
massively
U
گران کوه
be too dear
U
گران بودن
stingy
U
گران کیسه
dear bought
U
گران خرید
natatores
U
شنا گران
too expensive
<adj.>
U
بسیار گران
highest
U
سخت گران
overpriced
<adj.>
U
بسیار گران
deluxe
U
مجلل گران
endear
U
گران کردن
endears
U
گران کردن
expensively
U
گران بها
priceless
U
بسیار گران
valuable
U
گران بها
dearer
U
گران کردن
dearest
U
گران کردن
high
U
سخت گران
high interest
U
بهره گران
dears
U
گران کردن
to sell dearly
U
گران فروختن
high money
U
پول گران
high priced
U
گران بها
high value
U
گران قیمت
dear
U
گران کردن
viscosity
U
قوام گران روی
white elephants
U
گران و پر خرج و کم فایده
prohibitory
U
گران جلوگیری کننده
overburden
U
گران بار شدن
white elephant
U
گران و پر خرج و کم فایده
worth a kings ransom
U
بسیار گران بها
not too expensive
U
خیلی گران نباشد.
dear bought
U
گران تمام شده
You have paid too much for your car .
U
اتوموبیلت را گران خریدی
This is really expensive !
U
این چه گران است !
The price of butter has gone up . butter has become expensive .
U
کره گران شده
prohibitive
U
گران جلوگیری کننده
i paid dear for it
U
برای من گران تمام شد
highest
U
وافر گران گزاف
exclusive
U
منحصر بفرد گران
high
U
وافر گران گزاف
It is too expensive.
خیلی گران است.
highs
U
وافر گران گزاف
pyrrhic victory
U
پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
assay
U
عیارگیری فلزات گران قیمت
costs an arm and a leg
<idiom>
U
[فوق العاده پرخرج یا گران]
assays
U
عیارگیری فلزات گران قیمت
He overcharged us.
U
پایمان گران حساب کرد
beyoned price
U
بی قیمت بسیار گران بها
highest
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
i paid dearly for it
U
بسیار گران برایم تمام شد
high
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
highs
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
deletes
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
U
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
She took umbrage at your remark .
U
سخن شما برایش گران آمد
I paid dearly for this mistake .
U
این اشتباه برایم گران تمام شد
The hotel has overcharged me .
U
هتل گران پایم حساب کرده
a white elephant
U
شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
glyptics
U
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
thunderscan
U
یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
gem
U
سنگ گران بها جواهر نشان کردن
gems
U
سنگ گران بها جواهر نشان کردن
manganic
U
دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
A thing you dont want is dear at any price.
<proverb>
U
چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
embedded code
U
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
Hotel accommodation is rather expensive there.
U
قیمت
[اتاق]
هتل آنجا واقعا گران است.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com